شرق نوشت: محمدرضا باهنر با باشگاه خبرنگاران جوان درباره احمدينژاد، مجلس، نفوذ لاريجاني، تحزب و رابطه اصلاحطلبان و روحاني گفتوگو كرده است. گزيده اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
*اگر بخواهيم خودمان را جاي احمدينژاد بگذاريم شايد براي او از اين نظر که ميخواست پيروز شود، کار درستي بود. اگر احمدينژاد آن مجموعه را ميپذيرفت، کانديداي نهايي نميشد و فرد ديگري انتخاب ميشد و او از انتخابات بازميماند. احمدينژاد براي خود برنامههايي داشت و تصور ميکرد ميتواند در انتخابات پيروز شود.
*با آقاي احمدينژاد سابقه کاري زيادي داشتيم. فکر ميکنم اشتباه استراتژيک او اين بود که فکر ميکرد بهتنهايي و با تفکرات، تخصصها و مواضعي که دارد، ميتواند مملکت را اداره کند. درحاليکه کشوري با جمعيتي بيشتر از ٧٠ ميليون نفر و با اينهمه مسائل و دشمنان خارجي بايد به وسيله يک سيستم اداره شود، نهاينکه کسي فکر کند انفرادي ميتواند همهچيز را تشخيص دهد و بفهمد.
*فکر ميکنم عمده اشکال او اين بود که از خرد جمعي استفاده نميکرد و وقتي از خرد جمعي استفاده نشود، نتيجه کارها گاهي خوب و گاهي اشتباه از آب درميآيد و اشتباههاي کوچک افرادي که در پستهاي بزرگ قرار ميگيرند، آثار زيادي دارد. اگر در اداره يک کشور فردي کاري انجام دهد که به بنبست برسد، کلي منابع، نيروي انساني و وقت هدر ميرود. اين موارد را از اشتباهات اصلي احمدينژاد ميدانم.
*بعيد ميدانم او دوباره بتواند همان پايگاه اجتماعي گذشته را براي خود به وجود بياورد.
*لاريجاني ميتواند با يک اشاره نتيجه رأياعتماد را تغيير دهد.
*آقاي لاريجاني نه در معرفي وزرا، اما در اينکه چه کسي رأي بياورد و چه کسي رأي نياورد، نقش و رأيش مؤثر بوده است.
*در مجلس هر نمايندهاي از نظر حقوقي يک رأي بيشتر ندارد، اما هرکسي يک حوزه نفوذ رأي دارد، اين حوزه نفوذ رأي در مواقع حساس به کار گرفته ميشود.
*جمنا مدعي است که من ميخواهم طيف اصولگرايي را دور هم جمع کنم، اما تا زماني که بحث طيفي باشد و ضابطهاي وجود نداشته باشد، در مواردي با مشکل روبهرو ميشويم؛ مثلا در همين جمنا گفتند که کانديداي نهايي با رأي بدنه انتخاب ميشود. روز اول اسم ٢٠ کانديدا مطرح شد، رأيگيري کردند و به ١٠ نفر رسيدند، رأيگيري ديگري هم انجام شد و پنج نفر بالا آمدند، عملا ١٥ نفر حذف شدند.
*از همان ١٥ نفر، سه نفر براي انتخابات رياستجمهوري ثبتنام کردند، درحاليکه تفاهم اين بود کساني که در بدنه جمنا بالا نميآيند، ديگر ثبتنام نکنند. منظورم از گفتن اين مثال اين بود که تا مقررات حزبي و تحکم وجود نداشته باشد، کار بهدرستي پيش نميرود. با جبههاي حرکتکردن کارها بيشتر رفاقتي، اخلاقي و کدخدامنشي است.
*توقعات آقايان اصلاحطلب از روحاني بسيار زياد بود و همه توقعاتي که آنان از روحاني داشتند به کرسي ننشست، روحاني هم با مواضعي که اعلام کرد خودش را متعهد به احزاب و جريانهاي سياسي نميداند، البته گفت که مديران را از آن ٢٤ميليون انتخاب ميکنم که تعداد زيادي را هم از آنها منصوب کرد و بهاي نسبتا خوبي به اصلاحطلبان داد.
*به اصلاحطلبان توصيه ميکنم خيلي گلايهمند نباشند که روحاني هم توقعات ما را اجرا نکرد. اصولا خاستگاه روحاني در سابقه سياسي اصولگرايي است، اما در رقابتها، روحاني رأي بيشتر اصلاحطلبان را به خود اختصاص داد، حق آنان را هم داده است و توقع اضافيداشتن خوب نيست.
نظر شما