اين مسئوليت در 5سال گذشته بر عهده بهروز كمالوندي - ديپلمات كهنه كار- بوده كه به گفته خودش 37سال تجربه كار در امور ديپلماتيك دارد. كمالوندي در دوراني كه علي اكبر صالحي، وزير امور خارجه بود معاونت آمريكاي دستگاه ديپلماسي را برعهده داشت و پس از اينكه صالحي از خيابان سي تير به اميرآباد شمالي نقل مكان كرد همراه با او با سمت معاون راهبردي به سازمان كم خبر اما پرسروصداي انرژي اتمي رفت و چندي بعد با سمت معاون امور حقوقي مجلس و بينالملل مسئوليت سخنگويي سازمان را هم عهدهدار شد.
كمالوندي پيشتر سفير ايران در زيمبابوه و اندونزي بوده و علاوه بر اين در كشورهاي سوئد، اسپانيا، قبرس و ايتاليا هم فعاليت ديپلماتيك داشته است. سخنگوي سازمان انرژي اتمي در مصاحبهاي تفصيلي كه بخشي از آن پيشتر در همشهري به چاپ رسيده بود به روايت تولد ماشينهاي سانتريفيوژ نسل جديد ايران در روزهاي پر التهاب مذاكرات هستهاي با 1+5 پرداخته است. مشروح مصاحبه خبرنگاران همشهري با بهروز كمالوندي را در ادامه ميخوانيد.
- آقاي دكتر! از مذاكرات هستهاي بگوييد؛ آيا شما هم در مسائل فني ورود داشتيد يا متخصصان ديگري در جلسات فني شركت داشتند؟
در زمان مذاكرات هستهاي سرعت تحولات خيلي بالا بود. صدها جلسه براي بررسي مسائل مختلف برگزار شد. نقش اصلي را در مذاكرات فني، آقاي دكتر صالحي به عهده داشتند كه خودشان در همه حوزهها متخصص هستند. يك تيم هم به ايشان ايده و نظر و اطلاعات ميداد؛ از جمله آقاي رحيميان كه الان معاون سازمان هستند.
- بقيه تيم هم از دانشمندان هستهاي بودند؟
بله؛ يا به آنجا ميرفتند يا از تهران در تماس مداوم بودند؛ يعني متناسب با هر كدام از موضوعات، افراد متخصص در آن زمينه، در جلسات شركت ميكردند و نظراتشان را ارائه ميكردند.
- در مجموع چه تعداد جلسه فني برگزار شد؟
براي اينكه مشخص شود در مذاكرات چهكار بايد كرد جلسات فني بهكرات برگزار شد. اگر نگويم صدها جلسه، بيشتر از 100جلسه داشتيم.
- در محل مذاكرات؟
نه داخل ايران. محل مذاكرات، خيلي جاي اين مسائل نبود؛ آنجا جاي تصميمگيري بود. مثلا آقاي دكتر صالحي قبل از اينكه در مذاكرات حاضر شوند، بررسي ميكردند كه براي يك محور، چند حالت مختلف ممكن است رخ بدهد؛ از بهترين تا بدترين حالت. اما مثلا حالتي هم بود كه متخصصان فني ما ميگفتند از اينجا به بعد براي ما امكانپذير نيست؛ يعني از نظر فني، بررسيهاي لازم كاملا صورت ميگرفت.
- منظورتان را قدري جزئيتر ميفرماييد؟
مثلا تعداد سانتريفيوژها بين اينقدر تا اينقدر، مورد بررسي قرار گرفته بود. ميزان 190هزار سويي كه ايران براي رسيدن در نظر گرفته است، براي يك سال، دو سال نيست؛ ما حساب كرديم كه اگر به صورت عادي پيش ميرفتيم بعد از 12 يا 13سال به 190هزار سو ميرسيديم؛ پس گفتيم اين را حفظ كنيم و اگر محدوديتي هم ميپذيريم مانع تحقق اين هدف نشود.
يا موضوع ديگر مقدار غنيسازي بود كه «3/67 باشد؟ 3/5 باشد؟ 4 باشد؟». هر كدام از اين حالتها يك مفهوم داشت اما متخصص فني تيم مثلا ميگفت اگر اين مقدار، 3/67 هم باشد ميتوان همان نتيجه 4 را از آن گرفت؛ چون اگر ميخواستيم هنگام مذاكره روي غنيسازي 4درصدي توافق كنيم، مجبور ميشديم تعداد سانتريفيوژ كمتري را بپذيريم. به هر حال تمام اينها به شكلي، وابسته به هم شده بود. فراموش نكنيم كه طرف مقابل، مبناي خود را گريز هستهاي گذاشته بود؛ يعني فرض خود را بر اين مبنا گذاشته بود كه ايران ميخواهد بمب بسازد و بايد كاري كرد كه اگر ايران امروز تصميم گرفت بمب بسازد، زودتر از يك سال به اين هدف نرسد. وقتي ميگفتيم 7هزار تا سانتريفيوژ داشته باشيم طرف مقابل ميگفت: «نه! يك سال شما براي ساخت بمب، دارد 10ماه ميشود»؛ با همين ادبيات!
بنابراين بايد به نقطهاي ميرسيديم كه هم به مشكل برخورد نكنيم و به اهدافمان برسيم و هم طرفهاي مقابل را با فرضهايشان قانع كنيم تا به همان بحث «برد ـ برد»ي كه گفته ميشد، برسيم. به نظر من، مذاكرات هستهاي آنقدر پيچيده بود كه ميتواند در دانشگاهها بهعنوان يك دوره عالي تدريس شود.
- يكي از خطقرمزهاي ما در بحث هستهاي، تحقيق و توسعه بود؛ آيا اين خطقرمز رعايت شد؟
بله. همه اين خطقرمزها كه از سوي رهبر معظم انقلاب تعيين شده بود، رعايت شد. تنها جايي كه شايد نظر ايشان تا حدي تأمين نشد، مربوط به مدت محدوديتها بود. نظر رهبري بر اين بود كه محدوديتها بيشتر از 8سال طول نكشد اما در فرمولي كه در نهايت به تصويب رسيد، برخي محدوديتها كمتر از 8سال شد و برخي بيشتر؛ مثلا قرار شد تحريمهاي تسليحاتي در 5سال برداشته شود كه الان 2سال آن گذشته است؛ يا قرار شد بعد از 8سال بتوانيم براي ساخت سانتريفيوژ اقدام كنيم؛ البته منهاي روتور آن كه قرار شد بعدا ساخته شود؛ يعني تركيبي از موضوعات مختلف بود كه اگر بخواهيم منصف باشيم ميتوانيم بگوييم 50ـ50 محقق شد.
- چانهزني بر سر محدوديتهاي پانزدهساله، هشتساله يا پنجساله در مذاكرات چگونه بود؟
در سيستم آمريكا وقتي رئيسجمهور استراتژي امنيت ملي را مينويسد بايد حداكثر 2سال بعد از ورود به كاخ سفيد، آن را بازنويسي كند و بعد از آن، هر 4سال يك بار، راهبردها ميتواند بر اساس واقعيتها تغييراتي داشته باشد. آنها در استراتژي امنيتي خود هدفگذاري كرده بودند كه «توانايي هستهاي ايران بايد از بين برود» (مثل ليبي و عراق) اما دستيابيشان به اين هدف، عملي نبود. مدل توسعه صنعت هستهاي ايران به شكلي بود كه خود اوباما به اين نتيجه رسيد كه دستيابي به اين هدف، شدني نيست؛ چون ليبي و عراق، تعدادي سانتريفيوژ قاچاق داشت كه آنها را گرفتند و ليبياييها و عراقيها ديگر عملا كاري نميتوانستند بكنند اما در موضوع ايران، خودشان فهميدند كه حتي اگر همه سانتريفيوژها را هم بگيرند، ايران قادر است كه دوباره سانتريفيوژ بسازد؛ چون دانش آن را دارد؛ بنابراين ديدند پافشاري بر اين موضوع بيفايده است و بر همين اساس در دوران اوباما يك تصميم عاقلانه گرفتند و در استراتژي امنيت ملي خود «حذف توانايي هستهاي ايران» را به «مديريت توانايي هستهاي ايران» تغيير دادند و در اين رابطه، نظارتها و كنترلها را مطرح كردند. اما همه موعدها در چانهزنيها به دست آمد؛ يعني اگر از آمريكاييها ميپرسيديد كه «راضي هستيد بعد از 8سال محدوديتهاي ايران برداشته شود؟»
ميگفتند «نه» اما از سوي ديگر ايران هم نميپذيرفت كه محدوديت بدون زمانبندي داشته باشد و اين محدوديت را هم فقط براي اعتمادسازي پذيرفته بود. به عنوان نمونه، در بحث تحقيق و توسعه، ايران پذيرفت كه مثلا اگر 6سانتريفيوژ جديد دارد فعلا در اين مدت، دنبال تكميل همينها باشد و سراغ آزمايش سانتريفيوژ جديد نرود. واقعيت اين است كه نيازي هم نبود. اگر بخواهيم مثال بزنيم ميتوانيم بگوييم سانتريفيوژ مثل بچه است؛ وقتي 4تا سانتريفيوژ داريد، اينكه بگوييد «نه! 6تا ميخواهم» شايد خيلي هم منطقي نباشد چون شما بايد آنها را بزرگ كنيد. 8سال طول ميكشد تا يك سانتريفيوژ به مرحله تكامل و بلوغ برسد. تستهاي مختلفي دارد؛ تست تكماشين، آبشار سهتايي، هفتتايي، تست عمر و... . مثلا تست عمر ممكن است فقط در يك مرحله، يك سال طول بكشد. بعد تست عمر تحت گاز آن ممكن است 2سال زمان ببرد. اينطور نيست كه بگوييم اين 6ماشين را داريم، 10تاي ديگر هم داشته باشيم. ما گفتيم فعلا همين ماشينهايي را كه داريم به تكامل ميرسانيم. البته يكي از همين ماشينها در مرحلهاي بود كه هنوز به دنيا نيامده بود؛ يعني آيآر8، شناسنامه نداشت؛ يعني ديآيكيويي (DIQ) كه به آژانس داده ميشود.
در روند اول مذاكرات، هنوز آژانس هم نميدانست كه ما سانتريفيوژي به نام آيآر8 داريم و بايد تصميم ميگرفتيم كه اين را اعلام كنيم يا نكنيم. آنها قبل از مذاكرات گفته بودند همين جايي كه هستيد توقف كنيد اما ما بر اين باور بوديم كه اين سانتريفيوژ، جديد نيست؛ چون مراحل تحقيقاتش سپري شده و مانند نوزادي تكامليافته در جنين، عنقريب به دنيا ميآيد اما آنها ميگفتند بايد سقط شود!
ما نپذيرفتيم و ميترسيديم كه مذاكرات هم به هم بخورد. برخي، واقعا نگران بودند.
- يعني ممكن بود با اعلام تولد آيآر8 مذاكرات به هم بخورد؟
بله. اين ماشين، سوي بالايي دارد. ماشين فعلي ما يك سو دارد و مراحلي را طي كرده بود. از نظر آنها اگر اين تحقيق و توسعه ميخواست ادامه پيدا كند بايد به بعد از محدوديتها موكول ميشد اما اين توقف، ما را در موقعيت ضعيفي قرار ميداد؛ به همين دليل يك تصميم شجاعانه گرفتيم. در دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي بحث شد و تصميم بر اين شد كه به «DIQ» اعلام شود.
- تصميم به اعلام، نظر چه كسي بود؟
جمعبندي سازمان بر اين بود اما چون ميتوانست مذاكرات را به هم بزند در جلسات دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي بحث شد. بنده و آقاي عراقچي هم در آن جلسه بوديم. من از جمله كساني بودم كه معتقد بودند اتفاقي نميافتد اما كساني هم نگران بودند. بعد از اعلام ايران، آنها واكنش جدي نشان دادند و مذاكرات حتي به مرز شكست هم رسيد.
- چه مقطعي بود؟
دوره تمديد هفتماهه مذاكرات در آذر93 در ژنو بود. اسناد تصميمات شوراي امنيت و مكاتبات سازمان وجود دارد و الان تازه داريم مقداري از جزئيات را بيان ميكنيم. ممكن است سالها طول بكشد تا جزئيات بيشتري علني شود. به هر حال اعلام تولد سانتريفيوژ جديد، تصميم مهم و درستي بود كه باعث شد آيآر8 مسير توسعه خود را ادامه دهد و گاز هم به آن تزريق شد كه يك مرحله خيلي مهم است؛ چون نشان ميدهد كه سانتريفيوژ به بلوغ رسيده و ميتوان روي آن سرمايهگذاري كرد.
- آيآر8 چنددرصد جواب داده است؟
الان همه پيشبينيهاي مرحله تحقيقات كه روي كاغذ بود، درست از آب درآمده است.
- تا رسيدن آيآر8 به مرحله صنعتي، چقدر زمان لازم است؟
اين ماشين تا رسيدن به مرحله صنعتي چندسالي كار دارد اما ما ماشينهاي پيشرفته ديگري هم داريم كه اگر بخواهيم، همين فردا ميتوانيم آنها را توليد انبوه كنيم؛ مثلا آيآرتوام و آيآر4 كه هر دو سوي بالايي هم دارند. ميتوانيم جاي ماشينهاي برداشتهشده، ماشينهاي پيشرفته را قرار دهيم و در زمينههاي ديگر هم تواناييهايي داريم كه آنها خودشان ميدانند. خيليها را هم نميدانند و به همين دليل، بهموقع يكه ميخورند.
- آقاي احمدينژاد چندي قبل گفته بود ما داشتيم توافق ميكرديم و قرار نبود چيزي بدهيم و همهچيز هم بهدست آورده بوديم اما قضاياي سفارت انگليس پيش آمد!
اگر كسي فكر كرده ميتوانسته بدون امتياز، موضوع را تمام كند اشتباه كرده! حرف ميشود زد؛ مخصوصا وقتي يك قضيهاي تمام شد! اما اينطور نميتوان قضاوت كرد؛ بايد براي طرف مقابل هم قدري عقل قائل شد. بالاخره آنها هم هدفي داشتهاند و نميخواستهاند كه بيايند فقط ما را راضي كنند و يك چيزي هم به ما بدهند و بروند؛ اين سادهانگاري است!
در روند مذاكرات مرحله بيانيه تهران در زمان آقاي متكي، توافقي با برزيل و تركيه انجام و قرار شد كه مواد 20درصد خود را بدهيم و آنها هم متقابلا سوخت رآكتور تهران را به ما بدهند. اين صحبت ما با طرفهاي اصلي نبود بلكه با دو كشور ديگر بود. لولا ميگفت موافقت آمريكا را هم گرفتهام اما آمريكاييها در لحظه آخر قبول نكردند. همانموقع هم معلوم بود كه اين نوع مذاكره به نتيجه نميرسد اما كار خوبي بود كه باعث شد برزيل و تركيه هم رودرروي آمريكا قرار بگيرند.
ما هيچ دورهاي نداشتهايم كه بتوانيم بگوييم آنها خواستهاند با ما در توليد سوخت همراهي كنند. اگر به شكل ديگر بخواهم بگويم، ميشود گفت چرخه سوختي كه منتهي به غنيسازي شود يك حريم ممنوعه اعلامنشده است، اسپانيا مواد غنيشده را به سوخت تبديل ميكند اما اگر به همين اسپانيا بگوييد «غنيسازي كن!» ميگويد «نه، من وارد اين وادي نميشوم؛ اينجا منطقه ممنوعه است؛ ممنوعه نانوشته»! ورود به حوزه غنيسازي بسته بود. اگر وارد اين حوزه شويد، دو اتفاق ميتواند بيفتد؛ يا كشورهاي قدرتمند مقابلت ميايستند و يا از همكاري هستهاي صاحبان صنايع هستهاي در دنيا محروم ميشوي.
- چندي قبل گودبرداري فاز بعدي نيروگاه بوشهر انجام شد. ما هميشه شاهد بدقوليهايي از سوي روسها بودهايم. آنها قبلا هم در مقطعي براي ساخت نيروگاه اعلام آمادگي كرده بودند. چرا ما دوباره سراغ روسيه رفتيم؟
ما در دنيا صد جا نداريم كه نيروگاه بسازند؛ يا روسيه است يا آمريكا! حتي چين هم هنوز نيروگاه نساخته و روسها برايش ميسازند. نيروگاه، مثل هواپيماست؛ هر كشوري تكنولوژي ساخت آن را ندارد و شما انتخابهاي زيادي نداريد؛ ضمن اينكه بالاخره اگر بخواهيم با روسها روابط استراتژيك داشته باشيم، بايد مبادلاتمان را هم افزايش دهيم.
روسيه 40درصد غنيسازي دنيا را انجام ميدهد و هدفش اين است كه در سال2050 اين ميزان را به 60درصد برساند؛ بنابراين طبيعي است كه چنين كشوري با اين توانايي، ميتواند گزينه خوبي براي همكاري هستهاي با ما باشد.
- اخيرا با چك هم توافقي داشتهايم؟
من تفاهمنامهاي با آنها امضا كردم. چك در صنايع مرتبط هستهاي تواناييهايي دارد. توافقنامه امضاءشده، كلي و در حوزههاي ايمني و امنيتي هستهاي و برخي قطعات بود.
- در فاز اول نيروگاه بوشهر بدعهديهايي را شاهد بوديم؛ آيا قرارداد ساخت فاز دوم به شكلي هست كه شاهد تكرار همان رويه نباشيم؟
قرارداد قبلي كاملا استثنايي و خاص بود. آقاي اسپاسكي ميگفت: «ما از صفر شروع نكرديم بلكه از زير صفر شروع كرديم»؛ چون اين نيروگاه چند بار بمباران شده بود. تكنولوژي قبلي آن هم آلماني بود و بايد در ادامه، تكنولوژي خاصي به كار ميبردند كه مكمل باشد.
بخشي از تأخيرهاي فاز اول نيروگاه بوشهر هم سياسي يا ناشي از كمتجربگي نبود. اما بنا بر قرارداد جديد، بايد اجراي فاز دوم را در يك برنامه زمانبندي انجام دهند و اگر تأخيري صورت بگيرد هم براي آن جريمه در نظر گرفته شده است.
- برنامه فروش آب سنگين در چه شرايطي است؟
ما در حال مذاكره با برخي شركتها هستيم اما كار، هنوز هم كند پيش ميرود. ميتوانيم تحليل كنيم كه آمريكاييها فشار ميآورند اما براي نتيجهگيري، زود است.
آب سنگين كالاي خاصي است و مشتري خاص خود را دارد. ما حدود 19تن آب سنگين در عمان داريم كه اگر خريداري باشد، ميتوانيم از آنجا به مشتري تحويل بدهيم.
- موضوع خريد كيك زرد از قزاقستان و كارشكني انگليس به جايي نرسيد؟
نه، همچنان در همان مرحله است و ما درخواستمان را پس نگرفتهايم. توافقي با 1+5 داشتيم كه دو بخش داشت. يك بخش، مربوط به كارهايي بود كه ما بايد انجام ميداديم و در بخش ديگر، آنها در مقابل بايد به ايران كيك زرد ميدادند. طبيعياست كه در اين مرحله اگر آنها به تعهداتشان عمل نكنند، ما هم آن اقدامات را انجام نميدهيم.
- مشاركت ايران در پروژه ايتر (گداخت هستهاي) به كجا رسيد؟
ايتر هم به آمريكا برميگردد. در اين پروژه 7كشور اصلي، تصميمگيرنده هستند. دور قبل تصميم اوليه مثبت گرفتند اما گفتند بايد مجوزهاي اداري هر كشور هم جداگانه دريافت شود تا اين فرايند پيش برود. پس از رويكارآمدن ترامپ هم تا الان نگفتهاند با عضويت ايران مخالفاند اما ميگويند داريم پيگيري ميكنيم.
- برگشتپذيري ايران در چه حوزههايي ممكن است؟
ما توسعه صنعت هستهايمان را برنامهريزيشده جلو ميبريم. در حوزههايي كه آنها حساس هستند و ما هم نياز داريم، متمركز ميشويم كه مهمترينش غنيسازي است. ظرفيت غنيسازي، افزايش تعداد سانتريفيوژ و بالابردن سطح غنيسازي كه الان 3/67 است و تا 20درصد ميتواند افزايش يابد (غنيسازي 20درصد براي سوخت رآكتور تهران است كه توليدات آن مورد استفاده هزاران بيمار قرار ميگيرد) از مواردياست كه ميتواند در دستور كار برگشتپذيري ما باشد. موضوع ديگر، فوردو است. قبلا غنيسازي 20درصد در فوردو انجام ميشد و اگر توافق به هم بخورد، دوباره غنيسازي 20درصد به فوردو ميرود؛ چون الان نيمي از تاسيسات فوردو سر جايش است و ميتوانيم با همانها كار را شروع كنيم و بعد به جاي ماشينهاي برداشتهشده، ماشينهاي نسل جديد را به كار بگيريم.
ما برنامههاي برگشتپذيري را از قبل آماده كردهايم؛ يعني همان زمان كه محدوديت را پذيرفتيم به برگشتش هم فكر كرديم و اينكه چه زماني چه كاري را انجام دهيم پيشبيني شده است. حرف ما اين است كه به اين سمت نرويم؛ در عين اينكه بايد بگوييم مشكلي براي برگشتپذيري نداريم و ميتوانيم برنامهمان را جلوتر از قبل ببريم. اما ميگوييم اين وضعيت به نفع هيچيك از طرفين نيست.
خانم موگريني بارها به آمريكاييها گفته كه رابطه اروپا با ايران صرفا اقتصادي نيست. وي به آمريكاييها گفته كه ممكن است صادرات اروپا به ايران زياد نباشد (در قياس با صادرات اروپا به آمريكا) اما رابطه اروپا با ايران به لحاظ امنيت اروپا اهميت دارد. وقتي موضوع امنيت مطرح شود ارزش موضوع بالا ميرود. نخستين موضوع براي هر كشوري امنيت است. آنها ميدانند كه اگر توافق به هم بخورد ممكن است منطقه مشكل پيدا كند و اين به معناي برهمخوردن امنيت اروپا هم هست.
- ادعايي كه هميشه ميشود اين است كه ساخت نيروگاه هستهاي بهصرفه نيست؛ نظر شما چيست؟
دو نيروگاهي كه در دست ساخت است خيلي اهميت دارد؛ هم از نظر بحثهاي آبوهوايي و هم از نظر صرفهجويي در توليد انرژي. يكي از عوامل آلودگي هوا، دياكسيدكربن حاصل از نيروگاههاي غيرهستهاي است. هر نيروگاه هستهاي، سالانه از ورود 7ميليون تن آلاينده به هوا جلوگيري ميكند.
اگر از نظر اقتصادي هم حساب كنيد، برق نيروگاه در درازمدت اقتصادي است؛ چون نيروگاههاي معمولي بعد از 7 يا 8سال بهتدريج مستهلك ميشود اما نيروگاه هستهاي 60سال عمر دارد كه تا 100سال هم ميتواند افزايش داشته باشد. صرفهجويي نيروگاه هستهاي نسبت به نيروگاههاي غيرهستهاي، مبلغي در حدود سالانه 500ميليون دلار است؛ يعني در طول 10سال اول هزينههاي احداث آن جبران ميشود.
نظر شما