كارنامه يعني شرح مختصر سوابق كار و تحصيل و مسئوليت و آثار و اين جور چيزها. سالياني است كه تعداد تأليفات، اعم از مقاله و كتاب شده است يكي از اركان كارنامه و شناسنامه هويت علمي و تخصصي افراد. جالب است كه مثل اغلب امور، در بازيهاي اداري فقط تعداد تأليفات اهميت دارد، نه ارزش محتوايي آنها و نه حتي، اصالت و جعلي بودنشان. بر اين اساس، هر كس كه با نظام ديوان سالاري ظاهربين و آمارساز، سر و كار دارد براي گرفتن امتياز اداري، به توليد انبوه مقاله و كتاب روي ميآورد. برخي از شگردهاي كتابسازي براي پركردن كارنامه و آمارسازي، از اين قرار است:
1-استاد كتاب خارجي را بين دانشجويان تقسيم ميكند تا ترجمه كنند. حاصل كار دانشجويان به تملك استاد درميآيد و ميشود كتاب جديد.
2-استاد مباحث درسي كلاس را از روي يادداشت دانشجويان، فراهم ميآورد و گاهي حتي بدون زحمت بازبيني و ويرايش غلطهاي نگارشي و املايي، به چاپ ميسپارد و كتاب علمي و آموزشي ميسازد.
3-منتخب اشعار بزرگان، گزيدهاي از متون كهن، گلچيني از شعر معاصر و... از ترفندهاي ساده كتابسازي فوري در چند ساعت است.
4-برخي مديران مراكز علمي و فرهنگي و پژوهشي، جوانان داوطلب را به خدمت ميگيرند و حاصل پژوهش و تأليف آنها را به نام خود منتشر ميكنند.
5-برخي از اين مديران، از پژوهشگران و نويسندگان حرفهاي استفاده ميكنند و با پرداخت دستمزد، حاصل قلم آنها را به نام خود منتشر ميكنند. (در زمان قديم اين كار رسمي و علني بود.شاه يا وزير دستمزد خوبي ميداد تا نويسنده و شاعر، ديباچه كتابش را به نام او مزين كند. در اين شيوه البته، نام مؤلف اصلي حذف نميشد.)
6-يك روش ديگر كتابسازي مديريتي، طراحي تكاليف اداري براي كاركنان است، با عنوانهايي به ظاهر موجه.
مثلا نظام جامع پيشنهادها (البته در زبان اداري به غلط مينويسند: پيشنهادات!)
هر كارمند موظف است پيشنهادهاي مختلفي را طراحي و تدوين كند، تا در ارزشيابي اداري نمره بگيرد. حاصل اين پيشنهادها كتاب حاضر و آماده جناب مدير است. يا مثلا تدوين گزارش تخصصي جامع در هر حوزهاي؛ اين گزارشها در نهايت، با يك مقدمه و بدون ذكر نام نويسندگان اصلي گزارشها، كتابي جديد و بسيار قطور ميشود كه به نام آقاي مدير منتشر خواهد شد.
7-موجهترين روش در كتابسازي مديريتي، گردآوري مصاحبهها و يادداشتهاي پراكنده و سخنرانيهاي مديران است كه البته در اصل اگر با هزينه شخصي منتشر شود و نه با پشتيباني اداري و مالي از منابع عمومي اشكالي ندارد.
* * *
اما اين علاقه شديد به تأليف كتابهاي متعدد، اگر براي كاركنان نظام اداري، روشي است براي دستيابي به امتيازات اداري، براي مديران ارشد كه نيازي به اين امتيازات ندارند چه ثمري دارد؟
بهنظر من اين علاقه وافر مديران ارشد به تأليفات متعدد، 2 خاستگاه دارد.(وسط دعوا نرخ تعيين كنم و بنويسم كه يكي از ويژگيهاي سبكي مديران كتابساز، غلطهاي نگارشي و املايي است مثلا همين خاستگاه را «خواستگاه» مينويسند؛ يعني غلط املايي، نگارشي و معنايي از نشانههاي مديران كتابساز است.)
يكي از آن دو خاستگاه، اعتماد به نفس و غرور و خود شيفتگي است؛ كسي كه سالها دستور داده و به هر مجلسي وارد شده، چند نفر جلوتر از او آمدهاند و چند نفر هم پشت سرش بودهاند و راه باز كردهاند. كسي كه انواع مسئوليت و مديريت اجرايي و فرهنگي و ورزشي و اقتصادي و دانشگاهي و سياسي و تجاري و صنعتي را پذيرفته بيآنكه بگويد اين يكي را بلد نيستم و تخصص ندارم، طبيعي است كه كمكم، احساس كند كه فوقتخصص است و همهچيزدان و خميرمايه و سرشت برتر دارد.(يكي از معاني «خوش گل» همين است. يعني خلق شده از گل مرغوب و نه مثل بقيه آدميان از صلصال كالفخار و حماء مسنون)پس اين احساس خوشايند به آدمي ميگويد كه تو چرا كتاب نمينويسي؟
آن خاستگاه ديگر اين است كه شهرت و جايگاه اجتماعي حاصل از پست و مقام، اعتباري و گذراست. با يك حكم انتصاب و يك جلسه معارفه همهچيز شروع ميشود و با يك نامه تقدير و تشكر و يك جلسه توديع، همهچيز تمام ميشود. اما خوشنامي حاصل از نويسندگي و پژوهشگري، تا ساليان دور باقي ميماند.از يكي از وزيران پيشين شنيدم كه پس از اتمام دوران مسئوليتش، براي برداشتن لوازم شخصي به وزارتخانه ميرود، اما انتظامات به او ميگويد كه بايد هماهنگ كنيد و برگه ملاقات بگيريد.
- شاعر، طنزپرداز و مدرس دانشگاه
نظر شما