دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۴
۰ نفر

خاویر سولانا : برخورد قدرت‌های بزرگ اجتناب‌ناپذیر است، مگر آنکه این قدرت‌‌ها چنان که تا به حال بوده است، رفتار کنند.

سیاست خارجی

بزرگ‌ترین خطر آن است که ایالات متحده، اصول و نهادهایی را که به رهبری جهانی‌‌اش وجهه و استحکام بخشیده‌اند فراموش می‌کند و با تأکید بر روایت خاص خود مبتنی بر رویارویی، جهان را با نوعی پیشگویی کام‌بخش (نوعی پیشگویی که به‌صرف پیامدهای ناشی از به زبان‌آوردن آن، حتما به‌وقوع می‌پیوندند) مواجه می‌سازد.

نظام چند قطبی بازگشته است، آن هم با همان رقابت استراتژیک بین قدرت‌های بزرگ. ظهور دوباره چین و بازگشت روسیه به خط مقدم سیاست جهانی، تاکنون 2عامل محرک عمده در قرن کنونی بوده است.

طی نخستین سال حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، تنش بین ایالات متحده و این دو کشور به وضوح بالا گرفت. همانطور که محیط سیاست داخلی آمریکا طی این مدت بدتر شده، روابط این کشور با قدرت‌هایی که مهم‌ترین رقبا و دشمنانش تلقی می‌شوند رو به تضعیف‌شدن گذاشته است.

5سال پیش، وقتی شی‌جینپینگ- رئیس‌جمهور کنونی چین- به قدرت رسید، وی ایده «نوع جدید روابط قدرت‌های بزرگ» را مطرح کرد؛ روابطی بر مبنای همکاری و دیالوگ و همچنین احترام قائل‌شدن برای منافع یکدیگر. اما وقتی پای همکاری به میان می‌آید، رفتار چین الزاما با آنچه تبلیغ و موعظه می‌کند سازگار نیست؛ چنان که برخورد یکجانبه پکن در دریای جنوبی چین شاهد این مدعاست. به همین سیاق، کاهش نسبی نفوذ و تأثیرگذاری هیأت‌‌های دیپلماتیک چین، در تقابل با همزیستی و همکاری بین شی و ارتش آزادی‌بخش خلق چین قراردارد. شی تمایل غریبی به پوشیدن یونیفرم نظامی از خود نشان می‌دهد.

در آن سو روسیه طی دهه گذشته، مبادرت به اشغال 2جمهوری سابق خود کرد و هزینه‌‌های نظامی این کشور به‌عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی‌اش، به‌طور تصاعدی بالا رفت. در بالاترین سطح تنش، دو کشور ایالات متحده و روسیه یکدیگر را متهم به نقض معاهده سلاح‌های هسته‌ای میان‌برد کرده‌اند؛ تنها توافق تسلیحاتی بازمانده از دوره جنگ سرد بین دو کشور که همچنان به قوت خود باقی مانده است.

گرچه عاقلانه است که چالش‌های کنونی را بپذیریم، بهتر است از اغراق و بزرگ‌نمایی آنها بپرهیزیم. طی چند‌ماه گذشته، دولت ایالات متحده 3سند مهم را منتشر کرده است؛ «استراتژی امنیت ملی»، «استراتژی دفاع ملی» و «بررسی مواضع هسته‌ای». در تمام این اسناد، از چین و روسیه آشکارا به‌عنوان تهدیداتی جدی علیه نظم بین‌المللی یادشده است. اما مهم‌ترین تهدید علیه ایالات متحده نه از سوی چین است و نه روسیه؛ این تهدید در واقع به سردرگمی ناشی از سیاست‌های خود این کشور بازمی‌گردد؛ سردرگمی و آشفتگی ناشی از ردکردن نظم بین‌المللی توسط ترامپ؛ نظمی که ایالات متحده به شکل‌گیری آن و دفاع از آن طی دهه‌های متمادی کمک کرده است.

یادآوری این نکته ضروری است که درحالی‌که ترامپ می‌کوشد با لاف‌زدن درباره قدرت نظامی ایالات‌متحده، کیم‌جونگ اون- رهبر کره‌شمالی- را بترساند، واقعیات، دست‌کم در این مورد، تأیید‌کننده اوست. هزینه نظامی ایالات متحده، با فاصله بسیار نسبت به نزدیک‌ترین رقبا، بالاترین هزینه نظامی در سطح جهان محسوب می‌شود؛ تقریبا 3برابر دومین کشور در این رده‌بندی، یعنی چین و حدود 9برابر کشور سوم که روسیه باشد. در حقیقت، ایالات‌متحده بیش از مجموع 8 کشور پس از خود در این رده‌بندی برای امور دفاعی‌اش هزینه می‌کند و دارای پیچیده‌‌ترین زرادخانه هسته‌ای جهان است. اما با وجود اظهارات مکرر (و غالبا ناخوشایند) دولت ترامپ مبنی بر برتری نظامی ایالات متحده، اقدامات و رفتار این کشور نشان می‌دهد که این برتری نظامی به‌تنهایی کافی نیست.

سند «بررسی مواضع هسته‌ای» مصداق بارز این تضاد و ناهمخوانی شناختی است. دکترین جدید ایالات‌متحده بر افزایش شمار سلاح‌‌های هسته‌ای تاکتیکی با ظرفیت انفجاری به نسبت کوچکی تأکید دارد. هدف این اقدام، خنثی‌کردن قابلیت‌های روسیه در این زمینه است، به‌صورتی که «رقبای بالقوه را از این اعتماد نادرست که استقرار محدود سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند مزیت مفیدی در برابر ایالات متحده و متحدانش باشد، محروم سازد». اما اگر چنین اعتمادی در واقع نادرست و نابجاست، چرا باید به آن واکنش نشان داد؟

در نقطه مقابل دیدگاه پنتاگون، ایجاد پرهزینه سلاح‌های تاکتیکی بیشتر در عمل، آستانه تحمل را در برخورد هسته‌ای پایین خواهد آورد. و همانطور که رابرت اینهورن- کارشناس مؤسسه بروکینگز- می‌گوید، «بررسی مواضع هسته‌ای» شامل جنبه دیگری از این دکترین جدید با تأثیری مشابه است: این ادعا که ایالات‌متحده می‌تواند از سلاح‌‌های هسته‌ای در واکنش به «حملات استراتژیک غیرهسته‌ای» بهره بگیرد؛ حملاتی که به شکلی مبهم تعریف و مشخص شده‌اند.

پایین‌آوردن آستانه تحمل هسته‌ای، خطر یک فاجعه جهانی را افزایش می‌دهد؛ خطری که خبرنامه «دانشمندان اتمی» احتمال وقوع آن را بیشتر از هر زمان دیگری پس از سال1953 می‌داند. حتی در موقعیتی نامحتمل که در جریان آن بتوان- با به کارگیری محدود سلاح‌های هسته‌ای- از وقوع تنش مهارگسیخته‌ای اجتناب کرد، یک سلاح تاکتیکی به‌تنهایی می‌تواند انفجاری قابل مقایسه با آنچه هیروشیما و ناکازاکی را نابود کرد، به‌وجود آورد.

حدود 9سال پیش، پس از سخنرانی مشهور باراک اوباما در پراگ- که طی آن وی از تعهد خود نسبت به جهانی عاری از سلاح‌های هسته‌ای سخن راند- خلع سلاح به‌عنوان یک اولویت استراتژیک ایالات متحده متوقف شده است (آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین قدرت جهان باید پیشرو چنین تلاش‌هایی باشد). جایزه صلح نوبل اوباما اینک یادگاری متعلق به گذشته محسوب می‌شود و جایزه‌ای که سال گذشته به «کارزار بین‌المللی برچیدن سلاح‌های هسته‌ای» اهدا شد، اکنون طنینی غم‌انگیز دارد و ناسازگار با شرایط کنونی. به‌نظر می‌رسد که رقابت تسلیحاتی جدیدی که ترامپ از آن حمایت کرده، در جریان است، هرچند ممکن است هم‌اکنون، این رقابت متمرکز بر تکمیل زرادخانه‌های کنونی باشد تا افزایش حجم همین زرادخانه‌ها.

علاوه بر این، دولت ترامپ بودجه‌ای پیشنهاد داده است که هزینه‌های نظامی را بالا می‌برد و در همین حال، بودجه وزارت امور خارجه این کشور را تا 25درصد کاهش می‌دهد. اگرچه این پیشنهاد از حمایت اندکی در کنگره برخوردار است، بودجه ترامپ نشانه دیگری است از مخالفت شدید او با راه‌های دیپلماتیک. این خود یکی از دلایل تضعیف وجهه بین‌المللی ایالات متحده است؛ موضوعی که به‌نظر نمی‌رسد اهمیت چندانی برای دولت کنونی این کشور داشته باشد.

آنچه دولت ترامپ را به واقع نگران می‌کند- سوای ایران و کره‌شمالی- رقابت استراتژیک از سوی روسیه و بالاتر از آن، از طرف چین است. اما با توجه به نظامی‌گری فزاینده روسیه و چین، بسیار ضروری است که از دامن‌زدن به چنین آتشی خودداری کرد. درگیری بین قدرت‌‌های بزرگ اجتناب‌ناپذیر خواهد بود، مگر آنکه آنها چنان که تا به‌حال بوده است، رفتار کنند. آنچه باید بیش از همه هشداری برای ایالات متحده باشد، ساختار چندقطبی‌ای نیست که در این قرن در حال شکل‌گیری است؛ در واقع، بزرگ‌‌ترین خطر برای آمریکا آن است که اصول و نهادهایی را که زمینه‌ساز رهبری جهانی‌اش شده‌اند، فراموش کند. اگر دولت ترامپ به تأکید خود بر رویارویی ادامه دهد، ممکن است کار به پیشگویی‌های کام‌بخش برسد.

www.project-syndicate.org

  • 20 فوریه 2018

خاویر سولانا، در گذشته دیپلمات ارشد و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، دبیر کل ناتو و وزیر امور خارجه اسپانیا بوده است. وی اکنون ریاست مرکز اقتصاد جهانی و ژئوپلیتیک ESADE را برعهده دارد و همچنین محقق مهمان شاخص مؤسسه بروکینگز و عضو هیأت دستور کار جهانی «اجلاس جهانی اقتصاد» در حیطه اروپاست. آقای سولانا دکتری ریاضیات دارد.

کد خبر 401217

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار آمریکا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha