دستهای شیرین هیزم جمع کرده، مشق نوشته، با آب سرد در سرما کار کرده، حتی بازی کرده یا طره موهایش را شانه کرده. شمایل همه شیرینها در مارگون همین است. ته چشمهایشان کودکی است، اما پینه دستها چیز دیگری میگویند. پسرهای مارگون کودکانی هستند شیرمرد و دخترها شیرزنانی خردسال.
زیلایی دهستان شیرین است. نامش را بیرون از مرزهای جغرافیایی کهگیلویه و بویراحمد کمتر شنیدهاند. برای ارتباط با آنجا، باید دنبال آدمهایی بود که حاضر باشند ساعتها در جادهای ناامن بنشینند و آن سوی دشتها و تپه ماهورها مسیری نیم آسفالت و نیم خاکی را با ماشین های فرسوده طی کنند. کمتر کسی به زیلایی می رود.
کمتر کسی جز سادات چاهنی، امیرگپی و تاج امیریهای ایلات. نام ایلات که می آید همه کهگیلویه و بویراحمد را به خاطر می آورند، اما اگرنام توسعه بیاید ماجرا طور دیگری است. نه از کهگیلویه و بویراحمد نشانی است، نه از مردمانش، نه از ایلات و عشایرش. 460 روستا می ماند و 90 روستای خالی از سکنه. شیرین ها میمانند با دستهای بزرگ و سفرههای کوچک .
- نامی از مارگون نیست
برای پیدا کردن شیرین باید راه سختی طی می کردیم. باید کسی می بود که زیلایی را نشانمان دهد. زیلایی دهستانی است از توابع مارگون بویراحمد در استان کهگیلویه و بویراحمد. نزدیک روستاهایی مانند کاهدانکی و لعل مینا، اما کمتر کسی سراغی از این منطقه مرزی میگیرد.
ابراهیم داوری، اما یکی از فعالان اجتماعی و تسهیل گر امور روستایی است که منطقه را میشناسد. داوری می گوید: واژه محرومیت هم حق مطلب را برای این منطقه ادا نمی کند. در صحبت از استان و منطقه نقل های زیادی از این ناحیه می شود، اما برنامه ای برای آن وجود ندارد. داوری توضیح می دهد: خطوط تلفن همراه تنها سهم اندک این منطقه از توسعه است. آن هم نه برای همه.
- قصه شیرین
او شیرین را به ما معرفی می کند. با جثه ای کوچک و کارهای بزرگی که انجام می دهد. شیرین شعر می گوید ، اما هرچه اصرار می کنم شعری برایم بخواند اجتناب می کند. می گوید ما زبان محلی شان را نمی دانیم و ممکن است فکر کنیم شعرهای او زیبا نیست. شیرین فکر می کند بیشترین سهم آنها از زندگی، آب سرچشمهای یاسوج است که تا کارون ادامه دارد. بعد از آن نخ، چشم و دست بافته هایشان.
وقتی از او می پرسم روزهایش را چطور می گذارند، می گوید درس می خواند. اگر چه داشته های شیرین از مدرسه و فضای آموزشی به یک کانکس خلاصه می شود. او هیزم جمع می کند. کنار خواهرها و مادر و زنان دیگر، جور، جوال، جل و گچمه می بافد. می گوید بافته های او کوچک است و یادگرفته چیزهایی ببافد که بقیه مردم هم دوست داشته باشند.
- تمرین بزرگسالی
در زمان محدودیت استفاده از شبکه های اجتماعی با شیرین حرف می زنیم. او نمی داند چه اتفاقی افتاده. فقط می داند دوست دارد همچنان کارهایش را بفروشد. البته شیرین فروشنده نیست. بیشتر کارهایشان را یک نفر به بازار می برد و با استفاده از شبکه های مجازی در یاسوج می فروشد.
شیرین فکر می کند چهره اش وقتی کار می کند، بیشتر شبیه پدر و مادرمی شود و می تواند مطمئن باشد بزرگ شدن و دنیای بزرگسالی دنیای سختی نیست. او سختیها را در روزهای کودکی تجربه میکند. من شیرین را نمی بینم. صدای او را از پشت تلفن می شنوم، اما صدایش حکایت از کودکی بزرگ شده دارد.
مانند قلبش که با همه محرومیتها دریاچه مورزرد را در خودش جا داده. مور زرد و 19 خانواده دیگر ساکن روستای زیلایی را. اگر چه آرزوهایش بزرگ نیست. شیرین آرزویش تا تماشای جایی که کارون تمام می شود به پایان می رسد. در آخرین دقایق گفت و گویمان می پرسم: دوست داری درست را تا دانشگاه ادامه بدهی تا برای خودت کاره ای شوی، پاسخ شیرین تکانم می دهد: نه. با ادامه تحصیل هم چیزی عوض نمی شود. پدرم این طور می گوید. شاید اگر یک روز پولدار شوم آن وقت در این باره فکر کنم.
- بوی بهبود...
با همه محرومیتها اما علی اصغر ملکی، بخشدار مارگون حامل خبرهای خوشی است. او در گفت و گو با همشهری از سفر معاون رئیس جمهوری در امور روستایی و مناطق محروم به آنجا خبر میدهد واز مصوبههایی که همین چند روز پیش به تصویب رسیده است. البته هنوز خبری از خط لوله گاز نیست و کودکان مارگون همچنان هیزم جمع می کند.
ملکی می گوید: یکی از مهمترین چالشهای این منطقه جاده های دسترسی بود که مصوبههای بهسازی و استانداردسازی آن ها در نشست اخیر معاون رئیس جمهوری و دستگاه های ذی ربط مصوب شده است.او معیشت و کمک به ایجاد اشتغال در مارگون را مسالهای عنوان می کند که نیازمند برنامه ریزیهای جدی است که حالا با سفر معاون رئیس جمهوری به آن توجه و برای بهبود اشتغال برنامه ریزی شده است.
- قصه دختران به گوش استاندار رسید
استاندار کهگیلویه و بویراحمد هم که در بازدید از روستای محروم زیلایی حضور داشته است، می گوید: مشکلات زیرساختی در حوزه عمرانی، گازرسانی، جادههای روستایی به خوبی در این منطقه نمایان است و با وجود همه کمبودها تلاش میکنیم مشکلات را به حداقل ممکن برسانیم.
علی محمد احمدی همچنین با اشاره به مشکلات اقتصادی مردم در این منطقه هم اظهار می کند: با ایجاد یک واحد مرغداری یا راه اندازی کارخانه سیمان مارگون این مشکلات رفع نمیشود بلکه در تلاش هستیم طرحهایی با محوریت جوانان در حوزههای مختلف به ویژه صنایع دستی و بخش کشاورزی ایجاد کنیم.
او البته بهانه اصلی حضور در دهستان زیلایی را انتشار تصاویری از دختران نجیب این منطقه در فضای مجازی می داند و تصریح می کند: انتشار این تصاویر موجب شد مسئولان، موضوع را هم در خود استان و هم در سطح ملی پیگیری کنند. در دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری نشستی با حضور مسئولان کشوری و من به عنوان استاندار تشکیل و زیلایی به صورت خاص مورد بررسی قرار گرفت. مصوبه هایی برای رفع محرومیت زیلایی خواهیم داشت.
- مدرسه ساختن به صرفه نیست
علی اصغر ملکی، بخشدار مارگون درباره وضع مدارس در این بخش توضیح می دهد: همان طور که میدانید جمعیتی بین هزار و 500 تا 2 هزار نفر در این منطقه در چند روستا زندگی می کنند. برخی از این روستاها، 2 یا 3 دانش آموز دارند. ما تلاش کردیم و همه روستاها به مدارس کانکسی مجهز شدند، اما اطمینانی از ماندگاری دانش آموزان در مدارس وجود ندارد و با توجه به اعتبار اندک آموزش و پرورش، ساخت مدارس در این مناطق فعلا توجیه ندارد.
نظر شما