از زمره مسائلی هستند که در حوزه مربوط به شناخت انسان قرار می گیرند و بهترین راه برای تشخیص این امور و اصول، استفاده از کلام انسانآفرین یعنی قرآن کریم است؛ زیرا قرآن کریم که برای هدایت و تکامل انسان نازل شده مسائل مزبور را بهطور آشکار بیان کرده است.
خداوند قرآن کریم را که به مصداق «نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شی ءٍ» (نحل -89) مبین و روشنگر همه امور است، عهده دار هدایت بشر از ظلمات به سوی نور معرفی کرده و در وصف آن فرموده است: «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید» (ابراهیم- 1) یعنی قرآن را به سوی تو فرستادیم تا آنکه مردم را از تاریکیها به سوی نور درآورده و به اذن پروردگارشان آنها را بر راه خداوند مقتدر و ستوده رهسپار گردانی. پس کتابی گویاتر از قرآن برای معرفی و شناخت انسان نیست.
در قرآن کریم بالغ بر 60 مورد از انسان سخن به میان آمده و از تعابیر عامه فراوان دیگری نظیر بنیآدم، ناس، مؤمنان، کافران و ... برای معرفی انسان و گروههای انسانی استفاده شده است.
قرآن کریم برای انسانها از 2 بعد بسیار متفاوت نام برده است. یک بعد آن مربوط به بنیانگذاران تقوا و فضیلت در جوامع بشری یعنی انبیاء، اولیاء، صدیقین، شهدا و صالحین و همان بعدی است که در آن از آدم بهعنوان مسجود فرشتگان یاد می شود و در همین بعد است که آدمی به جایگاهی میرسد که در وصف او گفته میشود، « و هو بالافق الاعلی، ثم دنی فتدلی، فکان قاب قوسین او أدنی » (نجم-7،9) و بعد دیگر در مسیر سقوط انسان به سوی انحطاط است تا جاییکه در رتبتی پست تر از حیوانات و بلکه فروتر از جماد قرار می گیرد .
از جمله آیاتی که به این موضوع پرداختهاند با « ثم قست قلوبکم...»(بقره- 74) پس آنچنان گرفتار قساوت شدید که دلهایتان چون سنگ و یا سخت تر از آن گردید و یا آیه « ان هم کالانعام بل هم أَضَلَّ سبیلا » (فرقان-63) آنان چون چهار پایان و بلکه گمراهتر از آنانند .
از «افق اعلی» و «مقام أو أدنی» که فراتر از مقام همه فرشتگان است تا مرتبتی که از سنگ پست تر است، مسیر بیکران آمد و شد انسان در دو سوی ترقی و تنزل است.
در همین راستا حضرت حق در قرآن کریم میفرماید: « به یاد آر آن هنگام را که خداوند به فرشتگان فرمود من بشری از گل میآفرینم، پس چون او را با خلقت کامل بیاراستم و از روح خود بر او دمیدم همه برابر او به سجده درافتید. »
آنچنان که از آیه فوق استفاده میشود آدمی علاوه بربعد خاکی، دارای بعدی روحانی است که در عظمت از اضافه تشریفی به خداوند برخوردار است. پس اگر به بعد خاکی خود گرایش پیدا کند از حیوان گمراه تر و از سنگ سخت دل تر خواهد شد، و اگر بعد الهی خود را تقویت نماید، از تراب گذر کرده و ابوتراب خواهد شد، و در این مرتبت با تجرد تام به مقام ولایت دست خواهد یافت.
قرآن، کتاب راهنمایی بشر است و در واقع کتاب «انسان » است، و چون کتاب انسان است پس کتاب « خدا » هم هست، زیرا انسان همان موجودی است که خلقتش از ما قبل این جهان آغاز میشود و به ما بعد این جهان منتهی میگردد؛ یعنی انسان از نظر قرآن نفخة روح الهی است و خواه ناخواه به سوی خدای خود بازگشت میکند. این است که شناسایی خدا و شناسایی انسان از یکدیگر جدا نیست. انسان تا خود را نشناسد خدای خود را به درستی نمی تواند بشناسد، از طرف دیگر، تنها توأم با شناختن خداست که انسان به واقعیت حقیقی خود پی میبرد .
انسان در مکتب پیامبران، که قرآن کاملترین بیان آن است، با انسانی که بشر از راه علوم می شناسد متفاوت است، یعنی انسان بسی گستردهتر است. انسانی که بشر از راه علوم میشناسد، در میان 2 پرانتز (تولد – مرگ) قرار دارد و قبل و بعد این پرانتزها، از نظر علوم بشری مجهول است، ولی انسان قرآن، از جهان دیگر آمده است و در مدرسه دنیا باید خود را تکمیل نماید و آیندهاش در جهان دیگر بستگی دارد به نوع فعالیت و تلاش و یا تنبلی و سستی که در مدرسه این جهان انجام میدهد.
برای حرکت در مسیر کمالات انسانی، گریزی از شناخت نفس، قوای نفس و سود و زیان و یا خیر و شر آن نیست، زیرا پس از شناخت نفس و مدارج آن، مراتب را تا «سدره المنتهی» و تا مقامی که به مصداق «إذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم »(بقره-34) سجود ملائک بوده و به مفاد «و عَلَّمَ آدم الاسماء کلها»(بقره-31) جایگاه آگاهی از نامهای الهی است، طی خواهد کرد.
حال انسانی که بخواهد در اقیانوس معرفه النفس غواصی کند و سالک این طریق باشد و قدمی از انسان میان تولد و مرگ فراتر گذارد پس باید بداند: از کجا آمده است؟! به کجا میرود؟! در کجا هست؟! چگونه باید باشد؟! چه باید بکند؟! انسان آنگاه که به این5 سئوال عملاً درست پاسخ گوید، سعادت واقعی خود را در این جهان و همچنین جهانی دیگر که باید برود تأمین کرده است. این انسان برای اینکه بداند از کجا آمده و از چه منبعی آغاز شده است باید خدای خود را بشناسد، و برای اینکه خدای خود را بشناسد باید در جهان درون خویش و دنیای برون خود کنکاش کرده و آگاهی و معرفت یابد.
بنابراین خود حضرت دوست در قرآن کریم راه نفس و معرفت نفس را در آیات فراوانی معرفی مینماید. در برخی از آیات ترکیب دوگانه انسان را از 2 بعد مادی و الهی و تقسیم انسانها را به 2 گروهی که دارای گرایشهای مادی و یا اشتیاق به رفیق اعلی هستند و همچنین توان اداره انسان برای مهار گرایشها و تمایلات زمینی معرفی کرده و در برخی دیگر از آیات زشتیها و زیباییها را براساس فطرتی که قرین و همراه همه موجودات است، مشخص میسازد. هر موجودی به اندازه ظرفیت وجودی خود از چراغ فطرت برخوردار بوده و بر این اساس هر موجود به تناسب کمال خود از کمال فطری بهرهور است و صد البته که کمال انسانی برتر از همه کمالات است و از فطرت خاصی برخوردار است که در دیگر موجودات یافت نمیشود.