اين امر ميتواند تاحدي ناشي از تكامل فضاي رسانهاي جهاني باشد و تا اندازهاي نيز نشاتگرفته از نوع مديريت اين رسانه. با عبدالله گيويان، عضو هيأت علمي دانشگاه صدا و سيما، درباره جايگاه راديو در جامعه ايران و نوع عملكرد حرفهاي گفتوگو كردهايم.
- نگاه به راديو در افراد مختلف متفاوت است؛ برخي ميگويند كه مدتهاست راديو گوش نكردهاند ؛ بعضي اما هر روز ساعتها راديو گوش ميكنند. از نظر شما، مصرف راديو در ايران هماكنون به چه صورتي است؟
اطلاعات من درباره راديو متكي بر پژوهشهاي جديد نيست اما چون زماني در سازماني كار ميكردم كه مسئول راديو و تلويزيون بودم ميتوانم مسائلي را در اينباره مطرح كنم؛ براي تعيين جايگاه راديو در جامعه ايران، اول بايد نقشهاي از مصرف رسانههاي مختلف در ايران تدارك ديد. راديو مخاطبان كمتري در قياس با بعضي از رسانههاي ديگر دارد. از نظر برخي اين ايراد است اما از نظر من ايراد نيست چون هر رسانه نيازهاي خاصي را برطرف ميكند. بنابراين نخستين توهمي كه بايد از ذهن دور كرد اين است كه راديو صد درصد جامعه را پوشش بدهد. راديو در ايران سنتي دارد و آن سنت اين بوده كه زماني رسانه جديد فراگيري بوده و بهتدريج از دامنه مخاطبانش كاسته شده است. اين اتفاق هم در سير حيات رسانهها اتفاق عجيبي نيست چون هر رسانه جديدي كه بهوجود ميآيد تعدادي از مخاطبان رسانههاي قبلي را بهخودش جذب ميكند. شايد در ذهن داشتن آن سنت،يكي از دلايل اين است كه ما تصور ميكنيم راديو تغيير كرده است.
- پس ميتوان گفت كه ريزش مخاطبان راديو در جامعه ايران اتفاقي طبيعي بوده است؟
راديو در هرحال، رسانه كار و موسيقي متن زندگي مردم بوده است. آنها درحاليكه كارهايشان را انجام ميدادند به راديو هم گوش ميكردند. بنابراين بخشي از سير تدريجي ريزش مخاطبان راديو برميگردد به پيدايش و تكامل رسانههاي ديگر و بخشي از آن هم ميتواند مربوط به مديريت رسانه باشد؛ يعني مديريت راديو نتوانسته باشد خودش را با تحولات اجتماعي، فرهنگي، سياسي و رسانهاي هماهنگ كند. واقعا تعيين سهم تأثير اين دوعامل در جايگاه فعلي رسانه كاري بسيار پيچيده است و اينكه بگوييم راديو صرفا بهخاطر مديريتش يا تنها بهدليل تكامل رسانههاي ديگر، مخاطبان خود را از دست داده است، ديدگاههايي افراطي است. بايد گفت تعامل اين دوعامل باعث شده است كه مخاطبان رسانه راديو در جامعه ما به تعداد بسيار كمي برسد.
- ميتوانيم ببينيم كه نقش راديو طي دهههاي فعاليت خود تغيير كرده است. اگر بخواهيم جايگاه راديو در سپهر رسانهاي ايران را تعيين كنيم، آن را رسانهاي با چه نقشي ميتوانيم تعريف كنيم؟ الان راديو در جامعه ايران چه جايگاهي دارد؟
بدون يافتههاي تجربي نميتوان تصوير خيلي دقيقي از جايگاه راديو بهدست داد. من سراغ ندارم كه در جامعه ايران مطالعهاي صورت گرفته باشد تا نقشها و جايگاههاي رسانههاي مختلف را مشخص كند و معلوم شود كه انتظار مردم كف خيابان از رسانههاي مختلف چيست. راديو طبق تعريف، موسيقي متن زندگي بوده و در هر كارگاهي، آشپزخانهاي يا در هر خانوادهاي راديو روشن بوده و مردم هم به كارهاي خودشان ميرسيدهاند. تلويزيون تا حدودي جاي راديو را اشغال كرد اما حالا بهنظر ميآيد كه راديو از همان جايگاهي كه منطقا يا بهطور معمول در سپهر رسانهاي اشغال ميكرده هم پايينتر افتاده است.
- آيا ميتوانيم بگوييم كه با همه اين حرفها ، راديو همچنان تأثيرگذار است؟ يعني همچنان ميتواند موج خبري ايجاد كند يا مثلا در بحرانها ميتوان از آن براي مديريت جامعه استفاده كرد؟
اگر بحران را شرايطي بدانيم كه در آن، دسترسيها به فناوريهاي ارتباطي پيشرفتهتر مخدوش ميشود، كماكان راديو اين قابليت را دارد كه با حداقل نياز به فناوريهاي پيشرفته، ارتباطات را برقرار كند. بنابراين در هر اتفاق طبيعي مثل سيل يا زلزله يا در اتفاقات اجتماعي همچون جنگ، راديو ميتواند نقش ايفا كند. حُسن راديو در قياس با بقيه رسانهها اين است كه از نظر فرم و تكنيك سادهتر است. به همين دليل هم برنامهسازي براي آن خيلي سادهتر و در عين حال، صميميتر است. برخلاف آنكه پيچيدگي توليد در سينما يا تلويزيون وجود دارد، كارهاي فني در راديو خيلي ساده برگزار ميشود، به اين معني كه يك گروه با يك متن دور هم جمع ميشوند و خيلي سريع ميتوانند برنامهاي را توليد يا مستقيما پخش كنند. اين يك قابليت بالاست و قطعا ميتوان از آن استفاده كرد و راديو ميتواند جريانساز و تأثيرگذار باشد اما اينكه الان اينطور هست يا نه، موضوع بحث ديگري است.
- بهنظر ميرسد كه راديو الان اينطور نيست؛ يعني از قابليتها و مزيتهاي آن استفاده نميشود. چرا اين اتفاق افتاده است؟
اساسا ما يك بحران جدي در حوزه رسانهمان داريم؛ رسانههاي ما مديريت خيلي موظفياي دارند؛ يعني مديران رسانهها خودشان را موظف ميدانند كه در يك فضاي ايدئولوژيك و در فضاي گفتماني خاص كار كنند. در اين وضعيت، مهمترين اتفاقي كه ميافتد اين است كه تعامل بين مخاطب و رسانه مخدوش ميشود و رسانه فكر ميكند در موضعي بسيار بالاتر از مخاطب قرار دارد و در عين حال، به مراجعي بيرون از دوقطبي مخاطب- رسانه بايد پاسخ بدهد. هر رسانه اگر مخاطب خود را نشناسد و تصور ذهني او از مخاطب با تصور واقعياش از او منطبق نباشد، آن رسانه شكستخورده است و جايگاه خود را از دست ميدهد. اين اتفاق بهشدت براي راديو رخ داده است؛ يعني كساني كه در راديو برنامه درست ميكنند، يا مخاطبان بالقوه خود را نميشناسند يا اگر هم بشناسند، براي آنها برنامه توليد نميكنند .
- در كنار مشكلات مديريتي، آيا مسئلهاي مثل بحث مالي در اين وضعيت دخيل است؟
برنامهسازي در راديو از ارزانترين انواع برنامهسازي رسانهاي است. اما بهدليل مشكلات مالي راديو، آنقدر در اين زمينه اجحاف و دستتنگي رخ داده كه برنامهسازان ديگر با جان و دل كار نميكنند و تمام توان و خلاقيت خود را در كار وارد نميكنند. عملا اين برنامهساز ساعتهاي موظفي را بايد بيايد و بهعنوان يك كارمند كار كند و در نتيجه، خلاقيت ندارد. به همين دليل راديو دچار يك افت خيلي وحشتناك شده است.
- پس شما معتقديد كه ضعف مديريتي و كمبود بودجه بيشتر از مسائلي مثل نبود توان توليد در اين افت دخالت داشته است؟
بچههاي راديو بسيار خوشذوق و توانا و فكور هستند اما اين كافي نيست. توانايي توليدكنندهها يك شرط لازم است كه در حد قابلقبولي است اما شرط كافي نيست. در اين ترديد است كه اين تواناييها در زمينهاي قرار بگيرد كه شكوفايي به همراه داشته باشد. وقتي شما در دورههاي مختلف مديريت صدا ميبينيد كه به سختگيريهاي مالي بر توليدكنندگان افزوده ميشود، يك نتيجه خروجي آن كاهش كيفيت محصول است. با اين شرايط، امكان برخورد صميمانه با مخاطب هم وجود نخواهد داشت. به همين دليل است كه وقتي شما برنامههاي راديويي را گوش ميدهيد تصور ميكنيد كه چند نفر بيدرد و بيمسئله در حال حرفزدن درباره كهكشانها هستند؛ مجرياني كه نه مهارت دارند، نه متن خوبي دارند، نه موسيقي خوبي در كنارشان پخش ميشود و نه موضوع خوبي را انتخاب كردهاند كه درد واقعي مردم را بگويد. همه اينها دليل سقوط و پايين آمدن رتبه راديو ميان مردم است.
- شما به ارزانبودن توليد در راديو اشاره كرديد. فكر ميكنيد اگر بخش خصوصي وارد توليد راديويي شود- از اين نظر كه سرمايه زيادي نيز احتياج نخواهد داشت- آيا موفق خواهد شد؟
در ايران اگر توانايي و ايمان در يك فضاي آزاد كنار هم قرار بگيرند، ترديد نكنيد كه آن كار موفق خواهد شد. خيلي از بچههاي راديو توانايي دارند و ايمان هم دارند اما بهنحوي مديريت نميشوند كه اين تركيب بتواند به نتيجه برسد. ما نميتوانيم با يك شير بييال و دم و اشكم كه راديو باشد به نتيجه مطلوب برسيم. راديو الان به وضعي رسيده كه شناسنامه خودش را به حراج گذاشته است. در برخي از برنامهها ميشنويم كه با استفاده از مستند راديويي برنامه تبليغاتي (مثلا درباره يك نوع خدمات اينترنتي يا يك سيدي درباره آموزش زبان خارجي؛ بدون اينكه عنوان شود اين يك برنامه تبليغاتي است!) پخش ميشود. حيثيت يك برنامه راديويي به واقعي بودن و محسوس و ملموسبودن آن است. راديو يك رسانه مظلوم- بهمعناي ايراني آن- و يك رسانه طفلكي است اما اين رسانه طفلكي حالا به يك رسانه مزور تبديل شده است؛ يعني حيثيت خود را كه يك برنامه مستند راديويي باشد، فروخته است به يك كالا، بدون اينكه به مخاطبش بگويد اين برنامه يك تبليغ است. بهعبارت ديگر، يك راديو كه جزو خدمات عمومي بهحساب ميآيد، تبليغي ميكند كه آن را پنهان ميكند. از نظر من، اين كار يعني فروش شناسنامه و اجارهدادن هويت كه فاجعهاي براي يك رسانه به شمار ميرود. با اين كار، راديو همدست ميشود با توليدكننده كالايي كه تبليغ ميشود. آن توليدكننده چه شركتي ميتواند باشد كه يك رسانه حيثيت چنددهساله خودش را اينقدر ارزان به آن بفروشد؟ شايد بعضي كساني كه مدير راديو هستند هيچ عرق و تعصبي نسبت به راديو ندارند كه آن را اينطوري ميفروشند.
- تقابل رسانههاي جديد و سنتي
راديو در خيلي از برنامههايش در حال انجام دادن اين كار است. اتصال راديو به فضاي مجازي و حتي آن بهرهاي كه از فضاي مجازي در قالب پادكست و فايلهاي صوتي ميگيرد، نشان ميدهد كه راديو و رسانههاي اينترنتي از نظر بنيادي ميتوانند با هم كار كنند. اما اينكه در اين زمان و مكان مشخص، راديوي ما توانسته اين كار را بكند يا نه، حرف ديگري است. اگر راديو تبديل شود به يك مصرفكننده صرف فضاي مجازي، جفا به راديو خواهد بود و اين جفا امروزه براي ما خيلي اتفاق ميافتد. كار اشتباهي است كه راديو به احيا و مشاركتدادن هويتش در فضاهاي ديگر فكر نكند و برخي اوقات اين اشتباه رخ ميدهد.
نظر شما