همشهری آنلاین: سرانجام برجام، کشف جسد مومیایی در ری و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۸ اردیبهشت-جای گرفتند.

احمد غلامی . سردبیر روزنامه شرق در ستون سرمقاله اين روزنامه با تيتر«سیاست‌ورزی با جسد مومیایی رضاخان» نوشت:
روزنامه شرق،۸ اردیبهشت

کشف جسد مومیاییِ «رضاخان» که هنوز اظهارنظر قطعی درباره واقعی‌بودن یا نبودن آن از سوی مقامات رسمی ابراز نشده، به‌سرعت در فضای خموده سیاست ایران به موضوعی سیاسی تبدیل شد. کشف این جسد چندان مهم نیست، آنچه اهمیت دارد این نکته است که از طریق این رویداد می‌توان به وضعیت سیاست داخلی پی برد و آن را از زاویه‌ای دیگر تحلیل کرد. رضاخان همچون غالبِ چهره‌های تاریخی دیگر ایران چهره‌ای چندوجهی است. اما آنچه همگان به آن باور دارند و اکثر روشنفکران در آن اتفاق‌نظر، این است که رضاخان دیکتاتوری تمام‌عیار بوده است، گیرم اصلاح‌طلبانی ازجمله صادق زیباکلام و تئوریسین‌های «لیبرال» با ایده دیکتاتوری مصلح بخواهند نقاب بر چهره رضاخان بگذارند و تاریک‌ترین وقایع تاریخی آن دوره را با این الفاظ نادیده بگیرند و واقعیت را مخدوش کنند. شاید برای اینکه مخاطبان بتوانند چهره واقعی رضاخان را فارغ از هرگونه پیشداوری به قضاوت بنشینند، این گفته گرامشی قابل‌اعتنا باشد: «قیصرگرایی[ها] از اهمیت تاریخی یکسانی برخوردار نیستند. در تاریخ می‌توان اشکال مترقی و مرتجع قیصرگرایی را سراغ گرفت. در تحلیل نهایی، اهمیت ویژه هر یک از این اشکال را صرفا می‌توان از بستر تاریخ عینی، و نه‌تنها به‌مدد قوانین جامعه‌شناختی، استنتاج کرد. قیصرگرایی زمانی مترقی است که ظهور و حضور آن به پیروزی نیروهای مترقی انجامد. در مقابل، قیصرگرایی زمانی ارتجاعی است که ظهور و حضور آن موید پیروزی نیروهای ارتجاعی باشد».

موضوع این یادداشت روایتِ تاریخی زندگی رضاخان نیست، آنچه این یادداشت در پی آن است ترسیم وضعیت نیروهای سیاسی موجود کشور است که کارایی لازم برای اثرگذاری بر رویدادهای این‌چنینی را از دست داده‌اند و توان لازم برای متقاعدساختن مردم را ندارند و در بهترین حالت اگر با عوام همصدا نشوند، در برابرشان سکوت اختیار خواهند کرد. این نقطه‌عطف کنونی تاریخ سیاست داخلی ماست که همه نیروهای سیاسی در وضعیت صفر مرزی قرار دارند و این وضعیت خطرناکی است. زمانی كه طبقات اجتماعی، نیروهای سیاسی را به‌عنوان سخنگوی رسمی خود به رسمیت نشناسند، صحنه برای راه‌حل‌های رادیکال، خشن و فعالیت نیروهای ناشناخته‌ای آماده می‌شود كه معمولا نمایندگی خود را در شخصیت‌های «سرنوشت‌ساز» یا «تمام‌کننده» جستجو می‌كنند. از این منظر كشف جسد مومیایی رضاخان و روایت‌سازی‌های سیاسی تاریخی از آن معنایی قابل‌تأمل می‌یابد. این روایت‌سازی‌ها كه در آینده قابلیت ایجاد كنشی سیاسی را فراهم می‌كند، زنگ خطری است برای كنشگران سیاسی و روشنفكران داخل و خارج ایران. آنچه اکنون دولت روحانی را ناكارآمد جلوه می‌دهد، بی‌رونقی سیاست داخلی است كه نتیجه بی‌كنشی احزاب و مجلس است. چه به احزاب سیاسی ایران باور داشته باشیم و چه نه، این احزاب هستند كه به رابطه وكیل و موكل معنا می‌دهند. گیرم كه این احزاب نماینده تام‌وتمام نیروهای اجتماعی نباشند، در این شرایط هم باید از قدرتی نسبی برای كنشگری سیاسی برخوردار باشند تا بتوانند در شرایط خاص صدای مردم شوند. اگر این‌گونه نشود و تضاد بین وكیل و موكل به دولت سرایت كند، نهاد‌های بوروكراتیك كشوری و لشكری كه در كش‌وقوس‌های افكار عمومی نسبتا مستقل عمل می‌كنند، دست بالا را خواهند داشت و این موقعیت به آنان امكان می‌دهد در موقع لزوم و اضطرار به‌عنوان یك نیروی سیاسی وارد فعالیت علنی خود شوند. نیروهایی كه حضورشان با این منطق توجیه‌پذیر است؛ «حكومت قانون» در خطر است. شرایطِ دولت روحانی شرایط شكننده‌ای است كه بر وضعیت احزاب و نیروهای سیاسی تا خورده است. ناگفته پیداست عناصری بَدخیم كه در پرتو آنها برخي نهاد‌ها می‌توانند قدرت بگیرند، در دولت روحانی وجود دارد. بعد از ناكارآمدی ناخواسته برجام، تصویر دولت روحانی در اذهان مردم، تصویر دولت ناكام است.

این تصویر به‌اضافه پاپیش‌گذاشتنِ مردمی كه تا دیروز در ورطه‌ای از انفعال سیاسی به‌سر می‌بردند و ورود ناگهانی‌شان به حوزه فعالیت سیاسی و طرح شعارهایی که اگرچه منسجم نبود، رفته‌رفته به ضعف دولت روحانی می‌انجامد و این دو معضل می‌تواند توأمان با وضعیت «صفر مرزیِ» احزاب و نیروهای سیاسی موجب تغییر مسیر جنبش‌های خودانگیخته اجتماعی شود. زیرا هر جنبش سیاسی می‌تواند بدون مشارکت مستقیم نیروهای نظامی سرشتی نظامی پیدا کند. هر دولتی نیز می‌تواند بدون مشارکت نظامی‌ها از ماهیتی نظامی برخوردار شود. با ترسیم دست‌و‌پا‌شکسته از جغرافیای سیاسی ایران، کشفِ جسد «رضاخان» معنای دیگری می‌یابد. افسانه‌سرایی‌ها و روایت‌سازی‌های سیاسی و بی‌پاسخ‌ماندن آنان از سوی احزاب سیاسی داخلی بیش ‌از آنکه تصویری رؤیایی از ظهور نظامی مرتجعانه باشد، زنگ خطری است برای جامعه‌ای که انگار باز در انتظار مردانی سرنوشت‌ساز است. مردانی که نشانی از آنان در جامعه کنونی ایران وجود دارد و عده‌ای آگاهانه و ناآگاهانه به تبلیغ و ترویج این افراد و این ایده سیاسی‌ می‌پردازند.

  • این همه تناقض این همه عقده‌گشایی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۸ اردیبهشت

با جماعت واقعا عجیبی روبرو هستیم. جماعتی پر از «تناقض و دروغ»، پر از «نفاق» و مملو از «کینه». استاد بزرگ شهید مطهری درباره چنین جماعتی است که می‌گوید: «منافق کسی است که فکر و اندیشه‌اش یک جور می‌گوید و زبانش جور دیگر، درست بر ضد آن، احساسات و عواطفش در یک جهت است، ولی تظاهرات ظاهریش در جهت دیگر» و امام علی(ع) هم درباره این جماعت چنین می‌فرماید که: «شر الأخلاق الکذب والنفاق» «بدترین خوى‏ها، دروغگویى و دورویى است.»

جماعت غرب‌پرستی که ژست روشنفکری می‌گیرند و گلو پاره می‌کنند در دفاع از «صداقت»، «دموکراسی»، «سواد» و «نخبگان علمی» و مقاله می‌نویسند از لزوم سپردن امور کشور به این طیف و خطرات سپردن قدرت به نظامی‌ها. اما همزمان، به بهانه پیدا شدن یک جسد ناشناس مومیایی شده، از حکومت‌داری فردی دفاع می‌کنند که هم دیکتاتور بوده، هم بی‌سواد و هم نظامی! از لزوم احترام به همه ادیان می‌گویند، با جا زدن حزب «بهایی» به عنوان یک دین! می‌نویسند نباید به اقلیت‌های دینی اهانت کرد، اما به امام معصوم اهانت می‌کنند!

در حالی که بسیاری از همقطارانشان با پرونده‌های سنگین و جرم‌های رنگین، یا در زندانند، یا ‌گریخته و تحت تعقیبند، از مجرمی که پس از محکومیت به 2 سال زندان، به زندان رفته، روزهاست که می‌نویسند، کاریکاتور می‌کشند، مستند می‌سازند و در یک کلام «عقده‌گشایی» می‌کنند. مقالات، گزارش‌ها، فیلم‌ها و کلیپ‌هایشان را که ببینی، می‌بینی درست به همان نقاط مثبت و اقدامات قابل دفاعش حمله می‌کنند. انگار حادثه ناخوشایند کهریزک فقط یک بهانه است، و دلشان از جاهای دیگری خون است، چرا که اثری از این حادثه در گزارشات و مستنداتشان نیست، یا اگر هست، در همان مقدمه ‌اشاره‌ای به آن شده و از آن رد می‌شوند. یکی می‌نویسد، 15 سال پیش علیه من چنین حکمی را صادر کرد، آن یکی می‌گوید، یک بار روزنامه مرا بست، آن دیگری هم می‌نویسد باور نمی‌کردم قبل از مردنم، زندانی شدنش را ببینم. وقتی روزنامه‌نگار بودم، به یکی از تیترهای من ایراد گرفت و.. یک عقده‌گشایی عیان و تمام عیار...

از نگاه این جماعت، فساد هم «خوب» و «بد» دارد. مجرم‌ها هم به خوب و بد تقسیم می‌شوند. همین طور جاسوس‌ها. اگر فساد را فلان آقا‌زاده نزدیک به فلان جریان مرتکب شده باشد، خوب است ولو بیت‌المالی که به غارت رفته 16 هزار میلیارد تومان باشد! جاسوس اگر از لابلای نفوذی‌های به مراکز تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز نزدیک به این طیف دستگیر شده باشد، جاسوس نیست، نخبه است حتی اگر امنیت ملی کشور را به خطر انداخته و به اسم فعال محیط زیست، در حال جاسوسی از زرادخانه‌های موشکی باشد. این جماعت ابایی ندارند حتی دزدها و کلاه‌بردار‌ها را هم «کارآفرین» جا بزند و فلان کلاه‌بردار محکوم شده و به زندان رفته را «استیو جابز» بخوانند، فقط به این دلیل که نزدیک به طیف خودشان است. یکی از رسانه‌های این طیف سالی یک بار با شهرام جزایری مصاحبه می‌کند و تصویر وی را تمام صفحه چاپ و از توانایی‌ها و نبوغش می‌نویسد!

وقتی سران فتنه با حمله به سران سه قوه، به صورت نظام پنجه می‌کشیدند و با «دروغ بزرگ تقلب» مردم را به کشتن می‌دادند، آزادی‌خواه خوانده می‌شدند اما وقتی آن جریان انحرافی با حمله به سران سه قوه همین مسیر را طی می‌کند، خواستار برخورد جدی با او می‌شوند! با دلیل و بی‌دلیل از لزوم رفع حصر می‌گویند و می‌نویسند، در دورترین روستاها هم مردم خواستار رفع حصرند! همزمان خواستار دستگیری و حصر منحرفی می‌شوند که دقیقا همین راه را طی می‌کند! جریان انحرافی و زنجیره‌ای‌ها به تقاطع خورده‌اند. این جریان امروز رسیده به نقطه‌ای که آن جماعت سال‌هاست درآنند.

وقتی مذاکرات هسته‌ای آغاز شد، آمریکا برای این طیف شد «کدخدا» و «همه کاره» مذاکرات. آقای ظریف وقتی با جان کری قدم می‌زد، با او در نهان و آشکار می‌بست، با او لبخند می‌زد، تصاویر این قدم زدن و خندیدن می‌شد «عکس تمام صفحه» روزنامه‌هایشان تا چنین القا شود که، اروپا «کشک» است و با بستن با کدخدا، همه مشکلات اقتصادی و غیر اقتصادی و حتی مشکل آب خوردن ملت حل خواهد شد؛ تا بگویند با آمریکا باش، پادشاهی کن! بدعهدی‌ها که به اوج رسید وکدخدا زیر همه چیز که زد، گفتند آمریکا فقط یکی از اعضای 1+5 است، با اروپا (بخوانید فرانسه و انگلیس و آلمان) ادامه می‌دهیم!

شاید از ترس پیوستن اروپا به ترامپ، شاید هم از روی خوش‌خیالی، این طیف آنقدر به فرانسه امتیازات اقتصادی داد که بنابر اعلام رسانه‌های فرانسوی، دست‌کم صنعت خودروی بحران‌زده این کشور جان تازه‌ای گرفت. قراردادهای سنگین گازی و نفتی با شرکت‌های بدسابقه فرانسوی بماند. اما ماکرون هم سه‌شنبه شب گذشته در جریان دیدار با ترامپ، تیر خلاص را این بار به ساده‌لوحان خوش‌خیال زد و با رئیس‌جمهور آمریکا علیه برنامه موشکی و منطقه‌ای کشورمان «هم‌قسم» شد. بندگان خدا تصور می‌کردند ماکرون به نیویورک رفته تا ترامپ را قانع کند که برجام دست نخورده باقی بماند اما گویا ترامپ ماکرون را مجاب کرده که مسائل منطقه‌ای و برنامه موشکی کشورمان را هم به برجام گره بزند. ماکرون بعد از دیدارش با ترامپ توافق برجام را ناقص دانست و گفت خواهان توافقی است که شامل مولفه‌های زیر باشد:

اول، از هرگونه فعالیت هسته‌ای ایران تا سال ۲۰۲۵ جلوگیری کند، که این امر به دلیل وجود برجام محقق شده است. دوم، باید اطمینان حاصل کند که ایران در بلندمدت نیز فعالیت هسته‌ای نخواهد داشت. سوم، از این پس موضوع «اساسی» متوقف کردن فعالیت‌های موشکی بالستیک ایران در منطقه است. و چهارمین (موضوع) فراهم کردن شرایط برای یک راه‌حل- یک راه‌حل سیاسی برای مهار ایران در منطقه- در یمن، سوریه، عراق و لبنان است.

روزنامه‌های زنجیره‌ای، به‌دلیل همان سه صفتی که در ابتدای این وجیزه برشمردیم، در صفحات روزنامه‌هایشان طبق روال چند ماه گذشته «نعل وارونه» زدند. تلاش کردند خیانت ماکرون و اروپا به ایران را هم، «وفاداری» و یا «یک پیروزی دیگر دیپلماتیک» جا بزنند. مثلا نوشتند، ترامپ باز هم زورش به برجام نرسید(!) یا ماکرون ماموریت خود را با موفقیت انجام داد و...

برخی نیز با پرداختن به حواشی‌های بی‌ارزش که ارتباطی با مشکلات اصلی مردم ندارد، روی مبارک خود را به آن طرف گرفته و طوری وانمود کردند که، اصلا اتفاق مهمی نیفتاده است. مثلا دیروز گفتند، با سفر به دور افتاده‌ترین روستاهای کشور دیده‌اند، دغدغه مردم بیکاری جوانانشان نیست، دغدغه آنها رفع حصر است!

