آیا با انتشار این خبر باید پذیرفت که همه مخالفان این پزشک ایتالیایی که کارهای او را در رده شبهعلم یا علم کاذب میشمردند، اشتباه کردهاند؟ پاسخ نه است.
کاناورو پیشازاین هم در رسانهها ظاهر شده بود و مدعی انجام اعمال جراحی موفقیتآمیز پیوند سر بر روی حیوانات شده بود. اما مسئله این است که «موفقیتآمیز» را در این موارد چطور معنا کنیم.
برای مثال او قبلاً ادعا کرده بود که بهطور «موفقیتآمیزی» پیوند سر را روی میمون انجام داده است. اما آیا او واقعاً موفق بود؟
با اینکه میمون ظاهراً پس از این عمل زنده ماند، هیچگاه هشیاریاش به حالت عادی بازنگشت و «به دلایل اخلاقی» فقط ۲۰ ساعت زنده نگهداشته شد. همچنین هیچ تلاشی برای اتصال طناب نخاعی در این میمون انجام نشده بود، بنابراین اگر هم این میمون برای مدتی طولانی زنده میماند، برای همه عمرش فلج بود. بنابراین این عمل را میتوان موفقیتآمیز خواند، اگر فلج شدن، از دست دادن هشیاری و طول عمر کمتر را از یک روز را شاخصهای «موفقیت» بشمارید.
او همچنین عمل «موفقیتآمیز» پیوند سر روی موش را انجام داده است که شامل پیوند زدن سر بریدهشده یک موش روی یک موش زنده دیگر بود که سر خودش را داشت. چگونه میتوان این عمل را پیوند عضوی واقعی شمرد. کار او در واقع اضافه کردن زائدهای (بدون کارکرد) بر روی یک موش از جهات دیگر سالم بود.
و پیوند اخیر موفقیتآمیز سر انسان چه؟ این عمل روی جنازهها انجام شده بود. به نظر من هر عمل جراحی که روی بیماران یا سوژههایی انجام شود که پیش از شروع این عمل اصولاً مردهاند، شایسته عنوان «موفقیت» نیست. شاید این عمل را بتوان نمایش خوبی از «متصل کردن» اعصاب و رگهای خونی شمرد، اما خوب که چه؟ این فقط شروعی برای انجام کارهای لازم برای رسیدن به یک سیستم بدنی دارای کارکرد است.
شما میتوانید دو نیمه از دو ماشین متفاوت را به هم وصل کنید و آن را موفقیت بنامید، اما اگر در لحظهای که کلید را برای استارت زدن میپیچانید، همهچیز منفجر شود، دیگر مشکل است بتوان کار خارقالعاده شما را تحسین کرد.
شاید تکنیکهایی که برای حفظ این سرها و اتصال آنها به بدن استفاده شدهاند، تا حدی ارزش علمی داشته باشند، اما هنوز فاصله بسیاری با رسیدن به فردی داریم که بدنی کاملاً دارای کارکرد به دست آورد که با آن زاده نشده است.
به نظر میرسد که کاناورو عادت دارد بر اساس دستاوردهایی ناچیز یا حتی بدتر شدن وضعیت سوژه تحقیق مدعی پیروزیهایی خارقالعاده شود.
بدن انسان یک ساختار مدولی (قطعهقطعه) نیست. شما نمیتوانید مانند بازی لگو یک قطعه از یک قلعه را بردارید و آن را در یک کشتی به کار ببرید و مشکلی پیش نیاید. متصل کردن سر به بدن با موانع بسیاری مواجه است.، حتی هنگامیکه بدن مال خود فرد باشد.
پزشکان در سالهای اخیر طناب نخاعی بهشدت آسیبدیده یک کودک کم سن «دوباره متصل کردهاند»، اما کلمه کلیدی در اینجا نخاع «آسیبدیده» است (نه نخاع «کاملاً بریدهشده»).
در این مورد آنقدر اتصال وجود داشت که بتوان روی آن کار کرد و ترمیم و تقویتش کرد. تازه این عمل در یک کودک کم سن انجام شده بود که دستگاه عصبیاش هنوز در حال رشد کردن است و بهتر میتواند آسیبهای واردشده را جبران کند. حتی با در نظر گرفتن همه این موارد و پیشرفتهای پزشکی مدرن، موفقیت این عمل روی این کودک تقریباً معجزه شمرده شد.
بنابراین اتصال طناب نخاعی «کاملاً بریدهشده» یک انسان «بالغ» کاملاً رشد کرده به طناب نخاعی یک انسان «متفاوت» که ممکن است برای «چند روز مرده» باشد، دستکم به چهار معجزه دیگر برای موفقیت نیاز دارد.
جدا از اینکه باید مسائل دیگری را هم باید حل کنیم، از جمله رد پیوند بهوسیله دستگاه ایمنی، این حقیقت که هنوز درست نمیدانیم چطور اعصاب آسیبدیده را «تعمیر» کنیم (چه برسد که دو نیمه عصب متفاوت را به هم وصل کنیم) و این موضوع که مغز هرکسی در هماهنگی با بدنش رشد و نمو مییابد. بهعبارتدیگر «میانجی» (interface) میان این دو نسبتاً منحصربهفرد است. گذاشتن سر یک موسیقیدان روی بدن یک بدنساز، ممکن است نتیجهای مانند تلاش برای بازی کردن یک بازی ایکس باکس روی پلیاستیشن داشته باشد، بهجز اینکه بینهایت آسیبزنندهتر است.
البته ما دراینباره یقین نداریم، چراکه هیچکس تابهحال آن را امتحان نکرده است. به نظر میرسد کاناورو قانع شده است که میتواند این کار را انجام دهد، اما تابهحال توضیحی پذیرفتنی یا توضیحات علمی درباره ادعاهایش درباره اینکه میتواند بر این موانع غلبه کند، ارائه نکرده است، بهجز توضیحاتی درباره نگهداری بافتها و تداوم جریان خون در حین عمل.
این وضعیت مثل آن میماند که کسی مدعی شود میتوان یک رآکتور همجوشی هستهای دارای کارکرد بسازد و هنگامیکه از او پرسیده شود که چگونه این کار را انجام میدهد، توضیح دهد که دارد برای توالتهای تکنسینها لولهکشی میکند. درست است که این کار سودمندی است، اما بدیهی است که موضوع اصلی چیز دیگری است.
- کوتاه شده از: گاردین | دین برنت
نظر شما