به گزارش ايسنا؛ استاد غلامعلی امیر نوری اول دی ماه سال ۱۳۱۷ متولد شد و کار خود را قبل از انقلاب اسلامی در رادیو زاهدان که تازه افتتاح شده بود، به عنوان گوینده، نویسنده، تهیهکننده، بازیگر و ... شروع کرد. او بعد از مدتی به تهران آمد و از سال ۱۳۴۲ وارد سازمان صداوسیما شد و در رادیو ایران کار خود را ادامه داد. امیر نوری تا به امروز در برنامههای مختلف رادیویی گویندگی کرده است که یکی از کارهای برجسته او، خواندن دکلمه دعای «ربّنا» با صدای محمدضا شجریان است.
- از کودکی صدا و خواندن شعر در گوش من بود
غلامعلی امیر نوری دعوت حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) میپذیرد و پس از این حضور، در ابتدای صحبتهایش به علاقهمندی خود به گویندگی از زمان کودکی اشاره میکند و میگوید: پدرم مدتی معلم بود و بعد هم به عنوان کارمند در وزارت دارایی مشغول به فعالیت شد. او از همان دوران بچگی برای ما داستان، شعر و ادبیات (غزلهای حافظ، شاهنامه، داستانهای هزار و یک شب، مختارنامه و...) میخواند. هنوز مدرسه نمیرفتم که من را به خانه همسایهمان که فامیلمان هم بود، فرستاد که کتاب بگیرم سپس آن را باز کردم تا ببینم پدرم چه کتابی را میخواند؛ نوشتههایی به شکل رمز و اشاره وجود داشت؛ بنابراین علاقهمند شدم تا یاد بگیرم. در واقع از همان زمان صدا و خواندن شعر در گوش من بود.
او ادامه میدهد: خانه ما در محله شاپور کوچه وزیرنژاد بود و به دبیرستان حکیم نظامی میرفتم، زمان زنگ تفریح شعر و داستان میخواندم و ادای گویندهها را برای بچهها درمیآوردم و همه هم گوش میدادند و خوششان میآمد. برخی شبها هم در خانه خودمان یا عموی من در خانی آباد، کتاب اجاره میکردیم. آن زمان در مولوی کنار مدرسه دخترانه ایران، یک کتاب فروشی قرار داشت و ما از آن جا کتاب را شبی یک ریال اجاره میکردیم و زمستانها زیر کرسی میگفتند من کتاب را بخوانم و بقیه گوش میدادند. دبیر ادبیات ما در دبیرستان که ناظم هم بود، زمانی که فهمید به شعر و ادبیات علاقه دارم و شعر هم میگویم، ساعتهایی که بیکار بودیم با من روی وزن شعر و تقطیع شعر کار میکرد. آقای قوامی زمانی که دید من علاقهمند هستم و توانایی دارم یک دوره مجله سخن که درباره تقطیع عروضی و علمی شعر بود و توسط پرویز خانلری نوشته شده بود را خرید و به من هدیه کرد که هنوز آن را نگه داشتهام.
این گوینده پیشکسوت رادیو به گویندگی خود در زاهدان اشاره و بیان میکند: پدرم به وزارت دارایی زاهدان منتقل شده بود و من در آن زمان در حال دیپلم گرفتن بودم؛ بنابراین بعد از اینکه امتحانهای دیپلم را دادم به زاهدان رفتم. رادیویی در زاهدان تازه افتتاح شده بود و آگهی کرده بودند که گوینده، همکار و نویسنده میخواهند. من به دلیل اینکه میدانستم به این کار علاقهمندم و توانایی هم دارم، به آدرس آگهی رادیو رفتم؛ گفتم که برای گویندگی آمدهام. سپس آقای محیطزاده یک دستگاه پورتابل آورد که صدای من را ضبط کند و من هم مطلبی را خواندم. آقای داوود فخر، مدیر رادیو که بعدها با هم دوست شدیم، صدای من را شنید و گفت ضبط کافی و خوب است. من هم از همان لحظه کارم را در آن جا شروع کردم. ابتدا در آن جا گوینده بودم اما به دلیل اینکه توانایی داشتم نویسندگی کردم و تهیهکننده، بازیگر، کارگردان هم شدم. خوشبختانه آن زمان به خصوص در شهرستان فردی که این توانایی را داشت میتوانست همه کار بکند.
نوری اضافه میکند: بعد از مدتی باید برای سربازی به تهران میآمدم و داوود فخر گفت میتوانیم برایت معافی بگیریم اما بعد از مشورت با خانواده و دوستان به این نتیجه رسیدم که بهتر است خدمت خود را انجام دهم. آماده به خدمت گرفتم و قرعهکشی کردند و شش ماه بعد باید خدمت میرفتم. یک رادیویی انتهای خیابان نیروی هوایی در باشگاه افسران نیروی هوایی وجود داشت که نام آن رادیو نیروی هوایی بود و فهمیدم این رادیو برای گویندگی، نویسندگی و بازیگری نیرو میخواهد. این رادیو از ۹ صبح تا یک بعدازظهر و از ۵ عصر تا ۹ شب برنامههای مختلف داشت و مردم هم گوش میکردند؛ بنابراین در امتحان شرکت کردم و حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر هم آمده بودند؛ دو روز بعد اعلام کردند که نفر اول شدهام. من تا شروع خدمت در برنامههای تلفنی و نمایشی کار میکردم.
- دوستانم گفتند تو که توانایی داری به رادیو ایران برو
او با اشاره به دوره خدمت سربازی خود میگوید: روز دوم خدمت در سلطنتآباد بعد از رژه در حال استراحت بودم که یک ماشین جیپ به وسط میدان آمد و محسن فرید از دوستان رادیویی من از آن پیاده شد و با صدای بلند گفت «مژده بده یک نامه برای تو از رادیو نیروی هوایی گرفتم تا هفتهای دو روز به رادیو نیرو هوایی بیایی و کارت را ادامه بدهی. من از این مساله بسیار خوشحال شدم و روزهای دوشنبه و پنجشنبه به رادیو نیروی هوایی میرفتم. متأسفانه وسط دوره خدمت، پدرم فوت شد به همین دلیل معافی گرفتم اما شش ماه کارهای مختلف انجام دادم تا اینکه دوستانم گفتند تو که توانایی داری به رادیو ایران برو.
این گوینده پیشکسوت درباره شروع فعالیت خود در رادیو ایران خاطرنشان میکند: یک روز به رادیو ایران در میدان ارگ رفتم و پسر عمه من، آقای صدرایی که در آموزش و پرورش بود و دبستان داشت، من را به رادیو معرفی کرد. بعد از اینکه قطعهای شعر و چند مطلب خواندم، گفتند هفته آینده بیا. هفته بعد رفتم تا جواب خود را بگیرم، آقایی به نام قرچهداغی که مسوول هماهنگی بود، گفت یادمان رفت صدای تو را گوش کنیم. الان صدا را میگذارم تا استاد روحانی و سعادت گوش دهند. صدای من را گذاشت و بلند کرد در همین زمان استاد تقی روحانی آمد و گفت صدای توست؟ گفتم بله؛ گفت ماندگار میمانی. سپس استاد محمود سعادت گفت صدای توست جوان؟ گفتم بله؛ گفت خوب است، تمبر صدای من را دارد. خانم عاطفی آمد و گفت به به چه صدای خوبی. سپس آقای ثابت ایمانی آمد و گفت قبول شدی؟ گفتم ظاهرا و آقای قرچهداغی گفت آقای روحانی و سعادت خوششان آمد و قبولش کردند. ایمانی گفت به به، خدا تو را برای من رساند. گفتم چرا؟ گفت من عصر کشیک رادیو هستم و بیرون کار دارم و هر کاری کردم کسی جای من بماند، همه کار داشتند. حالا تو که قبول شدی جای من میمانی، بیا برویم تا رادیو را به تو نشان دهم؛ بنابراین من را به پخش رادیو و اتاق فرمان برد.
او ادامه میدهد: قانون رادیو این بود که افراد تازه وارد در رادیو پنج، شش ماه تا یک سال اعلام برنامه میکردند تا با فضا مأنوس شوند؛ بنابراین من هم از همان روز شروع کردم و تا سه ماه اعلام برنامه میکردم. زمانی که متوجه شدند من توانایی دارم، برنامهای به نام «رادیو در ۲۴ ساعت آینده» را به من دادند تا کنار خانم مولود کنعانی که تازه به رادیو آمده بود، اجرا کنم. خوشبختانه ظرف یک یا دو ماه چند تقدیر و تشویق گرفتیم به دلیل اینکه خوب کار کرده بودیم.
نوری به فعالیتهای کاری خود در حوزه خبر اشاره میکند و میگوید: چند استودیو در ساختمان رادیو وجود داشت که روزی با چند کاغذ خبر و نوار ۱۵ دقیقهای به یکی از استودیوها رفتم. آقای معینیان مدیر رادیو بود و گفت نوری چه کار میکردی؟ گفتم در استودیویی که خالی بود، خبر تمرین میکردم؛ آفرینی به من گفت و دستور داد که از دو یا سه روز بعد خبرهای سه دقیقهای را سر هر ساعت من بخوانم. بعد که دیدند توانایی دارم، اجازه دادند که خبر مشروح هم سر ساعتهای ۷ و ۸ صبح، ۲ بعدازظهر و ۹ شب بخوانم. بعد از مدتی برای برنامه شعر و موسیقی آقای سهیلی از میان تعدادی شرکتکننده، من انتخاب شدم و برنامه کاروان شعر و موسیقی را هم اجرا کردم.
این گوینده پیشکسوت رادیو با بیان خاطرهای ادامه میدهد: روزی در برنامه «فرهنگ مردم» که با مرحوم اِنجوی همکاری میکردم، صبح و ظهر خبر مشروح را خوانده بودم و غروب، استاد فرازمند که مسوول خبر شده بود گفت امیر شب هم بمان و خبر بخوان، چون آقای روحانی نمیآید. ماندم و ساعت ۹:۳۰ که از استودیو بیرون آمدم، استاد فرازمند را دیدم که در هال رادیو قدم میزند. گفتم چرا نرفتی؟ گفت چون تو با اینکه خسته بودی قبول کردی بمانی و خبر بخوانی، بنابراین ماندم تا تو را به شام ببرم که خستگیات دربرود. این نشان میدهد که مدیران آن زمان چه میزان قدرشناس بودند.
- به ادبیات برگرد تا زبان ملت، تمدن و فرهنگ ایران باشی
نوری در ادامه با تاکید بر اهمیت زبان فارسی اظهار میکند: استاد رضا سجادی، تورج فرازمند، ابوالقاسم انجوی و مهدی سهیلی بر زبان فارسی دقت بسیار داشتند. آن زمان من فهمیدم که زبان فارسی یکی از کاملترین، تواناترین و در عین حال موسیقاییترین زبان دنیاست. در هیچ فرهنگ و زبانی ما نظیر آثاری مانند شاهنامه فردوسی، گلستان و بوستان سعدی، غزلهای حافظ، خمسه نظامی و شعرهای عطار را نداریم.
این گوینده پیشکسوت به فعالیت خود در عرصه ادبیات اشاره و بیان میکند: گفته بودند که گویندگان خبر کار دیگری انجام ندهند و استاد فرازمند هم من را برای خبر انتخاب کرده بود. ساختمان جام جم حدود سال ۱۳۵۰ افتتاح شده بود که بیابان برهوت بود و من در آن زمان به پخش قدیم تلویزیون و رادیو میرفتم و خبر میخواندم. در همین دوره بود که روزی با استاد انجوی به شیراز رفتم به دلیل اینکه میخواست گزارشی تهیه کند. در همان زمان او گفت: تو در زمینه شعر و ادبیات توانایی بیشتری داری؛ البته به خبر هم مسلطی و خوب میخوانی اما میدانم عشق و علاقه بیشتری به ادبیات داری. او گفت تا زمانی که خبر میخوانی فقط زبان حکومت هستی، بنابراین به ادبیات برگرد تا زبان ملت، تمدن و فرهنگ ایران باشی.
او ادامه میدهد: به تهران که آمدیم با استاد فرازمند صحبت کردم تا در نهایت قبول کرد من دوباره به کار ادبیات و فرهنگ برگردم و دوباره برنامه کاروان شعر و موسیقی، فرهنگ مردم و برنامه خانواده را اجرا کردم. بعد از مدتی با همکاری خانم پژوهش، رضایی و امیر معز در استودیو ۱۴ میدان ارگ برنامه «سلام بامدادی» را ضبط میکردیم که بعد از خبرهای ساعت ۷ تا ۸ صبح پخش میشد. سردبیر این برنامه علی رسولی و مسوول برنامه آقای فرازمند بود. یک روز آقای فرازمند به سردبیر گفت چرا تحولی ایجاد نمیکنی؟ برنامه یکنواخت شده است. به همین دلیل ۳۰ یا ۴۰ طرح آورد و گفت اینها را نوشتم تا هر هفته با تنوع اجرا کنی. او فرد متبحر، بهترین گوینده و مترجم بود و درباره ادبیات، شعر و زبان فارسی به خوبی میدانست. روزی که جلسات شورای برنامهها بود همه دعوت میشدیم و آقای معینیان هم میآمد، برنامهای را انتخاب میکردند تا پخش شود و همه روی آن نظر میدادند. قسمتهای خوب، برجسته و ضعیف را میفهمیدند و توضیح میدادند. یک آموزش فوقالعاده بود و بازشنوایی برنامه، فوقالعاده تأثیر مثبت داشت.
- ضدانقلابها به رادیو آمدند و ما از زیر میز گویندگی میکردیم!
این پیشکسوت رادیو به جایگاه رادیو و تلویزیون اشاره و اظهار میکند: رادیو و تلویزیون جایگاه خود را دارند و هیچ کدام نباید همدیگر را تحتالشعاع قرار دهند. رادیو یک رسانه گرم است که همه جا قابلیت استفاده دارد. شما مشغول هر کاری باشی، میتوانید به رادیو هم گوش دهید اما تلویزیون به دلیل اینکه تصویر دارد باید یکسره حواس خود را به تصویر بدهید. قسمت پخش رادیو به تدریج به جام جم منتقل شد و ساختمان ۱۳ طبقهای ساخته و کارهای تلویزیونی شروع شد. در آن مقطع برای کارهای تلویزیونی به ما پیشنهاد شد اما راغب نبودیم؛ البته با استادانی که از قبل در رادیو کار میکردند و آشنا بودیم، همکاری میکردیم. من عاشق رادیو بودم و به طور رسمی رادیو را برای تلویزیون رها نکردم.
او با اشاره به فعالیت خود در رادیو در زمان بعد از انقلاب اسلامی بیان میکند: شبی که ضدانقلابها به رادیو حمله کردند، من در رادیو بودم که چراغها را خاموش کردیم و زیر میز رفتیم و گویندگی کردیم! سپس گفتند نیروهای انقلابی آمدهاند و ما را نجات دادند. ما در همه لحظهها باید کارمان را انجام میدادیم. مدیر رادیو بعد از انقلاب رضا قطبی شد. کار من بیشتر در پخش بود و برنامه خانواده را اجرا میکردم. برنامههای دیگر قبل از انقلاب و شروع انقلاب قطع شده بود ولی برنامه خانواده را هنوز اجرا میکردم. آقای قطبی گفتند همه کسانی که قبل انقلاب هر جا بودند الان هم در جای خود باشند؛ بنابراین من هم در پخش ماندم تا اینکه میدان ارگ هم فعال شد. گاهی پخش بودم اما بیشتر به میدان ارگ میآمدم. برنامههایی که در میدان ارگ شروع کردیم برنامه در انتهای شب و سیمای فرزانگان بود. من فقط به این کار بسنده نمیکردم چون علاقه به آموزش داشتم.
این گوینده رادیو با اشاره به درس دادن در دبیرستان اظهار میکند: من هنگام کار در رادیو در دانشگاه تهران ادبیات فارسی و زبانشناسی میخواندم. بعد از انقلاب در یک یا دو دبیرستان ادبیات درس میدادم که من را با آموزش نزدیک کرد. سپس حس کردم ادبیات دانشآموزان ضعیف شده و خود دبیران هم مشکل دارند؛ بنابراین با همسرم که به ادبیات علاقهمند بود و حتی مدتی همکار من در رادیو فرهنگ شد، تصمیم گرفتیم از کتابهای اول ابتدایی تا مقاطع بالاتر نوارهایی را تهیه کنیم.
- برای بزرگداشت حافظ و نظامی آلبومهای موسیقی تهیه کردیم
نوری به تهیه آلبوم برای بزرگداشت شاعران اشاره کرد و گفت: میدان ارگ رادیو یک مدیر عمومی به نام مرحوم مسعود گنجهای داشت که با شرکت انتشاراتی سروش و مدیرش مهندس مهدی فیروزان دوستی داشت. گنجهای گفت میخواهی با فیروزان آشنا شوی و کاری کنی؛ گفتم بله. سال ۶۷ بزرگداشت حافظ در شیراز بود و من به فکر افتادم که برای بزرگداشت حافظ یک آلبوم حاوی دو کاست فراهم کنم و طرحش را به مهندس فیروزان دادم که خوشش آمد. قرار شد که زندگی حافظ را به چهار دوره جوانی و زندگی در عهد شاه ابواسحاق اینجو، امیر مبارزالدین، دوره شاه شجاع و یحیی (پسران مبارزالدین) و دوره آخر دوران جاودانگی حافظ؛ غزلهایی که تاریخ ندارند ولی جاودانه است، تقسیم کردیم. برای هر دوره از آرشیو، موسیقی گرفتیم. دو کاست در یک آلبوم بود که شامل یک موسیقی و یک آواز از بنان و محمودی خوانساری میشد. طرح را به وزارت ارشاد برای تصویب دادم اما تصویب نکردند. گفتند بنان و محمودی خوانساری چون خوانندگان دوره قبل بودند، نباید استفاه شود؛ گفتم فقط در شیراز برای بزرگداشت حافظ پخش میکنیم، بنابراین در مجوزی که به من داد نوشت فقط در شیراز. بزرگداشت با حضور دوستان رادیویی برگزار شد و یک ماه بعد از وزارت ارشاد تلفن زدند و گفتند به ما کلک زدی؟! این صداها را در بین مهمانان پخش کردی و در همه جای ایران پخش شده است. بعد از آن بود که رادیو و تلویزیون، آواز بنان و خوانساری را پخش کرد.
او ادامه میدهد: در بزرگداشت حکیم نظامی هم باز یک آلبوم دو کاسته از زندگی نظامی به نام آفاق عشق نظامی تهیه کردم و فریدون شهبازیان قبول کرد که تمام موسیقیها را فراهم کند و مهندس فیروزان پیشنهاد داد که از حسامالدین سراج به عنوان خواننده در این کار بهره ببریم. هنوز بسیاری از دوستان و استادان دانشگاه میگویند به این کاستها گوش میدهیم و من هم به فکر افتادم که در قالب سیدی آن را عرضه کنم. در بزرگداشت فردوسی هم باز یک آلبوم دو کاسته از هفت خان رستم، زندگی فردوسی و کل شاهنامه همراه با موسیقی و نقالی تهیه کردیم. با توجه به این سه آلبوم با مهندس فیروزان حرف زدم تا کاستها و نوارهایی را تهیه کنیم و به مدارس بدهیم و کل شعرها و متون قدیمی کتابهای فارسی را از دبستان، راهنمایی و دبیرستان برای بچهها و دبیران بخوانیم. این طرح تصویب شد و نمونه کار و طرح را به آموزش و پرورش دادم. خوشبختانه دکتر حدادعادل، معاون پژوهشی آموزش و پرورش، همکاری و حمایت کردند. حدود یک سال طول کشید تا آموزش و پرورش این مجوز را صادر کرد و یک سال هم طول کشید تا وزارت ارشاد اجازه دهد.