از اهمیت امنیت ملی می‌گویند و به امنیت ملی می‌تازند. روزنامه‌ای را با شعار «دهان‌ها را نبندیم» و تنها به دلیل بازنشر تهدیدات یک جریان انقلابی علیه سعودی‌های جنایتکار و با دروغ «به خطر افتادن امنیت ملی» می‌بندند اما، سخنرانی می‌کنند و می‌گویند، منطقه خاورمیانه را ایران و عربستان با رقابت‌هایشان نابود کرده‌اند! اتهاماتی را که ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان می‌زنند و با اتکا به همین اتهامات تهدید و تحریم‌مان می‌کنند را تکرار می‌کنند و امنیت ملی را به خطر می‌اندازند.

  • از كجا آغاز كنيم؟

محمدكاظم انبارلويي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:

روزنامه رسالت،۸ اردیبهشت

اصل گفتگو را کسي ترديد ندارد. اما ترديد در نوع گفتگو، توافق، نحوه توافق و اجراي توافق است. قصد برجام يک قصد عبرت ‌آموز براي ملت و دولت ما در مواجهه با دشمن است. کساني که به آن دل بسته بودند و حل  همه مشکلات کشور را در آن جستجو مي‌ کردند، يکي پس از ديگري از آن دل کندند و ديگر اميدي به آن ندارند.

آخرين کورسويي که از آن ديده مي‌ شود برخي نشسته ‌اند سه احتمال داده‌ اند و براي هر احتمالي يک رويکردي را پيشنهاد مي‌ کنند. چون داستان بدعهدي و نقض پيمان يک رويه هميشگي براي دشمن شده، حتي نمي ‌شود به هيچ يک از احتمالات نگاه کرد.

قصه از اينکه چه بايد کرد، گذشته است. اين يک سوال قديمي است. اينکه از کجا آغاز کنيم مهم و حرف نويي است.

ترامپ مي‌گويد؛ توافق برجام يک توافق احمقانه است. او بدين  ترتيب اعتراف مي ‌کند که ما در اين توافق با يک مشت احمق رو به رو هستيم. اين آدرس درستي است براي رفتن به سمتي که کار را از کجا بايد آغاز کنيم؟

ترامپ مي ‌گويد؛ اعراب خليج فارس گاو  شيرده هستند، آنها را بايد تا جايي که  شير دارند دوشيد، شيرشان هم تمام شد آنها را بايد ذبح کرد.

ما مي‌گوييم اعراب به ويژه اعراب خليج فارس برادران مسلمان ما هستند هر چند شيوه رفتار آنها مثل رفتار برادران يوسف با ماست. اما دليل و برهان قرآني براي ذبح آنها نداريم. پس بايد لگد به سطل شير ترامپ زد تا حراميان کاخ سفيد با خيال راحت همسايگان ما را ندوشند. اين هم يک آدرس درست براي اينکه از کجا آغاز کنيم؟

ماکرون در سفر به واشنگتن پذيرفته است که مسئولين ديپلماسي کشورش در توافق بر جام احمق بوده اند لذا با همزباني با ترامپ گفته است؛‌ «برجام را با حذف توان موشکي و قدرت منطقه ‌اي ايران حفظ مي‌ کنيم.» مفهوم اين سخن آن است که برجام توان هسته ‌اي ايران را متوقف کرد.

بايد  يک برجام ديگر براي توقف نفوذ منطقه ‌اي و حذف توان موشکي ايران پيدا کنند. قيافه ماکرون و ترامپ در کنار هم در منظر ملت ايران قيافه «لورل و هاردي» را تداعي مي‌‌کند؛ لورل و هاردي قيافه دو احمق در فيلم‌ هاي کمدي ايام جنگ دوم جهاني را  واتاب مي‌دهند که در احمق بودن هميشه سعي مي ‌کردند يکي از ديگري پيشي گيرد.

عقل مي‌گويد؛ گفتگو با احمق‌ ها بي ‌فايده است. اين را حضرت مسيح پيامبر خدا عليه السلام مي‌ گويد. ملامت اينکه چرا ما در برجام در سر يک ميز مذاکره نشستيم هم درست نيست چون براي اثبات حماقت آنها بايد اين راه طي مي ‌شد که شد، تا کساني که فايده‌ اي بر آن مترتب مي ‌ديدند هم به جمع عقلاي ملت بپيوندند.

برگرديم به «از کجا آغاز کنيم؟»

آمريکايي ها در حماقت اخير خود  در منطقه  مرتکب خطاي بزرگي شدند. آنها با دو بار حمله به سوريه به بهانه دروغ حمله شيميايي ارتش سوريه در دوما، باب جديدي از تعامل با ما را باز ‌کردند. در حمله اول 7 تن از ايراني‌ ها به شهادت رسيدند. ما بايد بدون فوت وقت اين تهاجم را پاسخ مي ‌داديم اما متأسفانه اين پاسخ داده نشد. آمريکا و شرکاي اروپايي آنها حمله دوم را کردند. البته در حمله دوم هوشياري به خرج دادند و خطاي حمله اول را تکرار نکردند. در حمله دوم معلوم شد که مي‌ خواستند يک فاکتور جديد صورت حساب براي سعودي ها بفرستند، اما ما نبايد به چند و چون اهداف،‌ پيغام و پسغام آنها براي برخي همپيمانان مان در سوريه فرستادند، کاري داشته باشيم. حمله به تيفور بايد پاسخ داده مي ‌شد. تا حمله دوم اشرار جنايتکار آمريکايي و اروپايي شکل نگيرد. اکنون که  پاسخ  اول را به تأخير انداخته‌ ايم ممکن است به زودي حمله سوم دشمن عملياتي شود.

دريادار شمخاني، دبير شوراي امنيت مي ‌گويد؛ پاسخ ما قطعي است اما زمان و مکان را ما تعيين مي ‌کنيم.رئيس مجلس هم مي ‌گويد؛ رفتار آمريکايي ها را رصد مي‌ کنيم و به موقع پاسخ مي ‌دهيم.البته وي تأکيد کرده است که پاسخ آمريکايي‌ ها  و صهيونيست‌ ها را مي‌ دهيم.

اما  پاسخ هر قدر به تأخير بيفتد موضوع «از کجا آغاز کنيم؟» هم منتفي مي ‌شود. اين انتفاء موضوع براي کشور خسارت ‌بار است.

آمريکايي ها از برجام 1 و2 و 3 خلع سلاح جمهوري اسلامي ايران را دنبال مي‌ کنند، تا به راحتي بتوانند تير خلاص را به ملت ايران شليک کنند.

اکنون ميليون ها جوان در خطوط تماس ما در جبهه‌ هاي دشمن منتظر فرمان هستند. اين پاسخ  بايد هر چه زودتر تدارک شود. اين پاسخ مي ‌تواند صورت مسئله تعامل سازنده جهان را از حالت  تئوريک خارج و تصويري عملي و واقعي به آن دهد.

ظريف در شوراي روابط خارجي آمريکا اين سوال را براي آمريکايي ها مطرح کرد که؛ «ملت ما  با بدعهدي آمريکا در برجام، سوال

مي ‌کنند نتيجه تعامل با جهان - بخوانيد اشرار جهاني - چه شد؟» پاسخ روشن است؛ هيچ دولت عاقلي با يک مشت احمق که به حماقت خود اعتراف دارند تعامل نمي ‌کند.

راه حل اختلاف روشن است. همان رفتاري که آنها با ما دارند بايد با محاسبه دقيق مقابله به مثل شود. دست ايران در تنگه‌هرمز،‌ باب المندب و خطوط تماس با سرزمين‌ هاي اشغالي بسته نيست و اين  چيزي است که بايد هر چه زودتر در ارتباط با پاسخ سوال  «از  کجا آغاز کنيم؟» شکل عملي به خود گيرد.

 

 

کد خبر 403926

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha