تا جلوی در غار علیبابا و چهلدزد بغداد کاتبهای کتاب بهدست همه راه و چاه را مشق کردهاند اما برق سکههای طلا و شمشهای ردیف به ردیف هوش از سرشان پرانده و دیگر کسی درباره سرانجام آن همه طلا و زیرخاکی چیزی ننوشته است، برای همین هم از زمانهای خیلی دور تا حالا وسوسه پیدا کردن دفینههای زیرزمینی و گنجهای مدفون در دل خاک با رؤیای یکشبه میلیاردر شدن خواب و خوراک را از سر خیلیها پرانده و آنها را با بیل و کلنگ و چراغقوه در دل شب راهی کوهستان و کویر و شهرها و روستاهای خالی از سکنه در مسیر جاده ابریشم کرده تا گنج پیدا کنند.
صابر را با واسطه در جریان یک پرونده پلیسی در دادسرا پیدا کردیم؛ عاقله مردی است که وسوسه پیدا کردن خمرههای پر از اشرفی و سکههای طلا دست از سرش بر نمیدارد. از حق نگذریم خیلی هم کمک حالمان است. چند تا قرار مدار توپ برای با خبر شدن از حال و هوای گنجها و نقشههای پوست آهو و اینترنتی ردیف میکند. او یکی از هزاران افرادی است که در آرزوی گنج، مناطق زیادی را با کلنگ و بیل زیر و رو کرده است.
کاسه و بشقابهای سفالی و برنجی استخراج کرده و بدون توجه به قدمت تاریخی دفینهها آنها را فروخته اما همچنان بهدنبال سکههای طلاست. صابر و دوستانش بارها توسط پلیس و یگان حفاظت میراث فرهنگی دستگیر شدهاند. از روستاهای سرسبز شمال تا روستاهای خالی از سکنه اطراف سمنان و شاهرود را رفته است. اما دستآخر به حفاری در همین روستاها و زمینهای کشاورزی اطراف شهرری و ساوجبلاغ رسیده، او میگوید:
«مناطق قدیمی زیادی در اطراف تهران وجود دارد، خیلیها در آنجا گنج پیدا کرده و یکشبه پولدار شدهاند، یکی از دوستان خودم دو تا کوزه قدیمی پیدا کرد که پر از نقره بود. همه را هم فروخت الان بی.ام.و سوار میشود. باورتان نمیشود ما دو تا با هم رفیق قهوهخانهای بودیم. شانس به او رو کرد، بالاخره نقشه اصلی را پیدا کرد.
برگ برندهاش هم این بود که تنهایی دنبال گنج رفت. شریک که داشته باشی بدبخت میشوی. آقا صابر مرد کمحرفی است اما روی دور حرفزدن که بیفتد ریزهکاریهایی را روی داریه میریزد که فوت کوزهگریاند. او ادامه میدهد: «سکه به مرور زمان به اکسیژن واکنش نشان میدهد و به گرد تبدیل میشود، بههمین دلیل کوزههایی که پیدا میکنند سکه ندارد و پر از گرد نقره است. بعد از پیدا کردن زیرخاکی تازه اول بدبختی است.
آب کردن زیرخاکی از کشف آن سختتر است. جدا از این همه، عتیقهخرها دست به نقد نیستند. شانس بیاری توریستی چیزی به پستت بخورد که جنسشناس باشد، خارجیها خودشان صفر تا صد ماجرا را دست میگیرند. اما عتیقهخرهای وطنی همهاش دنبال غش در معامله و دبه کردن و کلاهبرداریاند. خلاصه که اگر تازهکار باشی باید زود، تند و سریع هر چیزی را که پیدا کردهای به واسطهها بفروشی. البته که واسطهها بزخر هستند. همه تلاششان این است که تو سر مال بزنند، اصلا هم برایشان مهم نیست که چقدر برای پیدا کردن دفینه عذاب کشیدهای و به زحمت افتادهای. دلالهای اشیای عتیقه حدود نیم تا یکدرصد کمیسیون دریافت میکنند تا جنس را به خریدار اصلی برسانند.»
پیدا کردن گنج هم مثل کارهای دیگر به ابزار و ادوات خاص خودش نیاز دارد. خندهدار است اما یک دوجین سایت و وبلاگ و اپ و برنامه اندرویدی وجود دارد که برخلاف قانون همه هم گنجیابند. تا دلتان بخواهد نقشههای مختلف گنج در اینترنت هست. نقشههایی که مثل فیلمها با علائم خاص نقاشی شدهاند و به قول صابر باید قبل از خریداری رمزنگاری بشوند. جدا از نقشه راه، بیل و کلنگ و چراغ قوه هم لازم است و خیلی که برای رسیدن به گنج و طلا و اشرفیهای چاقوچله عجله داشته باشی، میتوانی بهراحتی فلزیاب هم بخری (باوجود اینکه خرید و فروش آن غیرقانونی است).
هر چند بردن دستگاه فلزیاب به محل دفن زیرخاکی زحمت دارد. آقا صابر میگوید: «خیلی آسان میشود فلزیاب خرید فقط باید پول داشته باشی. آن وقت فروشنده برای اینکه کارت بیخ پیدا نکند و پلیس و میراث فرهنگی هم دنبالت نکنند یک جواز جعلی معدن هم بهعنوان اشانتیون به تو میدهد تا هر وقت پلیس گیر داد که داری چه کاری انجام میدهی مجوز را رو کنی که کسی کاری به کارت نداشته باشد.»
او ادامه میدهد: «آنهایی هم که پول خرید فلزیاب ندارند آن را اجاره میکنند. در این مواقع اگر صاحب فلزیاب از کار شما مطمئن باشد یعنی بداند که گنجیاب حرفهای هستید، سهمی از اشیای عتیقه را بهعنوان کرایه دستگاهش درنظر میگیرد، اما اگر تازهکار باشید باید از قبل به حسابش پول بریزید. آنها معمولا برای بررسی هر محل با توجه به ارزش دستگاهشان حدود یک میلیون تومان میگیرند و 2ساعت هم بیشتر وقت نمیگذارند.»
- دختر مجرد با اعتقاد برای گنجیابی
در بین راههای رسیدن به نقشه گنجهایی که زیر زمین جا خوش کردهاند و منتظرند که ما به سراغشان برویم، یک دکان دیگر هم وجود دارد که خیلی تخیلی است اما به قول صابر که حالا حکم بلد را برای ما دارد و گامبهگام ما را با اسرار پر رمز و راز رسیدن به گنج آشنا میکند، او ادعا میکند که یکی را میشناسد که نقشه گنج دارد اما نقشهاش فرازمینی است. پیدا کردن و قرار و مدار را برعهده خودش میگذاریم چون اصولا این آدمها به هر کسی اعتماد نمیکنند. او که خودش ته گنجیابی و کشف دفینه است قرار و مدارها را راست و ریست میکند.
قرار میگذاریم که با آقای فرازمینی حرف بزنیم. منتهی اصلا لازم نیست برویم داخل یک دخمه تنگ و تاریک یا مثل فیلمها در حیاط یک جای قدیمی قرار بگذاریم. با آقای ماورایی داخل یک سفرهخانه قرار میگذاریم و اتفاقا خیلی هم معمولی و ساده سر قرار حاضر میشود و حتی اهل دودودم هم نیست. ولی طور مشکوکی مدام چشمش به در است، انگار که یکی دنبالش باشد. چایی را که هورت بالا میکشد و ادعا میکند؛ «این کاره باشید یا نباشید مهم نیست یک دختر مجرد بیاورید که بین 15تا 25سال سن داشته باشد و پدر و برادرش را هم بگوید بیاید خوابش کنم و گنج را نشانش بدهم. بعد خودتان میدانید و اطلاعاتی که آن دختر دارد.»
آقای گنجیاب کارش را به ماورا نسبت میدهد و وقتی تعجبمان را میبیند میگوید: «کارمهم تست شده است.» بعد هم دفتر تلفن چرک و قدیمی و رنگ و رو رفتهای را از داخل جیب پیراهنش بیرون میآورد و میگوید:«کائنات یک گنج لایتناهی است که فقط باید به صدایش گوش بدهید.» با چشمهای گردشده از تعجب نگاهش میکنم برای همین میگوید: «آنقدر پارازیت و ماهواره هوا کردهاند که از همه چی غافل شدهایم. همین ماسماسکهایی که دستتان دادهاند و میگویند در دسترس میباشید، از صدای کائنات دورتان میکند. میدانم که باور نمیکنید اما من با ورد و تمرکز روی کائنات بچهام را زنده کردم. الان هم دانشگاه آزاد درس میخواند و قرار است ترم دیگر مهندس نقشهبرداری شود.»
حرفهای عاقله مردی که روبهرویم نشسته شبیه به پهلوانهای دورهگرد است که قدیمها در محلهها با خرس و شیر کشتی میگرفتند و زنجیر پاره میکردند. با اینکه به غیراز چند تا جمله سؤالی و تعجبی حرفی بینمان ردوبدل نشده است اما آقای گنجیاب میگوید که دوست دارد کمکمان کند تا از این زندگی سخت راحت شویم؛ برای همین هم بدون هیچ آداب و ترتیبی میگوید که آماده شوم و بعد هم خودش مشتی خاک را که داخل یکی از جیبهای کتش است همانجا روی میز میریزد. 3انگشتر از سنگهای متفاوت دارد که به نوعی ابزار کارش محسوب میشوند و روی هر کدام چیزی نوشته شده است.
انگشترهای خیلی بزرگ که راحت دو تا از انگشتهای یک خانم داخل آنها جا میگیرند. میگوید نور در چشمهایم هست اما اعتقاداتم آنطور که باید قوی نیست. آقا صابر که تا حالا ساکت و آرام و سربهزیر تندتند برای خودش چای میریخت، واسطه میشود و با صدای ملتمسانهای میگوید: دختر خوبی است کمکش کنید.
آقای گنجیاب هم که انگار با همین یک جمله حسابی دلش برای من سوخته باشد دو تا از انگشترها را برمیگرداند و کف دستش را جلوی صورتش میگیرد و یک چیزهایی زیرلب میگوید که لابهلای سفارش گرفتن مرد سالندار متوجهاش نمیشوم. هم آقاصابر ناهار سفارش میدهد و هم آقای گنجیاب.
اصلا هم منتظر نظر و سفارش من نمیمانند. آقای گنجیاب یکی از انگشترها را با فوت درمیآورد و کف دست من میگذارد، بعد هم میگوید که «اگر اعتقادت قوی بود همینجا خوابت میکردم و نقشه را بهت تلقین میکردم.» حالا در برابر بهت و حیرت من آقا صابر دسترویدست میگذارد و افسوس میخورد. آقای گنجیاب ادعای عجیبی میکند، درست انگار که فیلمهای تخیلی زیاد دیده باشد میگوید: «به خواب که بروی یک نقطه نورانی میبینی. بعد که بهآن خیره بشوی تبدیل به یک نور میشود. آنقدر به تو نزدیک میشود که میتوانی در هیبت یک آدم ببینیاش بعد هم خودت را به او معرفی میکنی و او هم نشانی گنج را به تو میگوید.
بیدار که بشوی تا دو روز هیچچیزی یادت نمیآید. گاهی هم ممکن است لرز کنی و فشارت بالا و پایین بشود اما نترس بالاخره با فرازمین وکائنات ارتباط گرفتهای و وارد بعد دیگری شدهای. این حالت که از بین رفت نقشه را میتوانی روی کاغذ بکشی.» آقا صابر و آقای گنجیاب سر صبر ناهارشان را میخورند و لابهلای لقمههای تپلی که میگیرند، داستان آدمهایی را تعریف میکنند که به گنج رسیدهاند و پولدار شدهاند.
آقای گنجیاب میگوید: «من خودم با یکی شریک شدم. البته به من گفتهاند که وارد این کار نشو.» بعد هم صدایش را پایین میآورد و ادامه میدهد: «ماهایی که این قدرت را داریم چند نفر بیشتر نیستیم. این قدرت هم فرازمینی است، جایی یادش نگرفتهام. به من الهام شده خلاصه الهام شد که محمود وارد این کار نشو تو واسطه هستی، آقا ما حرف گوش نکردیم و طمع کردیم و وارد شدیم. نقشه را هم گرفتیم اما طلسم داشت.
یک طلسم خفن که کلا کار را بد گرهدار کرد. دیوها بهدنبال انتقام بودند و بهخاطر پیامدهایش کار را نصفه و نیمه رها کردیم. در این کارها باید خیلی حواست جمع و ششدانگ باشد. چون نیروهای پلیدی مراقب گنجهای زیرزمینی هستند، خیلی هم وجدان کاری دارند، از جان و دل برای حفاظت از چیزی که مأمور نگهداریاش شدهاند مایه میگذارند. خلاصه به من نیفتاد و بیخیال شدم.» آقای گنجیاب با نان ته بشقاب غذایش را تمیز و پاک میکند و ادامه میدهد:
«کسانی که برای این کار جلو میآیند تا خالص و مخلص نباشند نمیتوانند ادامه دهند. اگر نیت کسانی که به من مراجعه میکنند پلید باشد، گنج غیب میشود. یک سال در یک منطقه کار کردیم، همین اطراف تهران هم بود. صاحب ملک قصد کلاهبرداری داشت، گنج غیب شد و بعد از من هم هر کسی را که آورد نتوانست آن را پیدا کند. خلاصه که باید نیتات خاص و پاک باشد. برای این هم قانون نوشتهایم که باید طبق همان عمل کنند.
قبل از شروع کار من با طرف مقابل صحبت میکنم که ۱۰درصد از پولی که از این کار بهدست میآید برای کار خیر بپردازند، مقداری را برای فقرا درنظر بگیرند و مابقی آن را هم بهعنوان دستمزد کار بین گروه تقسیم کنیم، اما اغلب به محض اینکه به پول نزدیک میشویم تصمیم میگیرند همه آن را یکجا برای خودشان بردارند که این میشود طمع و درست نیست.»
بعد هم ادامه میدهد: «چه خونهایی که بهخاطر گنج روی زمین نریخته. اما خب یکهو راه صد ساله را یکشبه طی میکنی و هزار سال جلو میافتی.» خودش میگوید تا حالا هزار بار سرش را کلاه گذاشتهاند، کتک خورده، تهمت شنیده اما چون به این کار عشق دارد و برگزیده شده همچنان آن را ادامه میدهد. باستانشناسهای آنلاین در بازار مکاره گنجیابی شاخههایی وجود دارد که بسیار لاکچری عمل میکنند و زاویه نگاهشان به ماجرا علمی است.
تعداد باستانشناسهای برخطی که ادعا میکنند زبان باستانی بلدند و میتوانند نقشههای گنج را رمز نگاری کنند خیلی زیاد است و کافی است که در یکی از موتورهای جستوجو گر اسم گنج را سرچ کنید تا الی ماشاءالله باستانشناس و کارشناس زبان باستانی پیدا کنید. واقعیت اینجاست که گنجیابی بازار کار را برای برخی شیادان گرم کرده تا آنجا که برخیها در سایتها و وبلاگهای مختلف به فروش جزوه، کتاب و مشاوره آنلاین میپردازند. یکی از این فروشندگان آنلاین میگوید که یک جزوه 350برگی را گردآوری کرده که همه علائم نقشههای گنج اطراف تهران و بهویژه ری در آن رمزنگاری شده است و آن را به قیمت 200هزار تومان میفروشد.
فروشنده آنلاین درباره جزئیات جزوهاش ادامه میدهد که علائم گنجیابی و نکات زیادی در این جزوه گنجانده شده و میتواند آن را به وسیله پست یا بهصورت حضوری تحویل دهد. جالب اینجاست که اگر از او بپرسید این جزوه به او برای یافتن گنج کمک کرده یا نه، جواب میدهد: «من تا به حال دنبال گنج نرفتهام، فقط به متقاضیان مشاوره میدهم.» با وجود غیرقانونی بودن خیلی آسان میشود فلزیاب خرید فقط باید پول داشته باشی. آن وقت فروشنده برای اینکه کارت بیخ پیدا نکند و پلیس و میراث فرهنگی هم دنبالت نکنند یک جواز جعلی معدن هم بهعنوان اشانتیون به تو میدهد تا هر وقت پلیس گیر داد که داری چه کاری انجام میدهی مجوز را رو کنی که کسی کاری به کارت نداشته باشد.
نظر شما