محمد درویش*: در سامانه مدیریت حاکم بر پژوهش، به ویژه در بخش تحقیقات منابع طبیعی کشور، اغلب مشاهده می‌شود که که ستاده‌ها و بروندادها تناسبی درخور با استعدادها و توان‌های علمی سرمایه‌های انسانی نهادهای علمی پژوهشی و آموزشی کشور ندارد.

به دیگر سخن، «تصمیم‌گیر»های کشور نتوانسته‌اند، آن گونه که سزاوار می‌نمود، «تصمیم‌ساز»ها و کارآفرینان را به غلیان انداخته و استعدادهای بالقوه ایشان را بالفعل سازند. رخدادی که سبب شده، نه‌تنها کارمایه‌ها (انرژی‌ها) به هدر رود، بلکه ضریب رضایت‌مندی از شغل نیز کاهش یابد.بی‌گمان در بروز این رخداد، عوامل و مؤلفه‌های فراوانی نقش دارند که برخی از آنها چندان پیچیده هم نیست و راهکار خروج از آن هم بسیار ساده می‌نماید.

در سال‌های پایانی دهه هشتاد میلادی یکی از مشاوران ارشد مدیریت در ایالات متحده به نام فردیناند فورنیس، نتایج پژوهش‌های دامنه‌دار و گسترده خویش را در کتابی با عنوان: «چرا کارکنان، کاری را که از آنان انتظار می‌رود، انجام نمی‌دهند؟» منتشر ساخت.

 وی در طول 15 سال از طریق جمع‌آوری نظریات بیش از بیست هزار نفر از مدیران مؤسسه‌ها و شرکت‌های فعال در سراسر  آمریکا به این نتیجه رسید که مهم‌ترین دلایل این رخداد، سه عامل زیر است:

1 - کارکنان دلایل و ضرورت انجام دادن کار را نمی‌دانند؛
2 -  کارکنان چگونگی انجام‌دادن کار را نمی‌دانند؛
3 - کارکنان نمی‌دانند انجام یافتن چه کاری از آنها مورد انتظار است.

او در هر سه مورد هم، اصلی‌ترین دلیل وضعیت پیش آمده را ضعف مدیریت و ناتوانی یا ناآگاهی مدیر از علم روز مدیریت، معرفی کرده و رهنمودهایی برای مدیران عرضه کرده است.پرسش اصلی این است، هنگامی که مشاهده می‌کنیم در کشوری چون آمریکا که قدرت اصلی بازار در دست بخش خصوصی بوده و عملاً بر پایه آموزه‌های مبتنی بر اقتصاد آزاد اداره می‌شود؛ چنین بحرانی در مدیریت وجود دارد و تا این حد از مدیرانی ناکارآمد در عالی‌ترین سطوح بهره برده می‌شود، تکلیف کشورهایی که بر مبنای اقتصادی دولتی اداره می‌شوند، روشن است؛ کشور‌هایی که ملاحظات دیگری را نیز بر شایسته‌سالاری ترجیح می‌دهند که کمابیش از آنها اطلاع داریم و خلاصه آنچه در تصاحب پست‌های مدیریتی حرف نخست را می‌زند، ثابت شدن «برادری» مدیر است تا «تخصص» وی. اینکه ما در طول سه دهه گذشته حدود یک‌هزار میلیارد دلار درآمد داشته‌ایم – یعنی در شمار یکی از 20 کشور نخست جهان از این منظر قرار داریم - امّا کماکان از منظر پایداری سرزمین، بهداشت، توسعه انسانی، ظرفیت بحث و گفت‌وگو، ریسک سرمایه‌گذاری، راند‌مان کاری و... در بین بیست کشور نخست جهان جای نداریم؛ خود گواه آن است که مدیریت حاکم بر سرزمین ارزشمندمان، تا چه اندازه در استفاده از شگردهای نوین مدیریت با لکنت زبان مواجه است.

به کلامی ساده‌تر، باید اعتراف کرد: ارزش دانش و تبحر بخشی از مدیرانی که بر این سرزمین مدیریت کرده‌اند، هم‌سنگ حوزه مسئولیت‌شان نبوده است.یادمان باشد: اگر جسارت نقد و کالبدشکافی منصفانه و علمی عملکرد خود را نداشته باشیم، محکومیم تا سرنوشت پیشین را تکرار کرده و فرصت‌سوزی‌ها را امتداد دهیم.

* عضو انجمن هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور

کد خبر 40413

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز