با این پیشنهاد، مدودف که از سوی گروههای مهم سیاسی روسیه از جمله احزاب وابسته به کرملین، مانند روسیه متحد و فقط روسیه پشتیبانی میشود، نشان داد که میخواهد یکی از بازیکنهای تیم باشد.
اگرچه فقط پیشنهاد این مقام به پوتین باعث نشده که مدودف بهعنوان فردی وابسته بهنظر بیاید.
طبق قانون اساسی روسیه رئیسجمهوری، تنها نخست وزیر را منصوب نمیکند بلکه تأثیر مستقیمی در انتخاب وزیران کلیدی کابینه دارد.
تغییری که پوتین در بین سالهای 2004 تا 2007 در قانون داد باعث شد که رئیسجمهوری در کنار بقیه امتیازها، قدرت منصوب کردن مسئولان منطقهای را هم داشته باشد.
با این حال و با حمایت دو سوم مجلس دوما، پوتین و حزبش (روسیه متحد) بیشترین تأثیر را در تصمیمهای رئیسجمهوری میان همه پارلمانهای روسیه در طول تاریخ خواهند داشت.
یک اکثریت ساده در دوما برای جمع کردن رأی جهت وارد شدن فردی به دولت که مورد اعتماد نباشد کافی خواهد بود. اما بعد از چنین رأی گیری رئیسجمهوری میتواند این فرد را از کارش منفصل کند یا حتی مجلس دوما را منحل کند.
در زمان تنشهای حکومت بوریسیلتسین مجلس دوما بارها به چنین افرادی برای حضور در دولت رأی داد اما این موردها هرگز وضع را به جایی نرساند که یلتسین قوه مقننه را منحل کند.
این بار، علاوه بر این پوتین و حزب روسیه متحد قدرت اعتراض به تصمیمهای رئیسجمهوری را هم دارند. اگرچه خصوصیات شخصیتی مدودوف هیچ کدام از این طرحهای تقابل را نمیپذیرد.
او در کنفرانس مطبوعاتی اخیرش جوابهای بسیار معناداری به سؤالهای خبرنگاران درباره ریاستجمهوریش داد.
او در جواب یکی از خبرنگارها گفت: من بخشی از ماشین کشور هستم. بعضیها شاید این حرف را نشانی از کمبود شخصیت بدانند. اما دیگران آن را بهعنوان یک اقرار بیغل و غش از مردی میدانند که نمیخواهد خودش را غیرچیزی که هست نشان دهد.
روزنامهها بعد از این مصاحبه نوشتند: دیمیتری مدودف، غیرقابل قبولترین ژست را در تلاش برای رسیدن به قدرت گرفته است. مشخص است که آنها تقابلهایی که گفته شد را ترجیح میدهند.
عمل، بلندتر از کلمات فریاد میزند
این حرف درست است که مدودوف بهعنوان یکی از مهرههای کلیدی کشور، در هیچیک از اتهامهای مشخص بین سالهای 2001 تا 2007 نفشی نداشته است.
مدودف در مسئله انحلال شرکت Yukos به هیچ وجه دیده نشد. هیچ کس در جریان اخراج ولادیمیر گوسینسگی و بوریس برژوسکی، 2 خبرنگار پر سر و صدای رسانهها، او را متهم نکردند. این هم مهم است که به یاد بیاوریم تحت مدیریت مدودوف شرکت گازپروم با Rosneft ادغام شد.
Rosneft شرکتی بود که به تازگی بیشتر سهام شرکت Yukos را در مزایدهای که دولت برای پرداخت مالیات این شرکت ترتیب داده بود خریداری کرد. مدودف هیچ وقت موضع پرخاشگرانهای در مقابل میخائیل خودروفسکی، مالک شرکت Yukos نگرفت و تنها بر روشهای قانونی برای گرفتن مالیاتهای پرداخت نشده تکیه کرد.
در موقعیت معاون اول نخست وزیر ( که از نوامبر سال 2005 وی در این پست مشغول فعالیت شد) مدودف بر تصمیمهای سیاسی مهمی نظارت کرد. این علاوه بر 4 طرح مهم ملی بود که او در هر کدام در سال 2006، 4/4 میلیارد دلار و در سال 2007، 4/10 دلار از بودجه دولت را مدیریت و هزینه کرد. این مسئولیت پذیری او شامل تغییر سیاستها هم میشود.
مدودف همچنین مانعهای اداری بزرگ در ساخت و ساز کشور را از سر راه برداشت. او با آسان کردن اجازه کار، فعالیت طرحهای ساختمانی را که تعداد زیادی کارگر خارجی داشتند را تسریع کرد. مدودف نقش خود را دراین فعالیتها هیچ وقت تبلیغ نکرد.
بازیکن تیم
مدودف در مورد گروهش بسیار رازدار است. مثل همان چیزی که در سیاست روسیه مرسوم است. ولادیمیر پوتین آزادی کمتری برای انتخاب افراد گروهش در دور دوم ریاستجمهوریش در سال 2004 داشت.
بسیاری اعتقاد دارند که قدرت ریاستجمهوری با یک نخستوزیر قوی یعنی ولادیمیر پوتین بیشتر میشود. شایع شده است در کابینه حال حاضر، مدودف میخواهد حمایت وزیر جدید تجارت و توسعه اقتصادی را داشته باشد.
علاوه براین ایگور شوالف مشاور اقتصادی پوتین و ارکادی دیورکویچ رئیس گروه ویژه مشاورین رئیسجمهوری نزدیکی زیادی با مدودف دارند.
همه این افراد بهعنوان مدیران بلند نظر اقتصادی شناخته شدهاند. کسانی که در حل مشکلات و دغدغههای اجتماعی روسیه مؤثر خواهند بود. اگرچه از طرف دیگر نخست وزیر آزادی مدودف را در انتخاب محدود خواهد کرد.
میخائیل کازیانوف، نخست وزیر روسیه از سال 2004 نقش مشابهی را در زمان ریاست جمهوری پوتین داشته است. کسی که در مدیریت پوتین روشهای حکومت چند نفره یلتسین را نمایش داده است.
مردی دیگر از سن پترزبورگ
زندگی مدودف میتواند به 2 بخش مجزا تقسیم شود. بخش سن پترزبورگ که خیلی قابل توجه نیست و بخش مسکو که در آن مدودف به صورت ناگهانی در آن به بالاترین مقامهای دولتی و اقتصادی رسید.
پسر یک استاد دانشگاه در یکی از فرهنگیترین شهرهای روسیه؛ کسی که مدودف بسیاری از موفقیت هایش را مدیون او است.
مدودف، 2 سال بعد از فارغ التحصیلی در رشته حقوق از دانشگاه لیننگراد در دفتر مرکزی ستاد انتخاباتی آناتولی سوبچاک، یکی از استادهای سابقش فعالیت میکرد. بعد از اینکه او یکی از کرسیهای مجلس را به دست آورد، سوبچاک به یکی از رهبران مخالف میخائیل گورباچف تبدیل شد و بعدها بهعنوان شهردار سن پترزبوگ انتخاب شد.
این ارتباط میتواند دلیلی بر رفتار دمکراتیک مدودوف باشد، اگر چه مدودف نمیتواند یک دمکرات ایده آل نامیده شود. او هیچ وقت از هدفهای بیامید دفاع نکرده و همیشه در نظام مسئولیت پذیر بوده است.
در سال 1996 وقتی سوبچاک در رقابت انتخابات شهرداری مقابل رقیبش شکست خورد، مدودف به شغل دانشگاهیاش در دانشگاه سن پترزبورگ برگشت. او دفتر شهرداری را به همراه گروه سوبچاک که یکی از آنها پوتین بود ترک کرد.
در سال 1994 مدودف فعالیتش را بهعنوان مشاور حقوقی در شرکت لیم پالپ شروع کرده بود و در این پست تجربههایی به دست آورد که او را وقتی پوتین در سال 99 به مقام نخست وزیری رساند بسیار ارزشمند ساخت. در سال 2000 مدودف بهعنوان رئیس هیأتمدیره گازپروم هم انتخاب شد.
این خصوصیات اصلی روش سیاسی مدودف بود که میتواند به نوعی به لیبرالیسم کنترل شده تعبیر شود. بهنظر او دولت تنها باید در موردهایی وارد شود که مشکل یا برای غیردولتیها خیلی بزرگ است یا ریسک آن وجود دارد که کشور کنترل بخشهای راهبردی اقتصادی را از دست بدهد.
اگر بخواهیم بر اساس گفتههای مدودوف قضاوت کنیم او در نظر ندارد که بخشی از ماشین کشور باشد. در حقیقت بهنظر میآید او ترجیح میدهد نقشی ساکت و مهربان داشته باشد به جای اینکه مانند بقیه افراد با سروصدا فریاد بزند و بگوید که او مثلا متعلق به مردم است. کاری که بوریس یلتسین انجام میداد و بهنظر میآید دیگر کارآیی خود را از دست داده است.
در نشست مطبوعاتی اخیر، مدودف از بعضی از سیاستهایی که در دهه 90 در روسیه رایج بود به شدت انتقاد کرد.
او گفت: من از چیزهایی که 15 سال قبل در سیاست ما اتفاق افتاد بیزارم. شخصیتهای ساختگی که همدیگر را در پستهای مختلف جایگزین میکردند. این کارها نشانی از دمکراسی ندارند. بلکه فقط نشان از دید پایین سیاسی مردم در آن زمان است. حالا دیگر فرهنگ سیاسی مردم بسیار بیشتر از سالها پیش شده است.
اگرچه در بعضی از سخنرانیها مدودف تأکید کرد که روسیه بدون دمکراسی نمیتواند فعالیت کند و اعلام کرد که هیچ دولت غیردمکراتیکی به کامیابی نمیرسد ولی از داشتن بخش اجرایی قوی هم دفاع کرد.
مسئلهای که لازم است حمایت زیاد پارلمان را داشته باشد. این به معنای نیاز به پشتیبانی احزاب بزرگ روسیه است و این همان چیزی است که پوتین نقشه آن را کشیده است.
www.russiaprofile.org
11 دسامبر