«آخرین باری که با شوهرم حرف زدم، می‌گفت که بالای یک کوه ایستاده و زیر پایش دره عمیقی است که در آنجا به‌دنبال گنج می‌گردد.

متهم

پس از آن ديگر او را نديدم و از سرنوشتش بي‌خبرم». زن جوان در حالي وانمود مي‌كرد كه شوهرش در جست‌وجوي گنج از خانه خارج و ناپديد شده است كه راز بزرگي در سينه داشت. راز جنايتي خاموش كه با همدستي مردي آشنا رقم زده بود.

به‌گزارش همشهري، اوايل آبان‌ماه مأموران كلانتري‌176حسن‌آباد در جريان گم شدن جواني به نام غلامرضا قرار گرفتند. همسر او به نام سميه مي‌گفت: شوهرم آخرين بار به‌دنبال گنج از خانه بيرون رفت و ساعاتي بعد با من تماس گرفت و گفت كه بالاي يك كوه ايستاده و زيرپايش دره عميقي است و در آنجا به‌دنبال گنج مي‌گردد. پس از اين تماس ديگر خبري از او نشد و هر چه با تلفن همراهش تماس مي‌گيرم، خاموش است.

درحالي‌كه تحقيقات براي يافتن ردي از مرد گمشده آغاز شده بود، مأموران دريافتند او از حدود 1.5سال پيش با جواني به نام سعيد رفت‌وآمد خانوادگي داشته و با هم دنبال گنج بوده‌اند. سعيد به اداره آگاهي احضار شد و در تحقيقات گفت: سال گذشته من و غلامرضا (جوان گمشده) تصميم گرفتيم به‌دنبال گنج برويم. اما پس از مدتي دست از پا درازتر برگشتيم و من حدود 7ميليون تومان سرمايه‌ام را در اين راه از دست دادم. به همين دليل ديگر دنبال گنج نرفتم اما اخيرا از غلامرضا شنيده بودم كه هنوز دنبال گنج است و چندبار از من خواست كه با او همراه شوم اما قبول نكردم.

درحالي‌كه به‌نظر مي‌رسيد مرد گمشده در راه پيدا كردن گنج دچار سرنوشتي مبهم شده است اما خانواده وي مدعي بودند كه عروس‌شان در گم شدن او نقش دارد. چرا كه آنها با هم اختلافات زيادي داشتند و حتي بارها به دادگاه رفته بودند. در اين شرايط مأموران بار ديگر سراغ همسر غلامرضا رفتند. او تحت بازجويي‌ قرار گرفت و اين بار مدعي شد كه شوهرش كشته شده است.

او گفت: از وقتي شوهرم با سعيد دوست شد و او به خانه ما مي‌آمد، متوجه علاقه وي به‌خودم شدم. سعيد چندين بار از من خواست از شوهرم جدا شوم و با او ازدواج كنم، اما من مخالفت كردم. او نيز از وقتي متوجه شده بود من و شوهرم با هم اختلاف داريم، مي‌گفت كه غلامرضا را سر به نيست مي‌كند تا بتواند با من ازدواج كند. زن جوان ادامه داد: روز حادثه شوهرم به همراه سعيد بيرون رفته بودند و چند ساعت بعد سعيد با من تماس گرفت و مدعي شد بلايي را كه گفته بود سر غلامرضا آورده است. من هم از ترس اينكه گرفتار شوم از اين ماجرا چيزي به پليس نگفتم.

با اعترافات زن جوان، سعيد دستگير شد و ادعا كرد كه غلامرضا را به اصرار سميه به قتل رسانده است. او گفت: سميه به‌خاطر اختلافات شديدي كه با شوهرش داشت از من خواست او را به قتل برسانم. من هم روز حادثه به بهانه عكس گرفتن از منطقه‌اي كه احتمال مي‌داديم در آنجا گنج باشد غلامرضا را به كوه‌هاي اطراف كشاندم و وقتي او بالاي دره‌اي ايستاده بود و دنبال آثار و علائم گنج مي‌گشت، وي را هل دادم و به پايين دره انداختم. بعد خودم را به او رساندم و وقتي مطمئن شدم كه جانش را از دست داده، به شهر برگشتم و ماشين غلامرضا را مقابل خانه‌شان پارك كردم و به خانه برگشتم.

به گفته سرهنگ حسين زارع، رئيس پايگاه نهم پليس آگاهي تهران، با اعترافات متهم مأموران راهي محل جنايت شدند و بقاياي جسد مقتول را كشف كردند. به اين ترتيب براي سعيد و سميه قرار بازداشت صادر شد و آنها براي تحقيقات تكميلي در اختيار اداره دهم آگاهي تهران قرار گرفتند.

کد خبر 390729

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha