چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۰۴:۴۳
۰ نفر

همشهری آنلاین: شک و شبه در مورد پیدا شدن جسد رضا شاه،شنود و حقوق شهروندی و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۵ اردیبهشت-جای گرفتند.

احمد شيرزاد . استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«باز هم يک بام و دو هوا؟»نوشت:
روزنامه شرق،۵ اردیبهشت

نگاه به فعاليت سياسي احزاب در ايران، اغلب با مصلحت‌گرايي‌ها و بندوبست‌ها و ارتباط‌های فرعي ديگري آميخته شده است. صرف‌نظر از اين معضل، برخي چهره‌هاي حزبي نيز تا جايي نقش‌آفريني احزاب را قبول دارند که نظريات آنان تأمين شود، اگر اين اتفاق رخ ندهد، نام‌هايي مانند انتخاب نابجا، باندبازي، ساخت‌و‌پاخت و... به انتخاب مخالف ميل آنها، نسبت داده مي‌شود. بارها ديده شده وقتي يک حزب با لابي و درنظرگرفتن ويژگي‌هاي موردنظر، کانديدايي را براي نامزدي مجلس، شوراي شهر، يک وزارتخانه يا حتي رياست‌جمهوري پيشنهاد مي‌دهد، به‌جاي استقبال از آن، از اين اقدام به «فشار سياسي» تعبير مي‌شود، اما اگر خود آن فرد يا حزب متبوع او پيشنهاددهنده باشد، فعاليت مطلوب حزبي نام مي‌گيرد. اين يک بام و دو هوا با فعاليت حزبي، پسنديده نيست. در همه‌جاي دنيا احزاب وارد انتخابات حرفه‌اي و تخصصي و انتخابات سياسي مي‌شوند. اساسا پارلمان، جاي حضور و فعاليت احزاب و پاسخ‌گويي آنان به رأي‌دهندگان است. ورود به انتخابات شهرداري‌ها و شوراهاي شهر نيز از جمله فرصت‌هاي نقش‌آفريني احزاب است. اين امر به معناي واردنشدن کانديداهاي مستقل و صنوف و سازمان‌هاي مردم‌نهاد نيست. ممکن است در يک شهر، يک سمن فعال محيط زيست بتواند در آراي مردم نفوذ کند و بتواند نامزدهاي احزاب را شکست دهد.

در ايران نيز در انتخاباتي مانند انتخابات نظام پزشکي، نوعي فراکسيون بندي ايجاد شده و نامزدهاي اصلاح‌طلب و اصولگرا در ليست‌هايي به رقابت مي‌پردازند که البته شکل و ترکيب با آنچه در انتخابات سياسي وجود دارد، متفاوت است. نام اين نه فشار سياسي، نه باندبازي و نه سهم‌خواهي بلکه فعاليتي شفاف، قانوني، طبيعي و اخلاقي است و اتفاقا سطح انتخابات‌های مختلف را ارتقا مي‌دهد. درباره انتخابات شوراها يا معرفي شهردار نيز شرايط همين‌گونه است. اعضايي که به‌صورت منفرد وارد شورا شده‌اند، پاسخ‌گويي کمتري برای عملکرد خود در قبال شهروندان دارند. در گذشته برخي ورزشکاران و هنرمنداني که وارد شوراها شدند مشکلاتي از‌اين‌دست ايجاد کردند، اما آراي نامزدهايي که از طرف گروه و حزب به يک فهرست انتخاباتي معرفي شده‌اند، رصد مي‌شود و مورد مداقه قرار مي‌گيرد؛ به‌ویژه در مديريت شهري کلان‌شهرها که فسادپذير است و انواع و اقسام منافع در ساخت‌وسازها و پروژه‌هاي بزرگ عمراني وجود دارد، نظارت احزاب اهميت بيشتري دارد. نماينده‌اي که از سوي يک حزب وارد مجلس يا شوراي شهر می‌شود، دايره محدودتري براي زدوبند دارد. در‌عين‌حال فراموش نکنيم وقتي نامزدهاي احزاب وارد شورا شدند به‌تدريج هويت جمعي پيدا مي‌کنند. در مجلس ششم، بسياري از ما صرف نظر از تعلق به يک حزب سياسي مشخص، تعلق خاطر جمعي به مأموريتي که موکلان بر عهده نمايندگان گذارده بودند، ايجاد کرديم. اعضاي شوراهاي شهر و روستا نيز با مأموريت‌هايي از قبيل توسعه همگون، حفظ هويت فرهنگي، توجه به مسائل محيط زيستي و حمل‌ونقل همگاني مواجه هستند. اين مشترکات، اعضاي شورا را به هم نزديک مي‌کند و نبايد هويت‌هاي حزبي که در جاي خود انکارناپذیر است، هويت جمعي، صنفي و حرفه‌اي را کم‌رنگ کند. اگر ارزش‌ها و اخلاقيات نيز در کنار آن باشد، نتيجه مطلوبي در پي دارد. وقتي 21 عضو شوراي شهر تهران به‌دنبال انتخاب شهردار کارآمد هستند، ضمن حفظ گرايش‌هاي حزبي، توانايي حل معضلات تهران و توسعه آن در يک کانديدا، بيشتر مدنظر قرار دارد.

سپس با درنظر‌گرفتن جميع جوانب و مشورت با احزاب، نامزدهايي پيشنهاد شده‌اند. فراموش نکنيم در ايران، مارک حزبي در افراد به‌طور‌کامل مشاهده نمی‌شود. آقاي نجفي به‌طور اسمي، از اردوگاه حزب کارگزاران شناخته مي‌شود، اما عملا جريان‌هاي ديگر اصلاح‌طلب از او حمايت بيشتري به عمل آوردند. ممکن است يک يا چند نامزد از ميان هفت گزينه پيشنهادشده از سوي اعضاي شورا براي شهرداري تهران، از سوي يک حزب، بيشتر حمايت شوند، اما نمي‌توان او را گزينه اختصاصي آن حزب ناميد. برخي ديگر نيز چهره‌هايي هستند که به ائتلاف‌ها بيشتر نزديک هستند تا يک حزب خاص. ليست شوراي شهر تهران نيز حاصل خرد جمعي احزاب اصلاح‌طلب بود و موجب جلب نظر شهروندان تهراني شد. سهميه‌بندي صددرصد وجود نداشت و هيچ حزبي، تعداد مشخص سهميه در ليست را براي خود قائل نبود. به نظر مي‌رسد حال که اين هفت نامزد، در تعامل ميان نامزدهاي شورا و احزاب معرفي شده‌اند، جداسازي و سهميه‌بندي آنها، کمکي به حل مسائل تهران نمي‌کند. شهردار منتخب بايد با همه نخبگان، احزاب و حتي تشکل‌هاي اصولگرا همفکري کند. درعين‌حال ممکن است برخي افراد خارج از اين فهرست، توانمندي بيشتري نسبت به گزينه‌هاي پيشنهادي داشته باشند، اما اين تنها شرط نيست و توافق بر سر آنان، مهم‌تر است. نبايد گرد و خاک بي‌جهت به پا کرد که حالا که نظرات فلان حزب تأييد نشده، کل فرايند انتخاب گزينه‌ها زير سؤال است. دوستان اصلاح‌طلبي که دچار برخي دلخوري‌ها به سبب انتخاب‌نشدن نامزد مورد نظرشان شده‌اند، بهتر است با تأمل بيشتري با مسئله منافع شهروندان تهراني برخورد کنند و با همدلي و طرح ديدگاه‌هاي کارشناسي به‌جاي کلي‌گويي و گله‌گزاري، مي‌توانند گره مسائل را باز کنند. اصرار بر برخي نظرها مي‌تواند فرايند تصميم‌سازي جمعي را با بن‌بست مواجه کند. اتحاد نظر و اتفاق آرا براي انتخاب شهردار کارآمد، پاسخي درخور به اعتماد شهروندان تهراني و همه ايرانيان به لیست‌‌هاي انتخاباتي اصلاح‌طلبان در انتخابات شوراهاي شهر و روستاست.

شنود شوم

عليرضا رحيمي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

روزنامه اعتماد،۵ اردیبهشت

آنچه مسلم است هيچ مرجعي حق شنود و تجسس نسبت به زندگي خصوصي هيچ شهروندي را ندارد و تجسس نقض صريح حريم خصوصي اشخاص است؛ موضوعي كه هم عقل و شرع حكم مي‌كند، هم مورد تاكيد قانون اساسي است و علاوه بر آن، اخيرا مقام معظم رهبري نيز در جريان مباحث مربوط به پيام‌رسان‌ها و فضاي مجازي به‌صراحت بر آن صحه گذاشتند و ...

نكته حايز اهميت در اين تاكيد ويژه رهبر انقلاب درمورد حرمت تعرض به حريم خصوصي شهروندان اين است كه خطاب ايشان به مردم نبوده، بلكه خطاب به مسوولان و به‌خصوص مسوولان امنيتي بوده است.

حال آنكه شنود و تجسس در زندگي شهروندان از مصاديق بارز نقض حريم خصوصي است. بايد توجه داشته باشيم كه احيانا با مستمسك قرار دادن وظايف و مخاطرات امنيتي حقوق اوليه شهروندان مورد تعرض قرار گيرد.

آقاي خاتمي كه امروز صحبت از شنود زندگي خصوصي و دفتر كارشان مطرح مي‌شود، زماني رييس‌جمهور اين كشور بوده‌اند و هنوز هم با يك اشاره ايشان، سيلي از شهروندان با اعتماد تام و تمام به يك فهرست انتخاباتي راي مي‌دهند و در شرايطي كه نه فعاليت سياسي مي‌كنند، ركوردي را در تاريخ انتخابات كشور به ثبت مي‌رسانند و مقدم بر آن، نرخ مشاركت در انتخابات را بالا مي‌برند كه اين بايد مايه مباهات و افتخار نظام باشد.

لذا معتقدم تجسس و شنود در حريم خصوصي و دفتر كار آقاي خاتمي نه‌تنها زيبنده نيست، بلكه شرم‌آور و مايه تاسف، سرافكندگي و اندوه است.

  • اسب تک شاخ در ماه مومیایی در شاه عبدالعظیم

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۵ اردیبهشت

فردای شب انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، کار روزنامه تا پاسی از شب طول کشید. خیابان‌ها خلوت و خبری از تاکسی نبود. موتورسواری ترمز کرد و سوار شدم. جوان موتورسوار شروع کرد به تحلیل انتخابات و نتیجه آن! لابه‌لای حرف‌هایش گفت خواهرم دانش‌آموز است و در مدارس دخترانه شایع شده بود که اگر رقیب روحانی رای بیاورد، وسط پیاده‌روها را دیوار می‌کشد! این تنها شایعه انتخابات سال 96 نبود. متاسفانه تا کنون مراکز پژوهشی، دانشگاهی و افکارسنجی کشورمان بصورت موردی روی نقش شایعات و اخبار دروغ در جهت‌گیری‌های سیاسی و روندهای انتخاباتی کار تحقیقی و مستندی انجام نداده‌اند.

انتشار شایعه، اخبار دروغ و فریب افکار عمومی مسئله‌ای جدید نیست اما با ظهور عصر دیجیتال و فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمند، این موضوع نگران‌کننده‌تر از پیش شده است. این موضوع تنها یکی از ده‌ها پیامد مخرب عصر دیجیتال و انسان اینترنت زده است. بیش از یک هفته است که کشور درگیر مسئله فیلترینگ تلگرام است و هر کس از منظر خود به ماجرا نگاه می‌کند. بحث‌های ارائه شده در این زمینه، اغلب با افق دید محدود است و ماجرا را در سطح بودن یا نبودن تلگرام تقلیل می‌دهد و مثل همیشه تبدیل به یک دوقطبی سطحی - موافقان

و مخالفان تلگرام- شده و کمتر سخن و نوشتاری درباره تبعات عمیق و چشم‌انداز عصر دیجیتال که تلگرام تنها بخشی بسیار کوچک از کل داستان است، شنیده و دیده می‌شود.

امروزه شبکه‌های اجتماعی - چه در ایران و چه سایر کشورها- میدان خودنمایی سلیبریتی‌ها و زردهاست. اما آیا تقصیر از اینترنت و فضای مجازی است و قبل از تولد اینترنت، فرهیختگان و ادبا و دانشمندان در مرکز توجه بوده‌اند؟! آشفته بازار امروز که مدتهاست تبدیل به جنگلی هزار تو و مخوف شده، محصول نهالی است که بطور مشخص حدود 200 سال پیش در آمریکا کاشته شد. روزنامه‌های آن روز با تبلیغاتی مشخص و معمولی، شش سنت قیمت داشتند و مقالات و اخبار جدی را منتشر می‌کردند. سال 1833 بنجامین.دی مالک روزنامه نیویورک‌سان که از او به‌عنوان «اولین تاجر توجه» نام می‌برند، جرقه را در انبار کاه انداخت. او از یک اصل ساده و روانشناسی استفاده کرد. داستان‌های هرز، دروغ و تخیلی برای مردم جذاب‌تر بودند. نیویورک‌سان کار را با مجموعه‌ای پنج قسمتی دربارۀ کشفی نجومی که می‌گفت ماه پوشیده از درخت است و اسب‌های تک‌شاخ و خفاش‌های انسان‌نما در آن زندگی می‌کنند! تیراژ روزنامه به‌سرعت بالا رفت، قیمت آن به یک سنت کاهش یافت و همین قیمت پایین، موج افزایش تیراژ را تشدید کرد. دو سال بعد، سان به پرمخاطب‌ترین روزنامۀ جهان تبدیل شد! از آن زمان رقابت آغاز شد؛ رقابتی رو به پایین که هرچه می‌گذرد شتاب برای سقوط بیشتر و بیشتر می‌شود.

با ظهور اینترنت در نیمه دوم قرن بیستم، این رقابت منفی شتابی صدچندان گرفت. در حالی که پیش از آن، به نوعی، فقر اطلاعات وجود داشت و همه به دنبال رسیدن به اخبار بیشتر و سریع‌تر بودند، ورق برگشته و انفجار اطلاعات رخ داد. وضعیت جدید یک روی دیگر هم داشت،  این بار جهان به‌جای فقر اطلاعات با فقر توجه به انبوه اطلاعات مواجه بود. موضوعی که «اقتصاد توجه» را بنیان نهاد. غول‌های عصر دیجیتال که انواع و اقسام خدمات را به‌صورت رایگان به مردم سراسر دنیا ارائه می‌دهند، در برابر آنچه می‌دهند، ارزشمندترین سرمایه عصر جدید را بدست می‌آورند؛ توجه!

شبکه‌های اجتماعی در رقابت برای کسب توجه مردم، عملاً تبدیل به مخدر شده‌اند. مردم چنان به گوشی‌های هوشمند خود وابستگی و اعتیاد پیدا کرده‌اند که اگر یک روز یا حتی چند ساعت آن را در اختیار نداشته باشند، دچار استرس و اضطراب می‌شوند و گویی از قطار تمدن جا مانده‌اند. روانشناسان نام این اضطراب را «فومو» گذاشته‌اند؛ ترسِ مدرنِ از دست دادن. توجه کردن، امری مثبت و پسندیده است اما باید توجه کرد که یکی از اصلی‌ترین خصوصیات عصر دیجیتال، وارونه کردن مفاهیم و کارکرد واژه‌هاست. توجه در این دنیای مجازی، «توجه جزئی مداوم» یا در واقع «بی‌توجهی» است. عمق توجه و واکنش به مهم‌ترین و تکان دهنده‌ترین مسائل جهانی برای هر کاربر، در حد لمس یک آیکون و «لایک» یا «دیس‏لایک» کردن است.

اثرات جهان شبکه‌ای بر تمام زوایای زندگی بشر هزاره سوم تاثیر گذاشته است؛ از نوع تغذیه تا پوشش، تفریح، آموزش، روابط شخصی، سیاست و هر آنچه فکرش را بکنید. جهانی به ظاهر بسیار آزاد و بدون فاصله که قرار بود نابرابری‌ها را از میان بردارد و یا حداقل کمتر کند. نتیجه تلاش خالقان این جهان با رویاهایشان 180 درجه متفاوت است. قرار بود شبکه‌های اجتماعی راهی برای از میان برداشتن موانع و مرزها و اتصال آدم‌ها از سراسر جهان به یکدیگر باشند اما امروزه کار به جایی رسیده است که پیش‌رو‌ترین کشورها در عرصه دیجیتال، «وزارت امور تنهایی» تاسیس کرده‌اند و به قول «بیونگ‌چول هان» فیلسوف آلمانی (اصالتاً اهل کره جنوبی) ما امروز به‌جای عشق، «لایک» را داریم! وی در کتاب مشهور «جامعه فرسوده» برخی از مختصات عشق عصر دیجیتال را چنین ذکر می‌کند؛ نوعی بی‌تعهدی کامل را می‌آفریند که در بندِ هیچ پیوندِ واقعی‌ای نیست و غزلی برای آن سروده نمی‌شود. تعریف این فیلسوف مشهور آلمان و نویسنده 16 کتاب که برخی از آنها به بیش از 10 زبان ترجمه و منتشر شده، از عصر جدید تکان دهنده است؛ « آزادی دارد به خشونتِ خوداظهاری تبدیل می‌شود. آزادیِ بی‌محدودگی و بی‌سُکنایی تخمِ هرزگی و کثافت را می‌پراکند. جهانی بدونِ روایت و آیین و چشم‌انداز، مستهجن است. جهانی که دیگر نیازی به طراحیِ صحنه ندارد، پورنوگرافیک است».

شاید جالب‌تر از ماجرای عشق دیجیتالی، حکایت خالق آن باشد. جاستین روزنستاین یکی از خلاق‌ترین مهندسان

«دره سیلیکون- Sillicon valley»، زادگاه و پایتخت دنیای دیجیتال است که سال‌ها شب بیداری و کدنویسی کرد تا دکمه «لایک» را در فیسبوک اختراع کند. قابلیتی که به سرعت در دیگر شبکه‌های اجتماعی نیز به کار گرفته شد و انقلابی بپا کرد. او که امروز 34 ساله است، وضعیتی شبیه دکتر فرانکن اشتاین دارد و از مخلوق خود هراسان و‌گریزان است. او به همراه جمعی دیگر از مهندسان و مخترعان بزرگ‌ترین غول‌های فناوری‌های اطلاعاتی جدید، گروهی کوچک را تشکیل داده و علیه «سیلیکون ولی» و آنچه خود ساختند، دست به شورش زده‌اند اما بیدار کردن جامعه‌ای که 87 درصد آن با گوشی‌های هوشمند خود به خواب می‌روند و با آن از خواب بیدار می‌شوند، کار ساده‌ای نیست. بخصوص آنکه این اعتیاد مدرن بجای شرم آور بودن، نشانه تجدد و آگاهی و به روز بودن نیز هست و اگر کسی از آن دوری گزیند برچسب عقب بودن از قافله می‌خورد. سرعت این ارابه آتشین چنان زیاد و زرق و برقش چنان فریبنده است که کمتر کسی از مسافران آن، هوشمندی و جسارت لازم برای طرح این پرسش را دارد که به کجا می‌رویم؟! ارابه‌ای که چنین در سراشیبی سقوط می‌تازد، با طرح چنین پرسش‌های کمیاب و نادری از حرکت باز نخواهد ایستاد، اما ممکن است مسافر هوشمند این شانس را داشته باشد که خود را به بیرون پرتاب کرده و از سقوط بیشتر نجات یابد. هرچند همین بیرون پریدن هم بدون عوارض و جراحت نخواهد بود.

چند روز پیش جناب آقای روحانی در جلسه هم‌اندیشی مدیران دولتی‌گریزی به فضای مجازی زده و جملات به ظاهر زیبایی را مطرح کردند؛ «برخی می‌گویند مردم بهتر است در بی‌خبری به سر ببرند تا شب راحت بخوابند. اینکه فضای مجازی نباید در انحصار باشد حرف درستی است ولی در عین حال بگذارید مردم زندگی‌شان را بکنند. نمی‌دانم چرا بعضی‌ها از موبایل بدشان می‌آید. نمی‌دانم بعضی‌ها از فضای مجازی و اطلاع داشتن مردم بدشان می‌آید!» این دست سخنان به ظاهر زیبا و عامه پسند برای نیم قرن پیش در غرب بود و سال هاست متفکران پیشرو و مهندسان دارای تفکر انتقادی دریافته اند، جهانی که برای مردم ساخته‌اند آنچه وعده داده بودند نیست.

در خوشبینانه‌ترین حالت اینگونه سخنان را باید به حساب کم توجهی به چالش‌ها و پرسش‌های جدی اهل فکر درباره دنیای دیجیتال گذاشت. در جامعه‌ای که 40 میلیون گوشی هوشمند وجود دارد، یعنی عملاً حدود 80 درصد از رای دهندگان بالقوه کشور، هیچ ابزاری بهتر از این مخدر هوشمند، برای پرت کردن حواس‌ها از پرسش‌های اساسی و بنیادین، به وسیله نسخه مدرن داستان‌های ساختگی درباره کشف اسب‌های تک شاخ و خفاش‌های انسان نما در کره ماه نیست. مسائل اساسی و حیاتی کشور کم نیستند اما به لطف گوشی‌های هوشمند، همه دنبال آنند که بدانند بالاخره مومیایی رضاخان در شاه عبدالعظیم(ع) پیدا شده است یا خیر! برای آنان که از روبرو شدن با پرسش‌های اساسی و سخت‌گریزانند چه بهتر که مردم سرگرم پیدا شدن اسب تک شاخ در ماه و مومیایی در شاه عبدالعظیم باشند. هرکس هم با این لذت جمعی مخالفت کند، مرتجع و واپسگرا و ضد نظر و خواست مردم است. این شعبده بازی مدرن و هوشمندانه، لایک ندارد؟!

  • ادب، آداب و ميزان حكمراني خوب

محمدكاظم انبارلويي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:

روزنامه رسالت،۵ اردیبهشت

حكمراني خوب، ادب و آداب ميزاني دارد. ميزان يك حكمراني خوب چيست؟ ادب و آداب آن كدام است؟ بي‌ترديد عقلانيت، آن هم عقلانيت معطوف به وحي، نماي بيروني و دروني اين ادب و آداب و  ميزان را براي ما نشان مي‌دهد. اگر از آن پيروي نكنيم در وادي اوهام و خيالات، فكر مي‌كنيم مشغول حكمراني خوب هستيم.

يكي از مصاديق حكمراني خوب آن است كه حاكمان، متحد و يكپارچه به مسائل مردم فكر كنند. از تشتت و اختلاف و نيز دوقطبي و سه قطبي كردن جامعه خيري حاصل نمي شود. اينکه عصر يك شنبه در مجلس سران قوا به همراه نمايندگان مجلس و وزرا و معاونين و مسئولين دستگاه قضائي زير يك سقف جمع شدند و دغدغه آنها رفع مشكلات كشور و مردم بود، يك تصوير معقول از حكمراني خوب است. همين تجميع نشان از يك عزم براي حركت به سمت كارآمدي است.

كارآمدي، ميزان حكمراني خوب است. اين ميزان را هرگز نبايد مورد غفلت قرار داد. اگر كارآمدي از يك حكومت رخت بربندد معلوم است ميزاني در كار نيست. ميزان كه در كار نباشد، ادب و آداب حكمراني خوب در معرض تهديد قرار مي‌گيرد.

شنبه گذشته رئيس جمهور، مديران ارشد دولت را به بهانه هم‌انديشي، زير سقف سالن اجلاس سران جمع كرد. بخشي از مطالبي كه از وي در اين نشست مطرح شد، نه هم‌انديشي بود و نه با ادب و ميزان حكمراني خوب سازگار بود. به چند نكته از آن اشاره مي كنم:

1- رئيس جمهور در اين نشست دستگاه‌هاي نظارتي را ناقص‌العقل خواند و گفت: «آقاي دستگاه نظارتي! عقل تو كه مبنا نيست. به تو چه ربطي دارد كه دخالت مي‌ كني؟ تصور مي‌كنند چون دستگاه نظارتي هستند بايد نوع هواپيما و خودرو و دارويي را كه مي‌خواهيم خريداري كنيم آنها مشخص كنند، در صورتي كه اگر تخلفي بر مبناي قانوني ديدند بايد اعلام كنند...» حمله به دستگاه يا دستگاه‌هاي نظارتي توسط رئيس جمهور، آن هم در يك چنين نشستي معقول نيست. اگر قوه مجريه در قانون اساسي وظيفه اجرا را به عهده دارد ده‌ها دستگاه نظارتي در مجلس، قوه قضائيه و حتي خود دولت وظيفه نظارت بر حسن انجام كار دولت را به عهده دارند. آنها فقط وظيفه اعلام تخلف را ندارند، آنها مخبر و گزارشگر نيستند، آنها وظيفه برخورد را هم دارند. الان رئيس دفتر رئيس جمهور و سرپرست نهاد رياست جمهوري و معاون اول رئيس جمهور قبلي به چه دليل در زندان هستند؟ اگر نظارت نبود كه سنگ روي سنگ بند نبود. ناقص العقل خواندن دستگاه نظارتي با  منطق و ادب و آداب حكمراني خوب نمي‌خواند. ناقص العقل خواندن دستگاه نظارتي، پنجاه و پنجمين توهين و ناسزاي رئيس جمهور به منتقدين است كه اين بار نصيب منتقديني شده است كه در حاکميت هستند و وظيفه نظارتي طبق قانون اساسي دارند.

2- رئيس جمهور در اين نشست گفته است: «چرا مديران دولتي روزه سكوت گرفته‌اند ... آنها از چه مي‌ترسند؟ اگر نمي توانند، از اخم اين و ‌آن مي‌ترسند، بايد كنار بروند.»

رئيس جمهور از كدام روزه سكوت مديران سخن مي گويد؟ ده‌ها روزنامه و سايت خبري در اختيار مديران است، رسانه ملي به صورت يك سويه و بدون نقد در خدمت وزرا و مديران است، هر وقت هر چه خواستند و در هر مورد كه خواستند، گفته‌اند و مي گويند. رئيس جمهور طبق قانون اساسي اختيار دارد هر مسئولي حتي وزرا را با دليل يا بي دليل بركنار كند. قانون اساسي اختيارات وسيعي را به او داده است. اگر مديري نمي تواند،

چرا بركنارش نمي‌كند؟ وقتي كارنامه دولت در بخشي از وظايف كليدي وزرا و رئيس جمهور به ويژه در مورد وعده‌هاي برجامي خالي است، مديران از چه سخن بگويند؟ ناسزا گفتن به منتقدين مشفق كه هنر نيست، توهين به بخشي از مردم كه تنها جرمشان اين است كه به او رأي نداده‌اند، با ادب و آداب حكمراني خوب نمي‌خواند.

ترسو خواندن بخشي از مديران و متهم كردن آنها به چسبيدن به صندلي هم بي‌مهري به كساني است كه به او رأي داده‌اند و الآن جزء همكاران وي هستند. اين گويش با چه ميزاني از حكمراني خوب مي خواند؟ با اين گويش و خوانش معلوم مي شود وزرا از رئيس جمهور مي ترسند!

4- رئيس جمهور در بخش ديگري از سخنان خود گفت: «من از سيستم ارز در گذشته ناراضي بودم و از سيستم فعلي هم خشنود نيستم.» او اعتراف كرد؛ 4 سال است دولت با گوني، اسكناس دلار مي‌آورد، بين صرافي‌ها توزيع مي كند!

آقاي روحاني در مورد مشكلات ارزي طوري حرف مي‌زند كه گويي رئيس دولت و مسئول اين نابساماني، كس ديگري است. او در مسند نقد اين عملكرد نشسته است. منتقدين دلسوز برجام چهار سال است به رئيس دولت مي گويند؛ تحريم ها برداشته نشده است، تحريم‌هاي بانكي به صورت يك جنگ افزار مالي از سوي دشمن عمل مي كند و برجام نتوانسته است بديهي‌ترين تعهد 1+5 را عملياتي كند. اما با نثار ده‌ها اهانت به منتقدين گفته شد؛ ‌«در نقل و انتقال و فروش نفت مشكل نداريم، به هر كس خواستيم

مي فروشيم و پولش به حساب مي‌آيد.» باز تأكيد كردند: «تحريم هاي هسته‌اي با اجرايي شدن برجام در بخش‌هاي دولتي تقريباً برداشته شده است، در بخش گاز و نفت چيزي به نام تحريم نداريم، به هر اندازه‌اي خواستيم توليد مي كنيم و پولش را مي گيريم.»

حالا كه فاش شده است اين خبرها نيست و هيئت وزيران چند روز مانده به پايان سال 96 براي «جبران عدم حصول منابع حاصل از فروش نفت» مصوبه گذرانده است تا از طريق صندوق ذخيره ارزي اين نقيصه را بپوشاند، مديران مربوط چه حرفي براي گفتن دارند؟ شكستن روزه سكوت آنها چه نفعي براي رئيس جمهور دارد؟ اگر هم بگويند دستاورد برجام تقريباً هيچ بود كه مورد توبيخ قرار مي گيرند.

حالا دولت در مورد مشكلات ارزي تصميمي گرفته است. خود رئيس جمهور در اين تصميم‌گيري حرف ‌آخر را زده است و همه قوا هم پاي آن ايستاده‌ اند. لق كردن اين تصميم‌گيري با اين عبارت كه «از سيستم فعلي هم خشنود نيستم»، با كدام ميزان و ادب و آداب حكمراني خوب مي‌خواند؟

5- رئيس جمهور در خصوص تدابير مسئولين در مورد فضاي مجازي در اين نشست مي‌گويد: «بگذاريد مردم زندگي شان را بكنند. اطلاع داشتن حق مردم است، برخي مي‌گويند مردم بهتر است در بي‌خبري به سر ببرند تا شب راحت بخوابند.» البته وي تأكيد مي كند: «اينكه فضاي مجازي نبايد در انحصار باشد، حرف درستي است.» فضاي مجازي در انحصار دشمن است. دشمن از اين طريق توانست دي ماه 96 يك آشوب امنيتي به وجود آورد. در اسفند ماه با اغتشاش در بازار ارز، ارزش پول ملي را به طور بي‌سابقه اي پايين بياورد.

رئيس جمهور به عنوان رئيس شوراي امنيت ملي مسئول امنيت كشور است. رئيس جمهور به موجب اصول متعدد قانون اساسي مسئول مستقيم اقتصاد كشور است. آيا اين  حرف‌هايي كه در مورد فضاي مجازي زده، مسئولانه است؟ يعني وقتي امنيت كشور و امنيت كسب و كار در مملكت به هم مي‌خورد رئيس جمهور شب با خيال راحت مي‌رود مي‌خوابد؟

ايشان از كدام حق مردم (بخوانيد حق دشمن) در فضاي مجازي ياد مي‌كند؟! آيا مردم مي‌خواهند توسط فضاي مجازي امنيت خود و امنيت كسب و كار خود را به هم بزنند؟

كشور در فضاي مجازي درگير يك جنگ سايبري است. دشمن، افكار عمومي و اراده ملي را نشانه گرفته است. اطلاعات مهم كشور در اين فضا غارت مي شود. رئيس جمهور نبايد از آن به عنوان يك «حق» ياد كند و آن را به اسم «مردم» سند بزند. كجاي اين رفتار و گرايش با ادب و آداب حكمراني خوب مي‌خواند؟!

6- نفوذ نامحرمان و جاسوسان در دولت كنوني صداي مردم و نهادهاي نظارتي را درآورده است. مردم مي گويند چرا بايد در تيم هسته‌اي يك جاسوس دوتابعيتي سر درآورد؟ مردم مي گويند چرا بايد در بالاترين سمت‌ها در محيط زيست يك جاسوس سه  تابعيتي اسرار مملكت را در توانايي موشكي از طريق رصد پايگاه‌ها به بهانه كار محيط زيستي به دشمن بدهد؟

مردم مي گويند مدير دوتابعيتي فراري در دم و دستگاه نفت چرا بايد 200 ميليارد تومان پول مملكت را دزديده و فرار كند؟ كمترين انتظار مردم اين است كه گزينش‌ها به ويژه در سطوح عالي با دقت صورت گيرد و دستگاه‌هاي نظارتي با قدرت جلوي نفوذ را بگيرند.

حالا اگر رئيس جمهور برخلاف انتظار مردم بيايد در يك جمعي به اسم هم‌انديشي مديران ارشد دولتي، گزينش‌ها را مسخره كند و بگويد: «چقدر سين، جيم؟ غسل و وضو مي‌پرسيم؟ اينها چه ربطي به گزينش دارد؟ از آباء و اجداد و همسايگان مي پرسيم، يك كلمه نمي پرسيم آيا تو متعهد هستي و به مردم خدمت مي كني؟ آيا وظيفه خود را خدمت به مردم مي‌داني يا خير؟»

شايد اين نقد به گزينش‌ها وارد باشد. اما موضوع مهم بحث نفوذ است. چرا رئيس جمهور در مورد خطر نفوذ به آنها هشدار نمي‌دهد؟ چرا شاخك‌هاي آنها را نسبت به نفوذ حساس نمي كند؟ مردم مي‌گويند تا كي بايد كشور از نفوذ دوتابعيتي ها آسيب ببيند؟ اگر در استعلام ها، نهادهاي نظارتي و گزينش‌ها درست عمل كردند بايد كساني كه منفذ نفوذ دشمن به دستگاه‌هاي دولتي بودند، پاسخگو باشند و اگر درست عمل نكردند بايد از اين باب مورد مؤاخذه قرار گيرند.

بي دقتي در طرح مسائل از سوي رئيس جمهور به گونه ‌اي بود كه بي بي سي تيتر خود را از سخنان وي به اين جمله اختصاص داده بود: «نبايد خيلي فكرمان را مشغول دشمنان كنيم»!

چرا بايد حواس مردم و مسئولين را از تحركات دشمن در اين وادي به جايي پرت كنيم كه حرف و حديث مخالفان نظام در نقد عملكرد گزينش‌ها در روزهاي اول انقلاب تکرار شود؟ اين با كدام عقلانيت سياسي و تدبير براي يك حكمراني خوب مي‌ خواند؟

7- امسال، سال حمايت از توليد ملي، عملياتي کردن قانون حمايت از توليد ملي، قانون اجراي سياست هاي اصل 44 ، قانون بهبود مستمر محيط کسب و کار و ده ها آيين نامه اي است که دولت براي اين قوانين تصويب کرده است. امسال، سال تعيين تکليف نهايي برجام است. امسال، سال مقابله با توطئه هاي آمريکا در حوزه معيشت مردم است. امسال، سال پاسخ رئيس جمهور به مطالبات مردم در حوزه هاي اجتماعي، معيشتي و اقتصادي است. امسال، سال رعايت ادب، آداب و ميزان حکمراني خوب و اثبات کارآمدي دولت است. چرا از رئيس جمهور، قول و فعلي صادر مي شود که با اين مناسبت ها نسبتي ندارد؟

 

 

کد خبر 403680

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha