این ضرورت وقتی دوچندان میشود که این بخش از شئون اجتماعی زندگی بشر مورد بیمهری و بیتوجهی و در یک کلمه مظلومیت واقع شده باشد.
در این حالت است که باید همه نخبگان، اندیشمندان، مسئولان و مدیران حاضر در این عرصه بهخود آمده و از خویش بپرسند نقش ما در این حوزه چیست؟ چه سهمی از این مظلومیت به ما برمیگردد. ظالم این ظلم رفتهشده به فرهنگ جامعه کیست؟
پرداختن به این بحث مستلزم توجه به چند نکته اساسی است که اگر موردتوجه قرار نگیرد بیم آن میرود اهمیت فرمایش مقام معظم رهبری در هالهای از سطحینگری، تکبعدی دیدن، انحراف و نهایتاً شامل مرور زمان و فراموشی قرار گیرد.
اولین مسئله توجه جدی به اصل بحث فرهنگ، مظلومیت و ابعاد آن است. باید به بحث فرهنگ بهطور جامع و عمیق نگریسته شود. تمامی مؤلفههای قابلتصور در مبحث فرهنگ و لایههای آن موردتوجه، کالبدشکافی و بررسی قرار گیرد.
نکته دیگری که باید قبل از ورود به بحث مدنظر باشد، حل مشکل است نه اینکه به دنبال مقصر باشیم. زیرا این مسئله به هر صورت نتیجه فرایندی است که در بستر طولانی مدتزمان عارض شده و شکلگرفته است؛ یعنی موضوع و مسئله هم متأثر از حاکمیت حکومتهای قبل از انقلاب است و هم به عملکرد حاکمیت در بعد از انقلاب و هم به بحث دشمنان برونمرزی و عوامل داخلی آنها برمیگردد.
بنابراین بدیهی است اگر بخواهیم خود را از این معرکه و اتهام نجات بدهیم امری سهل است.
فرافکنی اولین کاری است که میتوان انجام داد. تهاجم فرهنگی، بیکفایتی مدیران و مسئولان، نبود امکانات و اعتبارات و خلاصه بها ندادن به کارشناسان و کارشناسی در بخش فرهنگ جامعه و از این قبیل مسائل مواردی است که میتوان برای فرار از معرکه مظلومیت فرهنگی و مقصر نبودن برشمرد.
اما آیا این موارد دردی را دوا میکند و ساحت فرهنگ را از گرد و غبار مظلومیت نمیزداید.
مطلب سوم که باید قبل از ورود به بحث موردتوجه جدی قرار گیرد، مادی و فیزیکی ندیدن بحث است؛ یعنی تا بحث مظلومیت فرهنگ مطرح میشود، بحث اعتبارات یا بودجه و هزینههای بالای بخش فرهنگ و زیرساختهای سختافزاری تداعی میشود ؛ البته اگر اینچنین نگریسته شود، این خود ظلم دیگری است که بر این مقوله روا داشته میشود.
باید باور داشت مشکل کنونی فرهنگی جامعه بیش از آنکه ناشی از مقولات مادی باشد، متأثر از فکر و اندیشه و نوع فهم موضوع و نگرش به این مقوله است؛ چرا که درک فرهنگ و ابعاد متنوع و مختلف آن و لوازم و ضرورتهای آن از عواملی است که وزن این مباحث را به نسبت بخش مادی و فیزیکی آن سنگینتر میکند.
مسئله چهارم که باید به آن پرداخته شود حل مسئله است. اگر اصل بر حل مسئله باشد تمام افراد، دستگاهها، نهادها، سازمانها، تشکلهای دولتی و غیردولتی و مؤسسات فرهنگی بهمعنای عام آن باید اهتمام جدی در تقویت و توسعه فعالیتهای فرهنگی داشته باشند و این مستلزم آن است که شورای عالی انقلاب فرهنگی و کلیه ذینفعان و علاقهمندان به مقوله فرهنگ، عزم و اراده جدی را برای طراحی و ترسیم نقشه فرهنگی کشور مبذول دارند.
همان ضرورتی که رهبر انقلاب سالهای گذشته به آن اشاراتی داشتهاند که هنوز به آن جامه عمل پوشیده نشده است.اگر مهندسی فرهنگ در جامعه صورت بگیرد، آنگاه میتوان پیگیری و کنترل کرد و میزان اثربخشی آن را مورد سنجش قرار داد.
در این صورت است که فرهنگ جامعه همانند دیگر بخشها و نهادهای اجتماعی قابلرصد کردن و ارزیابی است و توفیق یا عدم آن در مقیاس مدیران، نهادها، دستگاهها و افراد، قابلدستیابی و ارزیابی است.
و این همان چیزی است که تاکنون در عرصه فرهنگ نه معمول بوده و نه در جوامع دانشگاهی و نخبگان به آن پرداخته شده که این نیز بخشی از مظلومیت فرهنگ است.
*رئیس سازمان بسیج هنرمندان