چرا که از طرفی قربانیان زلزله احتمالی تهران، بدون شک ساکنان بافتهای فرسوده بوده و از سوی دیگر طرحهای جامع و تفصیلی نیز باید راه خود را از میان این بافتها بگشایند. بنابراین و بدون شک اهتمام در اقدام به نوسازی و توجه جدی نسبت به آن میتواند ارزش « نوسازی» را در جامعه، تثبیت، نهادینه و غنی سازی کند.
تردیدی نیست که پدیدة نوسازی به عنوان یک ارزش استقراری و استمراری باید مخاطبان خود را بشناسد. چرا که همین فرصت بزرگ چنانچه در اثر فقدان مدیریت واحد و اعمال مدیریتهای سلیقهای در اختیار مخاطبان حقیقی خود قرار نگیرد، قطعا در مسیر ضعف تحلیل و غلبه روحیه سوداگری تبدیل به ضد ارزش و تهدیدی خواهد شد که کمتر از وقوع یک زلزله بزرگ نیست.
به عبارتی ما در صورت عدم دقت در تعیین مخاطبان حقیقی، یک زلزله مضاعف ایجاد کردهایم.از طرفی با ظهور و بروز علوم متنوع و دانشهای گوناگون در عرصههای مختلف، شاهد تعاریف و تجارب نوینی در علم مدیریت هستیم.
تعاریفی که شیوههای نوینی از مدیریت را رقم میزند و انعطافپذیری و سیالیت تدبیر در یک سازمان را نمایان میسازد، که متناسب با پیچ و خمها، راهبردها و راهکارهایی اتخاذ میشود. یکی از انواع مدیریت که امروز بسیار متداول شده، مدیریت پازلی یا مدیریت جورچین شهری است. در این سبک مدیریت، بر اساس ترسیم دقیق مرزهای کاری و حدود و ثغور وظایف و سهم توانمندی و نفوذ و یا توانپذیری و نفع مشخص میشود و درست شبیه قطعات بریده شده یک پازل برنامهریزی و فعالیت است.
بدیهی است که همنشینی این قطعات در راستای موضوع نوسازی بافتهای فرسوده، به عنوان مجموعه عوامل ذی نفع و ذی نفوذ، تصویرگر نمایی روشن، دقیق، زیبا، جامع و کامل از شهروندان یک کلان شهر متکامل و در مسیر نوسازی بافتهای فرسوده خواهد بود.
بر این اساس مدیریت سازمان، هفت جامعه را به عنوان اصلیترین مخاطبان خود مورد شناسایی قرارداد که تنظیم سهم و نوع ارتباط آنان با یکدیگر در واقع نقش مدیریتی نوسازی بافتهای فرسوده شهر تهران را در این حلقه مشخص میسازد. هفت جامعه مذکور عبارتند از:
1 - مردم؛ به عنوان اولین و مهمترین جامعه ذی نفع نوسازی بافتهای فرسوده بشمار میروند. بدون شک، این جامعه، پایه و قاعده اصلی مشارکت فعال در امر نوسازی را تشکیل میدهند. با این وجود، سوابق چنان نشان میدهد که تاکنون نه تنها نقش مسئولیتی آنها در این امر روشن نشدهاست، بلکه همواره بهعنوان موانع در راه اقدامات نوسازی بشمار آمدهاند.
از سوی دیگر هرگاه که برای مردم نقشی قائل شدهاند، این نقش حذفی و اصولاً در نوسازی برخوردی غیر محترمانه بودهاست. روشن است نوسازی نیازمند تعامل دو طرفه است که نقش و سهم حضور و مشارکت مردم در آن باید روشن و مشخص شود.
2 - سرمایه گذاران؛ اگر چه این جامعه پیامد حضور خود را در بافتهای فرسوده با هیچ منفعتی متقارب و متناسب نمیبیند (به قول خودشان در یک کلام؛ به درد سرش نمیارزد)، اما نیاز بارز بافتهای فرسوده امروز و تصویر روشن نوسازی فردا، ضرورت حضور این جامعه را تاکید میکند.
با توجه به اظهاراتی مبنی بر واگذاری تسهیلات به این گروه از ذینفوذان نوسازی، مشاهده میشود، ساز و کارهای واگذاری این تسهیلات به سرمایه گذاران آنقدر پیچیده و سخت است که آنها مسیرهای راحتتر با سود حتمی و تضمین شدهای را جستجو میکنند.
بر این اساس لزوم یک بررسی همه جانبه جهت جلب، جذب و ترغیب این جامعه موثر کاملاً احساس میشود. به گونهای که بتوان روشی مناسب را اتخاذ و نهادینه کرد، تا به عنوان یک بستر ثابت، کانال ارتزاق ثابت سرمایه گذاری در بافتهای فرسوده ایجاد شود.
3 - جامعه حرفهای؛ شامل تمامی دستگاهها و شرکتهای تخصصی اعم از آنان که به ساز و کارهای نوسازی آشنا بوده و یا آنان که از قابلیت همکاری برخوردارند، اما تاکنون در این راستا هدایت نشدهاند.
اساسا در رابطه با بافتهای فرسوده، جامعه حرفهای منفعل بوده، چرا که نه در جایگاه مخاطب قرار گرفته و نه اینکه خود را موظف به عمل دانسته است. در حقیقت آنها ورود به این عرصه را به دلیل عدم وجود پشتوانههای لازم، نمیپذیرند.
4 - جامعه نخبگان؛ یا به عبارتی مجموعه عوامل و دستگاههایی که در زمینه تحقیقات و پژوهش و آموزش و مطالعات صاحب نظر و صاحب قلم هستند. این جامعه آنگونه که اقتضاء محیط بحرانخیز جامعه، چه در بخش نوسازی بافتهای فرسوده و یا بازسازی مناطق آسیب دیده از بحرانهای طبیعی و غیر طبیعی باشد، فعال نبوده است. اگر چه رشتههایی مانند مدیریت بحران، بازسازی پس از سانحه و مرمت بناهای تاریخی دایر بوده و هم اکنون تدریس می شود،اما مبحث و رشتهای به نام نوسازی بافتهای فرسوده نه بهصورت موضوعی تدریس شده و نه بهصورت کلی مورد پژوهش واقع میشود.
5 - دستگاههای اجرایی؛ جامعه دیگری که در حال حاضر در نوسازی بافتهای فرسوده منفعل و نقش غیر فعال دارد، دستگاههای اجرایی دولتی هستند. آنها اساسا مسئولیتی برای خودشان در این حوزه قائل نیستند و تاکنون تکلیفی هم برای آنها از سوی مراجع مربوطه روشن نشده است. امروز اگر در یک محله در حال نوسازی، زیر ساختهای منطقه با مشکل مواجه باشد (که مواجه است) دستگاههای مسئول، اصولاً الزامی برای ورود مسئولان خود احساس نمیکنند. این امر محدودیت و مانعی جدی در نوسازی بافتهای فرسوده به شمار میرود.
6 - جامعه سیاستگذاری یا جامعه قانونگذاری؛ این جامعه در سطح کلان کشور تصمیمگیری و برنامهریزی میکند. دولت و مجلس هر یک در این رابطه به طور علی السویه عمل کرده و جزیرهای تصمیم میگیرند. اقدامات هر یک بهصورت منسجم، هماهنگ و یکدست صورت نمیپذیرد. مجموعه مواد و تبصرهها و ابزار شارح قانون و دولتها در این رابطه انسجام هدفمند را ندارند و بر مبنای مورد، اشارهای مرافعانه یا حاشیهای نسبت به اصل نوسازی ابراز می کنند و یا اگر تصمیمی گرفته یا قانونی وضع میشود، به علت عدم تعریف صحیح ساختارهای مورد نیاز، اجرایی نمیشود.
7 - رسانهها؛ از مهمترین و تاثیرگذارترین اقدامات پیرامون بافتهای فرسوده، فرهنگ سازی لازم است. این امر جز به کمک و حضور رسانه و نهادهای فرهنگ ساز کشور میسر نمیشود. اصولا حذف جامعه خبرنگاری، رسانهای و فرهنگ ساز از معادله نوسازی بافتهای فرسوده، به معنای خلاء و یک شکاف بهشمار میرود، چنانچه تاکنون اینگونه بوده است.
شفاف سازی مسائل بافت فرسوده و ایجاد یک پل ارتباطی در تعامل ویژه مردم با مسئولان از سری اقدامات اصولی رسانهها است که میتواند با شتابدهی هر چه تمامتر در انتقال مفاهیم نوسازی به طرفین صورت گیرد.
*مدیر عامل سازمان نوسازی شهرداری تهران