یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۶ - ۰۷:۳۸
۰ نفر

نعمت‌الله فاضلی: قبل از اینکه در مورد فصل پاییز و معنای آن در زندگی روزمره انسان امروز ایرانی بگویم، باید سیر تطور مفهوم «زمان» را بسط دهم.

نعمت‌الله فاضلی

زمان، يكي از ابعاد و ساحت‌هاي وجودي هستي فردي و جمعي انسان است. ما در مجموعه روابط اجتماعي‌‌مان به شكل‌‌هاي گوناگوني زمان را معنا مي‌كنيم. ثانيه‌‌ها، دقيقه‌ها، ساعت‌ها، روزها، هفته‌ها، ماه‌ها، فصل‌ها و سال‌‌ها، همه نام‌هايي هستند كه ما به زمان اختصاص داده‌ايم. براي انسان ايراني در شيوه‌‌هاي مختلف زندگي‌اش ـ يعني زندگي روستايي، شهري، كلانشهري و... ـ هر كدام از اين زمان‌‌ها معناي خاص خودش را پيدا كرده است. براي انسان روستايي و عشايري، روزها، ماه‌ها و فصل‌ها بر پايه اقتصاد كشاورزي و دامپروري و معيشتي و پيوندي كه انسان روستايي با طبيعت داشت معنا پيدا مي‌كرد و تابستان، فصل برداشت بود و پاييز، فصل كشت. با پيدايش جامعه معاصر ايران و تحولات ساختاري‌اي كه در ساختارهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي ما ايجاد شده است، زمان نيز به شيوه‌اي كاملا متفاوت از طول تاريخ مجددا رمزگذاري و معنا مي‌شود. نظام بروكراسي به جاي طبيعت نشسته است و ساعات فعاليت و كار را نه بارش باران و برف يا تغييرات طبيعي بلكه قوانين رسمي و اداري تعيين مي‌كنند.

انسان ايراني امروز بيش از هر زماني نسبت به زمان، خودآگاه‌تر و حساس‌تر شده است؛ گويي روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و فصل‌ها را مانند ثانيه‌ها، دقيقه‌ها و ساعت‌ها مي‌شماريم و اندازه‌گيري مي‌كنيم؛ گويي ما اكنون زمان را بيش از هر لحظه ديگري از تاريخ، آگاهانه احساس مي‌كنيم. صداي پاي زمان نه‌تنها از طريق تيك‌تاك ساعت‌ها بلكه از طريق آيين‌ها و مناسبت‌ها و مجموعه گستره ارتباطات روزانه ما به گوشمان مي‌رسد. شاعران، رمان‌نويسان، كارگردان‌ها، محققان و روزنامه‌نگاران دست به ‌دست هم داده‌اند تا فصل‌ها را ترسيم كنند. ما اكنون زمان را تماشا مي‌كنيم. برخلاف تمام دوره‌هاي گذشته كه زمان با مفهوم گسترده‌تري به نام عمر يا روزگار تجربه مي‌شد، اكنون به‌ نظر مي‌رسد كه همه در تلاشند تا اين زمان طي‌شده تجربه شود، ثبت شود و در رمان‌ها و شعرها و حتي در صفحات اينستاگرام و تلگرام ذخيره شود. ما با اين كار ديگر نسبت به زمان ،چيزي را پنهان در ناخودآگاه احساس نمي‌‌كنيم. زمان براي ما داده‌اي شده است كه آن را دائما پردازش مي‌كنيم؛ از خود مي‌پرسيم از عمر من چقدر گذشته و چقدر باقي است؟ يا از خود مي‌پرسيم در اين هفته و ‌ماه و فصل، چه احساسي را بايد تجربه كنم؟

ما به‌ طور تاريخي تا همين دهه‌هاي اخير، زندگي را با زمان طبيعي تجربه مي‌كرديم اما به‌تدريج، زمان جديدي به اسم زمان اجتماعي جاي زمان تاريخي را گرفت. ما امروز حتي از اين زمان اجتماعي هم در حال گذر هستيم و زمان را از طريق اشكال پيچيده‌اي از بازنمايي زمان، تجربه مي‌كنيم. زمان، فقط چيزي نيست كه ما آن را زيست مي‌كنيم بلكه بخش عمده‌اي از بازنمايي‌هاي رسانه‌اي و همگاني است كه توليد و تكثير مي‌شود. ما بنا بر ميلمان مي‌توانيم همه فصل‌ها را در فضاي مجازي زيست كنيم؛ از اين‌ رو شاهد رويش تجربه تازه‌اي از زمان هستيم كه نه زمان طبيعي است و نه زمان واقعي بلكه زمان مجازي است؛ بازنمايي‌شده توسط نوعي فناوري مجازي و زندگي جهاني.

ما در اين دوره با گسست تازه‌اي از تجربه زمان روبه‌رو هستيم. در گذشته، طبيعت اين معنا را به همه روزها و لحظه‌ها و فصل‌هاي ما مي‌داد. به‌ نظر مي‌رسد كه با شكل‌گيري جهان جهاني‌شده و زندگي كلانشهري و گسترش ساختارها و روابط امروزي، نوعي بحران در معناي زمان، ما را به تكاپوي بيشتري واداشته باشد. در اين شرايط است كه شاهد رويش موقت و گذراي معناهايي براي روزها و فصل‌ها هستيم؛ گاهي پاييز را بهانه مي‌كنيم تا برگ‌هاي زرد و تغيير در طبيعت را نشانه‌اي از عشق‌هاي شكست‌خورده و داستان‌هاي رمانتيك نافرجام خود بدانيم و گاهي هم در همين فصل، معناهاي گمشده خود درباره تاريخ و ناخودآگاه‌هاي تاريخي‌مان را جست‌و‌جو مي‌كنيم؛ گويي در پاييز به ديدار اسطوره‌ها مي‌رويم و مي‌خواهيم اسطوره‌هاي تاريخي را با ميدان‌ها، خيابان‌ها و برج‌هاي بلند و اتومبيل و مراكز خريد كلانشهرها درآميزيم؛ در داستان‌ها و رمان‌ها و فيلم‌ها و موسيقي‌ها و شعرهايمان بازنمايي از پاييز ارائه مي‌كنيم كه مي‌توان گفت تفسيري از آرزوهاي شكست‌خورده، دنياهاي به‌پايان‌رسيده و دفترهاي بسته‌شده زندگي است. اين معناهاي موقت و گذرا كه از ميان زندگي روزمره كلانشهري ما برخاسته است به پاييز به‌عنوان يك فصل، شكل مي‌دهد. من گمان مي‌كنم در آينده، اين فصل پرشورتر و پرماجرا‌تر و انباشته از مسئله‌هاي بيشتري براي انسان ايراني خواهد بود.

کد خبر 391293

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha