امیر سرتیپ دوم بازنشسته رضا صبوری زاده در گفت و گو با ایرنا با بیان خاطراتی از شجاعت، استقامت، دلیری، پایمردی و مقاومت سربازان وظیفه ارتش در دوران دفاع مقدس می گوید: پس از اینکه عملیات غرورآفرین والفجرِ 4 در آبان 1362با موفقیت به پایان رسید و دشمن به عقب نشینی تا شمال استان سلیمانیه عراق وادار شد، گردان ما در ارتفاعات شیخ گزنشین - نزدیک آبادی های شیخ لطیف عراق - در مسیر دره میانه که تنها معبر قابل عبور نفربر و ادوات زرهی سبک و سنگین رزمی و همینطور پیاده نظام بود، مستقر شد.
وی توضیح می دهد: طراحان عملیات، حد پیشروی را در آن مرحله، تا همان مختصات تعیین کرده بودند، درواقع محل توقف واحدها؛یعنی محل اسقرار گردان 156 لشکر 88زرهی ارتفاعات شیخ گزنشین تشخیص داده شده بود که ارتفاعی 1904 تا 2200 متری از سطح دریا داشت و برای پدافند در آن مسیر بسیار مناسب بود.
این پیشکسوت دوران دفاع مقدس اضافه می کند: محدوده استقرار گردان تحت امر من چنان انتخاب شده بود که طرفین آن معبر در تصرف گردان واقع بود؛ یعنی چپ و راست دره میانه توسط نیروهای ما تحت کنترل بود. وسط دره هم یک خاکریز احداث شده بود. ما پشت خاکریز پدافند جانانه ای تشکیل داده بودیم و از آنچه توسط ارتش اسلام آزاده شده بود به خوبی پدافند می کردیم. تنها مشکل پدافندکنندگان دوری از خانواده بود.
صبوری زاده می گوید: چهار یا پنج ماهی بود که امکان تماس با خانواده هایمان را نداشتیم. البته گاه کارکنانی که برای استحمام و شست و شوی لباسهاییشان به شهر مرزی مریوان می رفتند، شاید موفق می شدند از طریق مخابرات شهر، با خانواده تماس بگیرند که آن هم با مشکلات زیادی مواجه بود.در نتیجه ارتش جهت حل این مشکل باید فکری کارساز انجام می داد.
امیر سرتیپ دوم بازنشسته صبوری زاده یادآور می شود: در آن زمان اینگونه بود که گروه مخابرات نیروی زمینی وارد عمل شد.آنها به دنبال شناسایی مکانی بودند که قادر باشد امواج را مخابره و تماس مخابراتی سربازان را با خانواده هایشان برقرار کند.
این کهنه سرباز می گوید: پس از حدود پنج ماه، مکانی را مناسب تشخیص دادند. البته هر مکانی که مناسب ارتباط تشخیص داده می شد، باید از لحاظ تأمین وسایل مخابراتی هم به تأیید مقامات مخابراتی و هم مقامات امنیتی می رسید. عاقبت محلی مناسب برای استقرار آنتن روی ارتفاعات لَری در شمال دشت عراق در نظر گرفته شد.
به گفته وی، یک دکل مخابراتی روی ارتفاعات کانی مانگای عراق و دکلی دیگر هم روی ارتفاعات مرزی ایران نصب شد که قادر بود از طریق امواج FX از دشت پنجوین عراق تا مرکز مخابرات شهر مریوان و در نهایت محل سکونت خانواده کارکنان پایور و سرباز ارتش- ارتباط برقرار کند. مقرر شد گردان ها به نوبت به ارتفاع لَری بروند و هفته ای یک بار با نزدیکان و یا خانواده خود تماس تلفنی برقرار کنند؛ این امکان موجب تقویت روحیه کارکنان شد.
این کهنه فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران در ادامه این مصاحبه می گوید: تأمینِ محل، وسایل و افرادی که می بایست در محل مستقر باشند، به عهده گردان ما محول شد، اگر چه کاری سخت و دشوار بود ولی باید به بهترین نحو انجام می شد؛ به خاطر تأمین کامل وسایل از یک سو و مهمتر از آن تأمینِ جان رزمندگانی که راهی آن ارتفاعات می شدند.
وی در این باره می گوید: نگرانی عمده ما به خاطرِ کمین نیروهای ضدّانقلاب و دشمن بعثی و ربودن کارکنان و وسایل دور از انتظار نبود. پس حفاظت محلی و تأمین مسیر و تجهیزات باید قاعده مند انجام می شد.
امیر سرتیپ دوم بازنشسته صبوری زاده اظهار می کند: یک روز غروب، هنگام تعویض پست دسته های تأمینی، دسته تأمین جدید هنگام عبور از جاده های پرپیچ وخم ارتفاعات که به بال ارتفاع ختم می شد، درهمان تاریکی چیزی نظرشان را جلب کرده بود. افراد تأمین خبر دادند که چیزهایی مثل تعدادی هندوانه با پوست زرد در یک گوشه روی هم انباشته شده که مشخص نیست جیره دِسر دسته قبلی است یا چیزی دیگر. هر گونه فریب ازسوی دشمن متصوّر بود.
وی یادآوری می کند که در آن لحظه دستور دادم نه کسی به محل نزدیک شود و نه کسی به آنها دست بزند؛ زیرا احتمال می دادم توسط دشمن تله شده باشد که هر دو حالت خطرناک بود.خیلی سریع، گروه مهندسی برای بررسی دقیق به محل اعزام شد. خودم نیز راهی محل شدم. دسته مهندسی، پیش از حضور من بررسی های لازم را انجام داده بود.
وی می گوید: زمانی که من به محل رسیدم، افسر مهندسی جلو آمد و با کمال تعجب گفت: اینها جمجمه جوانانی است که برای آینده کشور عراق می توانستند مفید و کار ساز باشند و آینده ای روشن برای آن کشور رقم بزنند، صدام آنها را ناخواسته وارد جنگی کرد که فقط به نفع استکبار جهانی است و حاکم نالایق عراق چنین سرنوشتی را برای جوانان عراقی رقم زد تا بدنشان خوراک حیوانات وحشی شود. دیدن چنان صحنه تکان دهنده ای اگر چه موجب ناراحتی عمیق بود، روایت کننده پیام عبرت انگیز سرانجام متجاوز هم بود.
این پیشکسوت دفاع مقدس با بیان اینکه در آن منطقه وجود تله انفجاری توسط دشمن مشاهده نشد، می گوید: در آن لحظه با خودم می اندیشیدم که خدای بزرگ، این چه اندیشه ای است که در ذهن صدام و سران حزب بعث جا افتاده است. چرا جوانان عراقی را به جای اینکه در پیشرفت و آبادانی کشورشان به کار گیرند، با طمع تجاوز به چنگال جنگ می سپارند تا چنین سرانجامی بیابند و عجیب تر اینکه هیچ تلاشی درعین دسترسی به منطقه برای جمع آوری آن اجساد نکرده بودند. شک نداشتم که این ها اثر و نتیجه زیاده خواهی است.
این کهنه فرمانده دوران دفاع مقدس خاطرنشان می کند: با همین افکار، مسیر را پیاده طی کردم تا به استوار دسته مخابرات رسیدم. پس از بازدید از شرایط ، دستورات مراقبتی به فرمانده دسته مخابرات دادم و مکانهایی هم جهت تأمین صادر کردم؛ چرا که آنجا منطقه ای بسیار خطرناک بود؛ هم از جهت کمین خوردن از گروه های گشتی عراقی که از طریق حلبچه خود را به آن منطقه می رساندند و هم به خاطر وسایل و افراد ارتش اسلام که مسئول جانشان بودم.
صبوری زاده می گوید در آن زمان شایعه شده بود که عراق برای هر فرد ایرانی - زنده یا مرده - مبلغی بین 10 تا 30 هزار تومان پول می پردازد.
وی ادامه داد: به هر جهت هنوز مدتی از استقرار دسته مخابرات و تکمیل تماس دکل های FX نگذشته بود که در یک شبِ تاریک خبری نگران کننده به پاسگاه فرماندهی مخابره شد: حمله به محل دکل ها.
این فرمانده پیشکسوت ارتش اسلام با یادآوری خاطرات می گوید: سربازان همگی وارد نبرد شدند و تنی چند از آنان و پایوران زخمی و شهید شدند، ولی آن شهادتها اثری بر روحیه جهادی سربازان عاشق شهادت دسته مخابرات گردان 156 تیپ سوم لشکر 88 زرهی زاهدان نگذاشت. تمام گردان در نهایت رشادت، در مقابل دشمنی تا بن دندان مسلح که برای غارت و به غنیمت بردن ادوات و تجهیزات مخابراتی، اسیر و شهید کردن جوانان غیور کشورمان حمله کرده بودند، ایستادند و آن دشمنان دین و ایران اسلامی را ناکام و نا امید از کار زار بیرون راندند. با مقاومت دلیرانه و مردانه سربازان دسته مخابرات، دشمن از هدف شومش باز ماند.
وی در پایان این مصاحبه می گوید: سخن این است که سربازان فارغ از اینکه در چه رسته ای خدمت می کنند، هنگام خطر به یک مدافع از جان گذشته برای وطن و نظام تبدیل می شوند.
نظر شما