فیلم بیدار اولین طرح فیلمسازی هارولد در مقام کارگردان و فیلمنامه نویس محسوب میشود. او که پیش از این فیلم، در کارنامه کاری خود تنها یکبار دستیار کارگردان بوده است، در اولین فیلم خود، مجموعه عوامل قابل توجهی را گردآورده است. علاوه بر ایده جذاب فیلم و فیلمنامه نسبتا خوب آن، حضور بازیگران مطرح و محبوب آمریکایی و فیلمبرداری خوب کار سبب شده تا در مجموع، بیدار فیلمی دیدنی از کار در آید.
این فیلم که نمایش آن از 30 نوامبر در سینماهای آمریکا آغاز شده تا کنون با استقبال خوبی از سوی تماشاگران و اغلب منتقدان روبهرو شده است تاجایی که منتقد سختگیر شیکاگو سان تایمز، راجر ابرت آن را اثری قابل توجه نامیده است. او بیدار را چنین توصیف میکند: درباره این فیلم پیش از دیدن آن از دیگران چیزی نپرسید و تا خودتان فیلم را ندیده اید، هرچه درباره آن میشنوید باور نکنید! حتی سعی نکنید از روی پوستر یا آنونس فیلم درباره آن قضاوت کنید؛ چرا که این کار یا حتی فاش کردن مضمون داستان پیش از دیدن آن، در مورد چنین فیلمنامه و طرح نسبتا پیچیدهای ظالمانه است.
کسانی که این فیلم را دیدهاند آن را هیجان انگیز، غافلگیرکننده و حتی تأثیرگذار یافتهاند.من در حالی که هیچ پیش سابقه ذهنی درباره فیلم نداشتم و چیزی درباره آن نمیدانستم به تماشای آن رفتم و تنها بر اساس یکسری شایعات فکر میکردم فیلم درباره مرگ است ، اما وقتی شروع به تماشای فیلم کردم، آن را اثری جذاب یافتم.
فیلم داستان مرد جوان بسیار ثروتمندی به نام کلایتون برسفورد (با بازی هیدن کریستنسن ) و فرزند جوان تاجر بزرگ وال استریت است که میخواهد جانشین پدر در تجارت شود، اما از ناراحتی شدید قلبی رنج میبرد. او مادری دوست داشتنی با بازی لنا اولین دارد که بسیار بر او مسلط است تا جایی که کلی میترسد درباره نامزد خود، سامانتا ( با بازی جسیکا آلبا ) که دستیار مادرش است، چیزی به او بگوید.
آنها پنهانی با هم ازدواج کردهاند و مادر کلی چیزی نمیداند و همین رازهای عاشقانه سامانتا و کلی و ترس از مادر ماجرا را کمی پیچیده میکند. ازدواج زود هنگام این دو زمان کوتاهی قبل از مشکلات قلبی خطرناک کلی انجام گرفته است.کلی دوستی صمیمی به نام جک هاوارد با بازی ترنس هاوارد دارد که جراح قلب قابلی است و مدام در مورد بیماری کلی به او هشدار میدهد. هاوارد قبلا هم یکبار کلی را در جریان یک ناراحتی قلبی از مرگ نجات داده است. جک وضعیت بیماری کلی را برای او تشریح میکند و میگوید او باید درفهرست بیمارانی قرار بگیرد که به علت نارسایی قلبی نیاز به تعویض و پیوند قلب دارند.
برای روشن شدن این موضوع، جک همه جزئیات را برای کلی توضیح میدهد و او را برای مدتی کوتاه به اتاق جراحی برده و از نزدیک پروسه این کار و خطرات و مزایای آن را برایش توضیح میدهد. کلی تصمیم میگیرد نام او در فهرست قرار گرفته تا قلب مناسبی برای او پیدا شود و توسط جک جراحی شود اما مادرش با جراحی او توسط جک موافق نیست و ترجیح میدهد این کار را آرلیس هاوارد که او هم در نوع خودش جراح مشهوری است انجام دهد.درست در لحظاتی که جراحی شروع میشود،کلی در عین این که ظاهرا بیهوش است در مییابد که کاملا هوشیار است و همه چیز را میفهمد و تمام کارهایی را که روی بدن او انجام میدهند میبیند و حتی چاقوی جراحی را حس میکند .کلی یکباره میفهمد که همه چیز آن طور که او تصور میکرد نیست و تعلیق فیلم از اینجا آغاز میشود.
راجر ابرت درباره احساس شخصی خودش از دیدن این صحنهها اینطور میگوید: تماشای این لحظات فیلم، حس وحشتناکی برایم داشت. در این لحظهها صدای کاراکتر اصلی فیلم را روی تصاویر میشنویم که تلاش میکند چشمهایش را باز کند. او در عین بیهوشی کامل، کاملا هوشیار و آگاه است. در این دقایق کلی چیزهای غیرقابل انتظار و غیرقابل توضیحی را حس میکند و ما آنها را میبینیم... چیزهایی که در اینجا حتی دلم نمیخواهد دربارهشان حرف بزنم. از این به بعد فیلم شامل صحنهها و لحظههایی است که اصلا مایل نیستم با تعریف کردنشان آنها را یادآوری کنم. آنها جوری بودند که حتی دوست نداشتم با دیدن شان در حس این لحظهها با کاراکتر اصلی شریک شوم.
جدا از این قضایا و از منظر کلی و از جنبه شخصیتپردازی، این فیلم قصه پسر پولداری است که نمیتواند خودش را با زندگی پدر و مادرش تطبیق دهد. او نمیخواهد مادرش آنقدر روی او تسلط داشته باشد. مادر می خواهد به همه چیز مسلط باشد.دکتری که او به جای جک اصرار دارد پسرش را جراحی کند ( آرلیس هاوارد) دکتری مشهور و بسیار خودستاست و مدام در تمام صحنهها از خودش تعریف میکند و میگوید که دستهایی معجزه گر دارد.او درباره پیوند عضو و جراحی قلب کتاب معروفی نوشته است. آنقدر از خودش و کتابش تعریف میکند که کلایتون بالاخره کلافه شده و به او میگوید بسیار خب، سخت نگیر دکتر جان. من امیدوارم دکتر جک موقع جراحی من کتاب تو را خوانده باشد!
شاید اغلب وقایع فیلم اتفاقاتی معمولی و پیش پا افتادهاند اما همه این حواشیها ما را به سمت داستان اصلی فیلم میبرند که ماجرایی قابل ملاحظه است وتقریبا برای اولین بار در سینما شاهد چنین مضمونی هستیم . نمیدانم این فیلم و اتفاقات آن چقدر برای دیگران تأثیرگذار است اما من را واقعا تحتتأثیر قرار داد و به شدت درگیر تعلیق و کشش آن شدم.
به عقیده من، لنا بهعنوان یک مادر بسیار خوب ظاهر شده است و هر چه از زمان حضور او در فیلم میگذرد عمق و ظرافت بازی او بیشتر به چشم میآید.
بازی و کاراکتر او جوری متقاعدکننده است که تمام کشمکشها و تنشهای بین او و سامانتا کاملا واقعی و باور پذیر است.فیلم در قسمتهای دیگر هم بسیار تأثیرگذار است مثل صحنههایی که کلی طی جراحی و بیهوشی تصور میکند روحش بدنش را ترک کرده و در حال سیر و سیاحت و گشت و گذار در بیمارستان است. روی این صحنهها اغلب مونولوگهای کلی را میشنویم که بسیار خوب از کار در آمدهاند.
چنین فیلمی و با چنین مضمون و ساختاری تقریبا تازه و بدیع است. جابی هارولد فیلم بیدار را در 78 دقیقه نوشته و کارگردانی کرده است و این زمان کاملا متناسب با وقایع فیلمنامه است. روند روایت اصلا خستهکننده نیست. داستان فیلم در یک آخر هفته شروع میشود و مرحله به مرحله با سرعت و دقت پیش میرود. این فیلم در شرایطی در سینماهای آمریکا روی پرده میرود که ذهن همه به نوعی درگیر کریسمس است اما وقایع آن آنقدر تأثیرگذار هست که فکر تماشاگر را کاملا به خود مشغول سازد.
از سوی دیگر، فرانک شک منتقد هالیوود ریپورتر هم درباره اولین ساخته جابی هارولد نظراتی کمابیش مشابه دارد. او معتقد است کمپانیهای فیلمسازی گاهی برای جلوگیری سریع از نوشتن نقدهای منفی درباره یک فیلم و پیش قضاوتهایی که به سرعت اثری را بیارزش قلمداد میکنند ماجرای تأثیرگذاری را محور فیلم قرار میدهند که در آن کاراکتری محبوب و دوست داشتنی، با مشکلی بزرگ دست به گریبان است.
هیدن کریستنسن بهرغم نقش مهمی که دارد حضورش کمرنگ بهنظر میآید اما در عین حال بسیار جذاب است و کاملا با سامانتا تناسب دارد. الین در نقش مادر کلی بسیار دقیق و ظریف احساسات عمیق خود را به نمایش میگذارد و به این نقش هویت بخشیده است.ترنس هاوارد هم مثل همیشه با توانایی فوقالعاده و ذاتی خود در مجذوب کردن دیگران، تأثیری عالی روی مخاطب دارد. باقی بازیگران هم اغلب خوب ظاهر شدهاند؛ مثل کاراکتر کریستوفر مک دونالد، کهنه سرباز قدیمی و استیون و ارلیس هاوارد که بازیهایشان بهرغم نقشهای فرعی تأثیرگذار است.
روی هم رفته با این که گاهی ایرادهای اساسی در فیلمنامه وجود دارد اما فیلم بیدار اثری قابل تحسین و دیدنی است.
شیکاگو سان تایمز -22نوامبر 2007