به گزارش همشهري آنلاين، دكتر محسن اسماعيلي در یکصد و سومین جلسه شرح و تفسیر نهجالبلاغه همزمان با آغاز ماه ربیع، با موضوع «اصول حکمت سیاسی و قواعد حکمرانی در نهجالبلاغه» و با تاكيد بر محور خطبه سوم (خطبه شقشقیه) نهجالبلاغه، به زمینه و زمانه صدور اين خطبه گفت: حضرت علی علیهالسلام در دوران خانهنشینی برای رعایت مصلحت اسلام و مسلمانان، صبر و سکوت را مفیدتر و معقولتر دید و پس از تصدی خلافت نیز چنان گرفتار و پرمشغله بود که کمتر فرصت ریشهیابی و تبیین حوادث گذشته را پیدا کرد؛ و شاید هم دیگر سود چندانی نداشت. با این حال، اميرالمومنين(ع) به اندازه ضرورت و برای تبیین حقیقت، گهگاه اشارههای پراکندهای به آن دوران داشتهاند.
عضو مجلس خبرگان رهبري افزود: خطبه شقشقیه از جامعترین نمونههای اینگونه سخنان است. همانگونه که شارحان نهجالبلاغه گفتهاند: از برخی اسناد این خطبه و نیز از محتوای آن معلوم میشود که در اواخر عمر شریف آن حضرت ایراد شده است؛ زیرا در آن از سرنوشت سه خلیفه پیشین و نیز جریان مقابله خود با ناکثین و قاسطین و مارقین سخن به میان آمده است. در چنین زمانی، او بر بلندای منبر بود که شخصى از میان جمعیت صدا زد که: «مَا الّذى اَبْطَاَ بِكَ اِلَى الآنَ ؟!»؛ چه باعث شد تا به حال در به دست گرفتن خلافت مسامحه و کوتاهی كردى؟!
وي خاطرنشان كرد: همین کنایه تلخ، فرصتی فراهم آورد که حضرت امیر سلام الله علیه با جملاتی کوتاه امّا کوبنده، شفاف و آکنده از درد و احساس، شرحی کوتاه از 25 سال خانهنشینی و نزدیک به پنج سال زمامداری خویش ارائه دهد. امّا خواهیم دید که این خطبه تنها «رنجنامه» آن بزرگوار نیست؛ او امیر بیان و آموزگار فصاحت و بلاغت است و علاوه بر اشاره به مظلومیت و مهجوریت خویش، فرصت را مغتنم شمرده و به تبیین موضوعات مهمی در حوزه دین و سیاست دینی نیز پرداخته است.
استاد دانشگاه تهران، در تشريح مهمترین مفاد و محتواي اساسی قابل فهم خطبه شقشقیه، به چگونگی شکلگیری مهمترین حوادث تاریخی صدر اسلام، ریشهیابی انحراف و عقبگرد نخبگان و در نتیجه عوام امّت (شامل آگاهانه و عامدانه بودن این انحراف و عقبگرد، بیان آثار دردناک و جبرانناپذیر و تفاوت انگیزه های مسببان این انحراف و عقبگرد و تاثیر دنیاگرایی و امتیازطلبی در پیدایش این انحراف و عقبگرد) و شرایط دشوار و اختناق ناشی از تبلیغات در آن روزگار اشاره كرد.
دكتر اسماعيلي افزود: معیار مصلحتسنجی و صبر و سکوت امام، مبنای مشروعیت حکومت در اسلام، نقش مردم و مقبولیت عمومی در حکومت اسلامی، مساله بیعت و تاثیر آن، هدف از برپایی حکومت دینی و پذیرش مسئولیت، نقاط ضعف و قابل نقد در زمامداران دینی، واکاوی شخصیت خلفا و برخی دیگر از چهرههای معروف آن دوران، پیشینه پیدایش فساد اقتصادی در زمامداران مسلمان و چرایی شورش علیه خلیفه سوم و موضع امام در برابر آن از ديگر قابل فهم خطبه شقشقیه است.
وي افزود: بنابراین توصیفی که مرحوم سید رضی راجع به محتوای این خطبه کرده است، ناتمام و ناقص است. او نوشته است: «اين خطبه مشتمل بر شكايت در مورد خلافت و ترجیح صبر از سوی امام و سپس بيعت مردم با او مىباشد»؛ در حالی که این تنها بخشی از مفاد خطبه است و بخشهای متعدد دیگری را که میتواند بیانکننده اصول و قواعد حکومت و سیاستورزی از نگاه نهجالبلاغه محسوب شود، نادیده گرفته است.
دكتر اسماعيلي درباره نامهای خاص خطبه «شقشقه» و دلیل آن اظهار داشت: برخی خطبههای نهجالبلاغه به دلیل شهرت و کاربرد بیشتری که دارند، به نامهای خاصی مشهور شدهاند؛ مثل «خطبه غرّاء»، «خطبه اشباح» یا «خطبه قاصعه». خطبه سوم را نیز «شقشقیه» نامیدهاند؛ چرا که خود حضرت از این عبارت و تشبیه استفاده کرده است؛ آنجا که فرمود: «تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْثُمَّ قَرَّتْ».
وي با بيان اينكه «شقشقه» به معنای «پاره گوشتی است به رنگ جگر سفید که وقت هیجان و ناراحتی از دهان شتر خارج میشود»، افزود: «شقشقه» همین یک بار در نهجالبلاغه بکار رفته است و البته یک بار نیز به صورت جمع؛ یعنی شَقاشِق استعمال شده است. برخی نیز این خطبه را «خطبه مُقَمِّصَه» نامیدهاند. این نامگذاری نیز برگرفته از نخستین عبارت خطبه است که امام درباره خلیفه نخست میفرماید: «أَمَا وَالله لَقَدْ تَقَمَّصَهافُلانٌ ... »؛ به خدا سوگند، او رداى خلافت را بر تن كرد؛ در حالي كه خوب مىدانست که حق من است.
استاد دانشگاه تهران درباره قطعیت سند خطبه «شقشقه» و در پاسخ به شبههها نيز يادآور شد: همان طور که شارح بزرگ نهجالبلاغه، علامه میرزا حبیبالله خویی نوشته است، درباره صحت انتساب این خطبه به امیرمومنان صلوات الله علیه میان علمای شیعه و سنی اختلافی دیده میشود. شیعیان در اینکه این خطبه از حضرت ایشان است تردیدی ندارند و تاکنون کسی منکر آن نشده است. اما بسیاری از دانشمندان اهل سنت منکر صدور آن از امام(ع) شدهاند؛ با این استدلال که این خطبه شامل تظلم و گلایه در باب خلافت است و بر غصب آن دلالت میکند. حتی برخی از آنان تا آنجا پیش رفتهاند که گفتهاند آن حضرت هرگز از این بابت شکایتی نداشت و سخنی گلایهآلود نگفت!
به گفته وي، مرحوم خویی به سه دلیل معتقد است که هیچ شبههای نیست که این خطبه از آنِ علی علیهالسلام است. نخست آنکه فصاحت متن، روش نیکو و کلام موزون و شگفتانگیز آن شهادت میدهد که سخنی بالاتر از کلام مخلوق و پایینتر از کلام خالق است؛ و این به تنهایی گواه صادقی بر صدور آن از مقام امامت و سرچشمه ولایت است. دیگر آنکه، استدلال مخالفان و منکران سست و بیپایه است و سخنان شکایتآمیزی که آن حضرت گفته است قابل شمارش نیست؛ چنان که روایات مربوط به سقیفه و غیر آن بر این امر شهادت میدهند، و مناقشههای او با متخلفان در امر خلافت از بدیهیاتی است که کسی نمیتواند انکار کند؛ مگر نادان باشد یا خود را به نادانی زده باشد. سوم آنکه، این خطبه در کتابهای گروهی از علمای سنی و شیعه نقل شده است که پیش از زمان سید رضی میزیستهاند.
دكتر محسن اسماعيلي ادامه داد: مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه نیز نوشته است که استادان فن، چه از شیعه و چه از سنّی، این خطبه را نقل کرده و از جمله سخنرانیهای امیر مومنان علیهالسلام میدانند که شکی در انتساب آن نیست و افراد متعددی آن را نقل کردهاند؛ آن هم در زمانی که هنوز نطفه سید رضی منعقد نشده بوده است. ایشان سپس این خطبه را از 28 عالم بزرگ شیعه و سنّی نقل کرده است. یکی از آنها، سبط ابن جوزى، دانشمند معروف حنفى مذهب است كه نوشته است: «یکی از خطبههای علی علیهالسلام همان است که به شقشقیه معروف است و بخشی از آن را سید رضی در نهجالبلاغه ذکر کرده است، ولی من همه آن را میآورم.»
در ادامه اين جلسه درس شرح و تفسير نهجالبلاغه اشاره شد: ابن ابی الحدید، شارح معتزلی نهجالبلاغه نیز پس از ذکر جریان جالبی از استاد خود، با تایید انتساب خطبه به امام، به کتابهایی اشاره میکند که خود دیده است و در آن کتابها که پیش از تولد رضی نوشته شده است، این خطبه یا قسمتهایی از آن ثبت بوده است.
نظر شما