نوری به تهیه نوار کاستها برای آموزش بهتر در مدارس اشاره و اظهار میکند: تهیه نوار کاست دوره دبستان را با حمایت و سرمایهگذاری مهندس فیروزان و انتشارات سروش شروع کردیم. سپس آقای مهندس کاشانی که مسوول سروش بود، به من تلفن کرد که دوران راهنمایی و دبیرستان را ما تقبل میکنیم. وزارت آموزش و پرورش هم پیشنهاد کرد که دوران پیش دانشگاهی را بپذیریم؛ بنابراین تا پایان دوره پیش دانشگاهی هر چه در کتابهای فارسی بود ما خواندیم. تمام شعرها در اوج زیبایی انتخاب شده بود و متنها از تاریخ بیهقی، حسنک وزیر و مطالب قشنگ همراه با موسیقی بود و حدودا ۵۵ کاست بود که در کل ایران پخش شد؛ البته کتابها عوض میشد و باید تغییراتی ایجاد میکردیم و این کار سرمایه میخواست. از همه مهمتر اینکه مدیران انتشارات عوض شدند و مدیران بعدی دیگر دغدغه این کار را نداشتند. این کار هم احتیاج به حمایت و سرمایهگذاری داشت بنابراین متوقف شد.
- آرزوی من این است که شاگردانم از من جلو بزنند
این گوینده پیشکسوت اضافه میکند: به من پیشنهاد شد که در دانشکده خودمان گویندگی، فن بیان، شعر و ادبیات درس بدهم و این کار را در دانشکده صداوسیما شروع کردم و این درس دادن باعث شد روشهای منحصر به فردی را پیدا کنم؛ برای مثال روشهایی پیدا کردم که تارها فعال و صدا پرو کامل شود. صدا مانند پیانو از زیرترین تا بمترین فرکانس را دارد و این بستگی به توانایی خودمان در استفاده از تارهای صوتی دارد. همچنین فهمیدم بهترین روش تنفس، استفاده از دیافراگم و برای گویندگی مناسب است. به نظرم ما به طور غریزی توانایی همه کارها را داریم اما باید عملی صورت بگیرد و بستگی دارد آدم بخواهد توانایی بالقوه را بالفعل کند. پس این توانایی در ما وجود دارد اما بروز نکرده است.
او به آموزش دانشجویان خود اشاره و اظهار میکند: آرزوی من این است که به توفیق خداوند آنچه را که یاد گرفتم به طور کامل به شاگردان یاد دهم. آرزوی من این است شاگردان من از من جلو بزنند و روی دوش من بایستند که افقهای دورتر را ببینند.
نوری با بیان ظرفیتهای زبان فارسی اظهار میکند: زبان فارسی این ظرفیت را به طور کامل دارد که هرگز به پایان توانایی آن به این سرعت نمیتوانیم برسیم. ما و همه کشورهای دنیا بدون استثنا زمانی که به استقلال و حاکمیت مطلق رسیدند برای حفظ استقلال و حاکمیت یک زبان رسمی را استفاده کردند. بعد از پذیرش اسلام از ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ سال پیش تا حالا زبان فارسی دری، زبان رسمی و ملی ما شد که بزرگترین شاعران ما یعنی رودکی، فردوسی، سعدی و حافظ و ... به این زبان شعرهای خود را نوشتند. ایران از قومهای مختلف تشکیل شده و هر کجای ایران اگر کسی سواد خواندن و نوشتن داشت و این نمود زبان فارسی نوشتاری را یاد گرفته بود، میتوانست شعرهای فردوسی را به لهجه مادری بخواند.
او به بیان رادیو در مناطق مختلف کشور اشاره میکند و میگوید: از زمانی که رادیو به وجود آمد چون یک رسانه گفتاری و شنیداری بود، باید بیانی را برای گفتن و شنیدن انتخاب میکرد و این انتخاب باید منطبق با آن زبان رسمی میشد. اولین رادیو در هر کشوری در پایتخت افتتاح میشد که باید از زبان پایتخت استفاده میکرد تا این زبان همگانی شود. هر زبانی از دو ویژگی اساسی لهجه و گویش برخوردار است. رادیو در تهران افتتاح شد بنابراین بیان رادیو لهجه تهران و گویش قشر تحصیلکرده دانشگاه انتخاب شد.
این پیشکسوت رادیو اضافه میکند: تصمیم گرفته شد که گوینده با لهجه و بیان کتابی حرف بزند و از ابتدا این نوع افراد را انتخاب کردند. در بسیاری از شهرستانها باید فردی برای مردم بیان رادیو را ترجمه میکرد و حتی در تهران برای مردمی که در قهوهخانهها جمع میشدند، یک نفر برای مردم کمسواد و بیسواد ترجمه میکرد مدتی در شهرستانها طول کشید تا مردم و جوانها با این بیان آشنا شوند و فهمیدند رادیو چه میگوید. رادیو به بیان ما کمک کرد، قبل از رادیو هر کس میخواست با زبان فارسی آشنا شود و بنویسد در مکتب آموزش میدید. اگر یک استاد دانشگاه را در زمان حاضر به رادیو دعوت کنیم و با لهجه صحبت کند مسالهای نیست اما در هر برنامه دیگری اگر گوینده یک دهم لهجه داشته باشد، مردم ایراد میگیرند.
- گوینده باید مطابق معیار گویندگی و بیان رسمی صحبت کند
نوری به بیان گوینده اشاره میکند و میگوید: گوینده باید مطابق معیار گویندگی و بیان رسمی صحبت کند. صدا کاملا درست و منطبق بر قاعده و قانون و بیان، مطابق معیار باید باشد. اما استاد هم باید در دانش خود اطلاعاتش کامل باشد.
او با اشاره به اینکه گوینده برای حفظ صدای خود چه کارهایی باید انجام دهد؟ گفت: مواد ناباب و تند نخورد و از دود دوری کند. کتاب اول من چاپ شده که در آن به گوینده میگویم باید عاشق کار گویندگی باشد و تربیت خانوادگی و تواناییهای این کار را داشته باشد. همچنین به طور کامل آموزش ببیند و بعد شروع به کار کند و در دوران کار هم آموزش باید همیشگی باشد.
این پیشکسوت رادیو به گویش متفاوت گویندگان اشاره میکند و ادامه میدهد: برخی از گویندگان کلمات را به درستی بیان نمیکنند؛ وقتی از آنها علت را میپرسیم، میگویند مقصر سردبیر برنامه است که مدام میگوید سریع باش به بخش خبری نزدیک میشویم و بعد که خبر تمام میشود، موسیقی پخش میکنند. یک دستگاه تلویزیون هست به نام اتوکیو که اصل خبر را از روی آن میخوانند اما گاهی گوینده این استناد را از بین میبرد و از خودش خبر را میگوید در حالی که گوینده خبر هم باید به خبر استناد کند. گویندهها در مقابل میلیونها انسان از بالاترین مقام تا رده سنی پایین قرار دارند و باید حرف زدن را یاد بگیرند.
او اضافه میکند: اولین مسالهای که گوینده باید رعایت کند ادب و احترام به شنونده است چون از مقام معظم رهبری گرفته تا وزرا، پدرت و ... برنامه را گوش میدهند. در برنامههای شخصیتهای گوناگون را هنرپیشه اجرا میکند اما گوینده شخصیت ثابت و همیشگی دارد. ادب و تربیت در رأس همه است و اگر همه اینها رعایت شود شنونده، خبر و هر مطلبی را متوجه خواهد شد. گوینده باید جایگاه خود را بشناسد و بداند در جایگاهی قرار دارد که میلیونها شنونده به او گوش میدهند. از ۲۵ سال قبل هم به همه مدیران نامه نوشتم که رادیو و بعد تلویزیون، مهمترین آموزشگاه در هر کشوری است. مردم همه چیز را از رادیو یاد میگیرند و امام خمینی و مقام معظم رهبری هم فرمودند مهمترین و بزرگترین دستگاه آموزشی و دانشگاه، رادیو است.
- رادیو به هیات علمی نیاز دارد
نوری با اشاره به اهمیت وجود هیات علمی در رادیو اظهار میکند: چرا هیات علمی در رادیو وجود ندارد تا هر کس نتواند به میل خود رفتار کند؛ برای مثال مدیر یک شبکه عوض میشود و برنامهای که سه یا چهار سال در حال پخش شدن است و مردم دوست دارند، ناگهان قطع میشود و جای آن برنامه دیگری را پخش میکنند اما این بیاحترامی به مردم است. اگر معترض شویم میگویند در اختیار ماست. اگر هیات علمی باشد نمیتوانند این حرف را بزنند و باید طبق قاعده و قانون پیش برود.
او با اشاره به فعالیت خود در تلویزیون یادآور میشود: یکی از تهیهکنندگان رادیو، مهدی علی احمدی طرحی را داد که قبول کردم و به برنامه «شاخه طوبی» رفتم. از آن جا شروع شد و برنامههای دیگر مانند شباهنگ، غزلهای امام و ... پیش آمد. حتی در شروع شبکه جام جم من طرحی را دادم که تهیهکننده، نویسنده و مجری برنامه بودم به نام نگارستان سخن که شاید ۴۰ یا ۵۰ برنامه پخش شد.
این پیشکسوت رادیو به حضور گویندگان رادیو مقابل دوربین اشاره میکند و میگوید: بهترین گویندگان تلویزیون، گویندگان رادیو بودند و سالمتر، درستتر و بهتر حرف میزدند. دیگر الان زمانی نیست که گوینده پنهان از بیننده و شنونده باشد. چه اشکالی دارد که یک جا حرف بزند و جای دیگر تصویر و حرف او باشد. سازمان صداوسیما، هیات علمی ندارد به همین دلیل هر فردی مدیرعامل میشود، میگوید من اختیار تام دارم و هر کاری دلم بخواهد انجام میدهم.
او به علاقه خود نسبت به رادیو اشاره میکند و ادامه میدهد: میانه من با رادیو خوب است و کاملا به رادیو تعصب دارم و عاشق رادیو هستم.
این پیشکسوت رادیو اضافه میکند: هر کاری که میخواهید یاد بگیرید و بعد از یادگیری عمل کنید و آن کار وسیله زندگیتان باشد، باید عاشقانه دوست داشته باشید. ما در همه کارها توانایی بالقوه داریم اما باید عاشق آن کار باشیم تا آن تواناییها بالفعل شود و دقت کنیم اگر آن همه عشق و علاقه نیست، دنبال کار دیگر برویم که به اندازه کافی عشق و علاقه داریم. برای هر قسمت نیاز به آموزش است و آموزش تمام تواناییهای شما را از بالقوه به بالفعل میرساند.
- دکلمه ابتدایی «ربّنا» شجریان را خواندم
امیرنوری با اشاره به ضبط دعای «ربّنا» با صدای محمدرضا شجریان، یادآور میشود: «ربّنا» سالهای اول انقلاب ضبط شد. مرحوم حسین صبحدل (موذن و تهیهکننده پیشکسوت رادیو ) از من خواستند که همراه آقای شجریان «ربّنا» را اجرا کنم و اینگونه بود که دکلمه ابتدایی «ربّنا» را خواندم. شعر این دکلمه را آقای صبحدل از مثنوی افشاری مولانا انتخاب کرده بودند.
او به پخش نشدن دعای «ربّنا» با صدای محمدرضا شجریان از صداوسیما اشاره کرد و گفت: چرا پخش «ربّنا» را قطع کردند؟ استاد شجریان هم بارها گفته است که «ربّنا» به ایشان ارتباطی ندارد و متعلق به مردم است. من هم که دکلمه «ربّنا» را خواندهام و سالها است که پخش شده، دیگر مال من نیست بلکه متعلق به رادیو و مردم است؛ در واقع آنچه که مردم دوست دارند، متعلق به آنهاست.
این پیشکسوت رادیو در پایان میگوید: من کل شاهنامه، مثنوی مولانا، غزلهای حافظ و گلستان و بوستان سعدی را هم خواندهام. آقایان حداد عادل و شاه آبادی از چند ماه پیش تصمیم گرفتند که همه آثار زبان فارسی را در قالب نظم و نثر بخوانم که موجود باشد و آنهایی که موجود بوده را اصلاح و کامل کنیم.
نظر شما