یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۲
۰ نفر

لیلا باقری: فضای مجازی تا ۸-۷سال پیش خیلی جای مهمی برای اهل ادبیات نبود اما الان خیلی مختصر و مفید در جیب همه ما هست.

لایک‌خورهای پرفروش

از وقتي اندرويد آمد، خدمات اينترنتي آن‌قدر زياد شد كه ديگر چه بخواهيم و چه نخواهيم بايد هميشه دم دستمان باشد. حالا ديگر درحالي‌كه مردم سبزي‌خوردنشان را هم اينترنتي سفارش مي‌دهند، معلوم است كلي مولف خواهيم داشت كه اثر ادبي خودشان را در اين فضا ارائه كنند. مخاطب هم عادت كرده و هم دوست دارد با يك كليك به هر چه كه مي‌خواهد برسد. به مخاطبي با اين سبك زندگي امروزي، نمي‌تواني بگويي من تنها در فضاي واقعي قابل دسترس هستم؛ بيا كتابفروشي و اثر مكتوب مرا بخر؛ هرچند مي‌آيد؛ حتي ديده شده كه تا 20چاپ دنبال كتاب شعري مي‌رود اما به اين شرط كه از قبل براي او به اندازه كافي خوراك مجازي ساخته باشند؛ آن‌وقت است كه مخاطبان، دست به جيب مي‌شوند و شاعر مجازي و محبوبشان را واقعي مشهور مي‌كنند.

شاعر بدون مخاطب، معنايي ندارد. هر كسي اثري هنري توليد مي‌كند بالاخره يك‌طور دست به عرضه مي‌زند؛ به‌ويژه شاعرها؛ شعر و طبع موزون و آهنگين هم كه در خون همه ما ايرانيان هست. اصلا يك‌طورهايي مي‌شود گفت كه همه ما يك شاعر درونمان هست كه بستگي به ميزان توانايي‌اش وقت و بي‌وقت تراوشات و ترّهاتي از خودش بروز مي‌دهد. و اين تراوشات، ثبت هم مي‌شوند؛ از چاپ و ارائه در بهترين نشرها گرفته تا لوتي‌هايي كه در قهوه‌خانه‌ها منتظر فرصتي هستند تا دم بگيرند و سروده خودشان را بخوانند. اگر به دفترچه خاطرات دوران نوجواني خود‌مان هم سري بزنيم حتما چند بيتي پيدا مي‌كنيم كه زيرش نوشته باشيم: «شعر خودم». حالا فضاي مجازي آمده تا فرصتي باشد براي تمام شاعراني كه درون ما نشسته‌اند. شعرها از سر و روي صفحات مجازي بالا مي‌روند و مخاطبان خودشان را دارند. اتفاقا بعضي از آنها مخاطب‌هاي قرص و محكمي هم دارند؛ آن‌قدر كه آنها را در چندين چاپ متوالي همراهي مي‌كنند؛ اشعاري كه موافق طبع عامه مردم مي‌افتند و رگه‌هايي دارند كه همخوان با سليقه عمومي هستند؛ پرمخاطب و البته متوسط؛ اين است كه يكباره شاعري به شهرت مي‌رسد كه نامش در هيچ محفل جدي ادبي برده نشده و پيشكسوت‌ها براي اولين بار نام او را روي جلد كتابي مي‌بينند كه كنار عنوانش درشت نوشته‌ شده: «چاپ پانزدهم»!

  • معيار ما قابل‌دفاع‌بودن است

نشر نيماژ يكي از نشرهايي است كه هم آثار خوب به چاپ مي‌رساند و هم آثار متوسط؛ همين متوسط‌هايي كه برخي‌هايشان به اعتبار دنبال‌كننده‌هايشان در فضاي مجازي به چندين چاپ رسيده‌اند. از عليرضا اسدي، مدير اين نشر مي‌پرسيم كه در انتخاب كتاب‌ها براي چاپ، چقدر تضمين فروش برايشان مهم است و چقدر كيفيت كتاب؟ او‌تأكيد مي‌كند كه قطعا توجه زيادي به محتواي اثر دارند و ادامه مي‌دهد: «ما شوراي بررسي داريم و تمام كتاب‌‌ها بعد از تأييد شورا، وارد روند چاپ مي‌شوند. در اين ميان آثار زيادي هم براي ما فرستاده مي‌شود كه مولف در فضاي مجازي دنبال‌كننده و لايك زيادي دارد اما كتابش قابل دفاع نيست. ما از اين كتاب‌ها استقبال نمي‌كنيم و سعي داريم اگر اثري قرار است از بين چنين مولف‌هايي انتخاب شود، قابل دفاع باشد. اما نكته اين است كه جامعه ادبي كمي به اين موضوع حساسيت دارد و معتقد است كتابي كه مخاطب زياد پي آن مي‌آيد حتما فاقد ارزش ادبي است. به‌هر كتابي كه پرفروش مي‌شود همان ابتدا برچسب پوپوليستي مي‌زنند؛ مي‌گويند زرد و عامه‌پسند است و به نوعي مي‌خواهند ارزش ادبي را از كتاب بگيرند و آن را زرد معرفي كنند. جالب اينجاست كه تمام كساني كه به اين شكل نظر مي‌دهند و نويسنده و ناشر را محكوم مي‌كنند يك بار هم آن كتاب را نخوانده‌اند. تنها به اين دليل كه در فهرست پرفروش‌هاست مي‌گويند ارزش ادبي ندارد؛ درحالي‌كه علت فروش كتاب، تبليغ خوب نويسنده در فضاي مجازي است».

  • ذائقه مخاطب را پايين نمي‌آورند

در هر صورت بين كتاب قابل دفاع با كتاب خوب و درجه يك، فاصله زيادي هست؛ كتاب‌هاي قابل دفاع يا همان متوسطي كه خيلي‌ها معتقدند، به‌دليل چاپ‌هاي متعدد تبليغ مي‌شوند و شايد ذائقه مخاطب را نازل ‌كنند. البته اسدي با اين موضوع موافق نيست؛ «ذائقه مخاطب را پايين نمي‌آورند! همه جاي دنيا ادبيات جدي و عامه‌پسند دارند. قرار نيست مخاطب عام با همه آثار دولت‌آبادي ارتباط بگيرد. ترويج كار او براي حفظ جايگاه ادبيات ايران خوب است اما مخاطب عام با بعضي كتاب‌هاي او ارتباط نمي‌گيرد. به‌ نظرم چنين كتاب‌هايي نه‌تنها ذائقه را پايين نمي‌آورند بلكه كتاب عامه‌پسند تأثير مثبت زيادي روي بالارفتن سرانه مطالعه دارد. ما در كنار چاپ آثار قابل دفاع كه برخي هم پرفروش مي‌شوند، كتاب‌هايي با ارزش ادبي بالاتر هم چاپ و معرفي مي‌كنيم و مخاطب از هر دو استقبال مي‌كند. گاهي مخاطب براي يك كتاب به غرفه‌ها يا فروشگاه‌ها مي‌آيد و بعد از معرفي با چندين كتاب مي‌رود».

پرويز بيگي ـ مدير انتشارات فصل پنجم ـ اما خيلي موافق فعاليت مولفان و شاعران در فضاي مجازي نيست. او معتقد است فضاي مجازي بيشتر از اينكه به فروش كتاب و رونق بازار نشر كمك كند به آن ضربه زده است؛ «فضاي مجازي به كتاب ضربه زده؛ به‌ويژه به شعر. الان در فضاي نشر تنها كتاب‌هايي فروش مي‌روند كه شاعران‌شان از شهرتي نسبي برخوردار هستند. همچنين مخاطب، كتاب جديد را به اعتبار گذشته و سوابق ناشر مي‌خرد. در غيراين‌صورت اتفاق خاصي در حوزه كتاب نمي‌افتد.»

  • به خاطر فضاي مجازي نيست؛ نتيجه زحمات‌شان را مي‌گيرند

بيگي درباره استقبال مخاطبان از برخي كتاب‌هاي شعر هم معتقد است: «اگر در اين بين از مجموعه شعرهاي شاعري استقبال مي‌شود، به‌دليل سال‌ها زحمت‌كشيدن مولف است. شركت در برنامه‌هاي فرهنگسراها، شب شعرها، جلسات نقد و... . چون الان در ركود كتابخواني هستيم و كتاب شعر هم مخاطب خاص دارد، پرفروش‌شدن يك كتاب، نمي‌تواند تنها به ‌دليل فعاليت شاعر در فضاي مجازي باشد. اين شاعران سابقه طولاني در سرودن دارند و البته برخي‌‌شان فعاليت‌هاي زيادي هم در فضاي مجازي دارند. داشتن دنبال‌كننده در فضاي مجازي براي فروش بي‌تأثير نيست اما كافي هم نيست». بيگي اما در هر صورت ضرر فضاي مجازي را بيشتر از منفعتش مي‌داند؛ «فضاي مجازي به تيراژ كتاب ضربه زده. شعرهاي پرطرفدار در فضاي مجازي، معمولا كوتاه است. شاعران اشعار كوتاه خود را در فضاي مجازي منتشر مي‌كنند و وقتي مخاطب مي‌تواند شبي صد شعر تازه بخواند، چه ضرورتي براي خريد كتاب مي‌بيند؟»

  • خير فضاي مجازي بيشتر از شرش است

محمد عزيزي ـ مدير نشر روزگار ـ از موافقان استفاده مولفان از فضاي مجازي است و معتقد هم نيست كه چاپ كتاب متوسط فعالان مجازي، ضربه‌اي به ذائقه مخاطب مي‌زند؛ «فعاليت در فضاي مجازي هم به ناشر و هم به نويسنده و هم به مخاطب كمك مي‌كند. من مغايرتي حس نكرده‌ام و معتقد نيستم كه باعث تضعيف كار نشر يا كتابخواني شود؛ اتفاقا باعث رشد كتابخواني هم مي‌شود. امكان تبليغ كتاب در گذشته و با وجود 2رسانه مطبوعات و راديو هم وجود داشته. آن زمان هم كساني بودند كه كتاب خود را در بوق مي‌كردند و پرفروش هم مي‌شد. اما نكته اين است كه اين فروش‌ها موقتي است. در دوره‌اي كسي گل مي‌كند و بعدا فراموش مي‌شود. چهره‌ها اگر كتابشان سطحي باشد زياد دوام نمي‌آورند؛ مانند كف روي آب. تنها آثاري در تاريخ مي‌مانند كه ارزش واقعي داشته باشند.»

عزيزي مي‌گويد: «براي ناشر مهم است كه كتاب، قابل دفاع باشد. كتاب بايد آنقدر ارزش داشته باشد كه مهر ناشر روي آن بخورد؛ حتي وقتي كه هزينه چاپ كتاب را خود مولف بدهد. ناشر براي اعتبار خودش مهرش را پاي كتاب ضعيف نمي‌زند؛ حتي اگر به ‌دليل همين فعاليت‌هاي مجازي فروش خوبي داشته باشد». او درباره كتاب متوسط پرتيراژ و اعتقاد برخي به نزول طبع مخاطبان اظهار مي‌كند: «نمي‌شود گفت هرچه روشنفكران مي‌گويند درست است. داوري زمان و مردم كتاب ماندگار را از غيرماندگار مشخص مي‌كند. ناشر ممكن است كاري را كه به‌ نظرش نمره 15-14 مي‌گيرد هم چاپ كند و لزومي ندارد حتما ديگران آن را تأييد كنند». *

فضاي مجازي اما شعرهاي زيادي از شاعران كهن را هم هر روز به ما يادآوري مي‌كند كساني كه قبلا فقط افراد اديب آثار آنها را مي‌خواندند. ممكن است صبحي پريشان پيامي ادبي در گروهي تلگرامي بيايد كه تنها عكسي باشد و مصرعي؛ «دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد...» و بعد ما كه پريشان‌احواليم دنبال شعر برويم و متن كامل آن را كه سروده وحشي‌ بافقي است بخوانيم، خوشمان بيايد و از او باز هم بخوانيم؛ يا از انوري، بيدل و... تنها تك‌بيتي بيايد و دل ما را مايل كند به خواندن‌شان. به هرحال در جيب هركدام از ما راهي سهل براي رسيدن به فضاي مجازي هست اما كم‌كم وقتش است كه فاخرها، درجه‌يك‌ها و آنهايي كه غني‌ترند هم به دنياي مدرن راه يابند. حيف است شعرهايي كه دم‌ دست مخاطب نيستند، خوانده نشوند.

  • شعر و شبكه‌هاي اجتماعي

محمدكاظم كاظمي
اوايل دهه 70، آنگاه كه ما در قالب فعاليت‌هاي اردويي و آموزشي با دانش‌‌آموزان نقاط دوردست خراسان آشنا شديم، دريافتيم كه محروميت اين شاعران از توليدات شعري پايتخت و شهرهاي بزرگ، چقدر شديد است. بسياري از جوانان آن سال‌ها، نه‌تنها در روستاها كه حتي در شهرهاي كوچك نيز از جريان زنده شعري كه در كشور به راه افتاده بود، بي‌خبر بودند. بعضي از اين جوان‌ها به مجردي كه به اين جريان وصل شدند، به قله‌هايي در شعر جوان كشور بدل شدند و تا سال‌ها بر نسل‌هاي بعد تأثيرگذار بودند. گويا انرژي نهفته با يك تلنگر آزاد شده بود.

زمان گذشت و ساعت بارها نواخت، ولي هنوز ارتباط با آثار زنده و شاعران فعال زمانه براي نقاط دوردست بسيار سهل نبود. اين را ما از تقاضاهاي بسياري حس مي‌كرديم كه از نقاط دور براي دسترسي به كتاب‌هاي اين شاعران به ما مي‌رسيد. تا وضع چاپ و نشر و توزيع كتاب خوب بود، حداقل شماري از اين كتاب‌ها به شهرهاي كوچك هم مي‌رسيد ولي در سال‌هاي اخير به‌نظر مي‌رسد كه آنچه بازار دارد، فقط كتاب‌هاي درسي و نيمه‌درسي است و بس. با اين وصف، چه‌كسي بايد پل ارتباط مي‌شد؟ شبكه‌هاي اجتماعي مبتني بر اينترنت. امروز شاعر از يك شهر دورافتاده خراسان كه روزگاري در آنجا نام قيصر امين‌‌‌پور هم تازگي داشت، از آثار محمدسعيد ميرزايي و مهدي فرجي و غلامرضا طريقي به من مي‌فرستد و با آثار اينها، حتي بيش از من ارتباط دارد. تا من مطلبي در كانالم مي‌گذارم، از باخرز پيام مي‌آيد و غلط املايي آن را يادآور مي‌شود. با اين مقدمه، من ايجاد شبكه‌هاي اجتماعي و سرازير شدن شعر به اين سمت را در مجموع به نيكي مي‌بينم؛ هرچند اين قضيه ضربه بزرگي به بازار كتاب و عرصه چاپ و نشر زده است. طبيعتا بسياري از شاعران كه براي انتشار شعرشان و براي ديده‌شدن در جامعه ادبي دستشان زير سنگ متوليان عرصه چاپ و نشر بود، آزادي عمل بيشتري يافته‌اند. البته در عين حال بايد پذيرفت كه اين رويكرد جديد به ادبيات عمق نبخشيده است، فقط وسعت آن را بيشتر كرده است و از همين روي، ما شعرهاي بيشتر، ولي كم‌عيارتري در دست داريم. اين چيزي است كه بخشي از آن متوجه اين شبكه‌هاي اجتماعي است كه فرصت تمركز، تعمق، خلوت و تفكر را از شاعر مي‌گيرند. از همين روي به‌نظر من كساني كه در پي استفاده از آثار هستند از اين فضا سود مي‌برند ولي آنان كه توليد آثار فاخر به ‌دست‌شان رقم خورده است، زيان مي‌كنند.

کد خبر 386587

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha