این رابطه شیرین و گرم به دلایل مختلف سرد شده و در نهایت به جدایی رسیده است. این شرایط در زندگی مشترک هم میتواند به راحتی اتفاق بیفتد؛ با بیتوجهی ما به نکاتی که بسیار ساده به نظر میرسند اما در واقع بسیار مهماند. از نگاه شاعرانه، زن و مرد، زندگی را با عشق و علاقه شروع میکنند اما نمیتوانند یا گاهی نمیخواهند گل عشقشان را آبیاری کنند تا مانند روزهای اول آشنایی و ازدواج به همان طراوت و شادابی بماند. در رابطه دوستانه یا کاری شاید بتوان به راحتی از کنار ماجرا گذشت و به دنبال دوست و همکار بهتری گشت ـ هر چند این هم اصلا ساده نیست ـ اما در زندگی زناشویی نمیتوان و نباید از کنار سردی روابط بیاهمیت گذشت و زندگی را مثل 2 هماتاقی ادامه داد. بیدار کردن و بیدار نگه داشتن 3 حس و پاسخ گفتن به آنها میتواند زندگی و رابطه بین زن و مرد را بار دیگر عمق و معنا ببخشد. اما این 3 کلید چه چیزهایی هستند؟
نیازمند هم باشیم
اولین گام برای تصمیم به ازدواج، حس نیاز به داشتن و بودن فردی در کنار ماست. این حس زمانی بیشتر تقویت میشود که الگویی را که برای انتخاب شریک زندگی، سالها در ذهنمان داشتهایم و ساختهایم، در زندگی حقیقی ببینیم. پس از آن حس علاقه به بودن در کنار او، به حس نیاز به بودن در کنار او تبدیل میشود. پاسخگویی به این نیاز، مقدمه آغاز زندگی مشترک است.
اما پس از گذشت مدتی، اگر زن و مرد نخواهند یا به دلیل نداشتن مهارت کافی نتوانند حس نیاز منطقی به یکدیگر و بودن در کنار هم را تقویت کنند، احساسهای مثبت طرفین کمرنگ میشود و زندگی رو به سردی و خاموشی میرود. توجه کنیم منظور از این «نیاز به یکدیگر»، فقط نیاز به روابط زناشویی نیست بلکه بیشتر نیازهای روحی-روانی مدنظر است.
بنابراین زن و مرد باید با فراگیری مهارتهای لازم، حس نیاز به بودن در کنار هم و داشتن یکدیگر را در طرف مقابل برانگیزند ـ همواره برانگیزند ـ تا زندگی آنها گرمای خود را حفظ کند. برای تداوم حس نیاز به هم، این نکات را به خاطر بسپاریم:
ـ نقاط ضعف و قوت یکدیگر را بشناسیم و سعی کنیم نقاط ضعف را همراه هم از بین ببریم و تواناییها و نقاط قوت همسرمان را به شکوفایی برسانیم. به این ترتیب هر دوی ما برای از بین بردن ضعفها و شکوفایی تواناییها به هم نیازمندیم.
ـ در جستوجوی راههای مناسبی برای نشان دادن احساسهایمان به طرف مقابل باشیم. از نظر ساختار روانی، زنها بیشتر از طریق شنیدن کلمات محبتآمیز، نیازهای عاطفیشان تأمین میشود و مردها به عکس با رفتارهای ظاهری همسرشان پی به علاقه او میبرند.
این نکته را نشنیده بگیرید اما واقعا مردها به حس حسادت همسرشان نیاز دارند؛ به شرط اینکه از حد تعادل خارج نشود. انتقال حس حسادت، نوعی ابراز علاقه زن به مرد است که همه مردها به آن نیازمند هستند!
ـ از او تعریف کنیم: تعریف واقعی، بجا و منطقی از همسرمان را فراموش نکنیم. این تعریفها، احساس دلگرمی خاصی به طرف مقابل میدهد؛ طوری که به تدریج او را به این تعریفها نیازمند کرده و روز به روز به کسی که این تحسینها را از او دریافت کرده، وابستهتر میکند. یادمان باشد همه ما به تشویق نیاز داریم، حتی اگر گاهی کاری را آنطور که باید انجام نداده باشیم.
- او را آنطور که هست باور کنیم و دوست داشته باشیم؛ وقتی طرف مقابل حس کند واقعا به او و ویژگیها و رفتارهایش اعتقاد داریم، به حضور و وجود ما نیازمند میشود و دوست دارد برای انجام هر کاری با او مشورت کنیم. این مشورت حس نزدیکی و وابستگی زن و مرد را افزایش میدهد.
- همراه و همقدم باشیم: اگر مانند روزهای اول آشنایی با برنامهها، خواستهها و نیازهای او همراه و همقدم باشیم، همیشه در کنار هم و نیازمند به وجود هم باقی میمانیم. شک نکنید زمانی که همسرمان با بیاعتنایی روبهرو شود، کمکم از ما فاصله میگیرد و در مواردی ممکن است دیگری را برای همراه و همقدم شدن انتخاب کند. روزهای اول آشنایی را به یاد بیاوریم که چطور او را تحسین میکردیم و همه جا همراهش بودیم.
- مطلع و بهروز باشیم: همه ما دوست داریم با افرادی همصحبت شویم که نکتهای را به اطلاعات و آگاهیمان بیفزایند و هم پا با پیشرفتهای اطرافشان حرکت کنند. اگر دوست داریم مثل مشاوری آگاه همواره کنار هم باشیم، تلاش کنیم از نظر فکری هر روز آگاهی و شعورمان را بالا ببریم. آگاه و مطلع بودن، ویژگیای است که ناخودآگاه دیگران را به سوی ما جذب میکند.
همدیگر را ببینیم
دروغ گفتهایم اگر بگوییم از اینکه ما را ببینند و به ما توجه کنند، لذت نمیبریم. تا حالا چند بار اتفاق افتاده تلاش ما برای دیده شدن - به روش صحیح و منطقی - بینتیجه بماند؟ بعد از بیتوجهی چه حسی داشتهایم؟
پاسخ گفتن به نیاز «دیده شدن» در زندگی مشترک حساستر از پاسخگویی به هر حس دیگری است. اگر همدیگر را خوب ببینیم، به تغییرات بد و خوب هم واکنش نشان بدهیم، تغییرات ظاهری یکدیگر و به تغییراتی که همسران در دکوراسیون منزل یا داخل خودروی شخصیمان ایجاد کرده، حساس باشیم و آنها را ببینیم، رابطه صمیمیای بین ما ایجاد خواهد شد.
روانشناسان معتقدند یکی از اصلیترین دلایل بیتوجهی زوجها به هم یا همان «ندیدن و نادیده گرفتن یکدیگر»، اهمیت دادن بیش از حد ضروری به فرزندان است. در واقع زمانی که فرزند در کانون توجه پدر و مادر قرار میگیرد، والدین سعی میکنند فقط او و نیازهایش را ببینند و همین امر آنها را هر لحظه از یکدیگر دورتر میکند. برای آنکه همدیگر را ببینیم، این تمرینها را به خاطر بسپاریم.
- کمی از فرزندسالاری کم کنیم؛ البته که در این روزگار فرزندان حاکمان بیقید و شرط خانه شدهاند. اگر کمی کمتر به این دیکتاتورهای کوچک اهمیت بدهیم؛ همدیگر را بهتر خواهیم دید.
- برای همسرمان یادداشت بگذاریم؛ مثلا کنار آینه بنویسیم: «امروز دیدمت، موهایت خیلی قشنگ است؛ میدانی؟» یا «روز بدی داشتم نگران و دلتنگ بودم و تو 2بار زنگ زدی؛ حالم خیلی بهتر شد، ممنون.»
- بیرون از خانه قرار بگذاریم؛ روانشناسان توصیه میکنند هفتهای یک بار زن و مرد باید با هم بیرون بروند و دور از هر دغدغهای با هم خلوت کنند. در این خلوتها، نیازها و کمبودهای همدیگر را به خوبی میبینیم و انگار از نو با هم پیمان میبندیم.
- در روزهای عادی، کارهای غیرعادی بکنیم. روز تولد و سالگرد ازدواج و عید به جای خود؛ اما یک روز معمولی را با یک کادوی غیرمعمول میشود به یک روز خاص و به یک خاطره بهیادماندنی تبدیل کرد. نه؟
- تشکر کردن را به هیچوجه فراموش نکنیم و حتی برای محبتهای بهظاهر کوچک، همدیگر را ببینیم. به هر تغییری - چه تغییرات ظاهری همسرمان و چه منزل- حساس باشیم. حتی به تغییر رفتارهای او مثل تغییر در ساعت رفت و آمد همسرمان و... حساسیت نشان بدهیم تا او به خوبی متوجه شود که به او توجه میکنیم. فقط مواظب باشیم این حساسیتها به عاملی آزاردهنده در زندگی تبدیل نشود و دست و پای طرف مقابل را نبندد.
بخواهیم و نخواهیم
گاهی وقتها با نخواستنهایمان و گاهی با خواستنها، میتوانیم رابطه را محکمتر کنیم. اگر یاد بگیریم که هریک از ما به عنوان زن و مرد تواناییها و ویژگیهای منحصربهفردی داریم، راحتتر میتوانیم چیزی را بخواهیم یا نخواهیم.
به این مثال توجه کنیم: حتما اتفاق افتاده توان جابهجایی میز و صندلیای را نداشتهایم اما بدون کمکخواستن از همسرمان این کار را انجام دادهایم. این یعنی من به تو و کمک تو نیاز ندارم و بودن یا نبودن تو فرقی به حال من ندارد. درست است که نباید برای انجام هر کاری از زن یا شوهرمان کمک بگیریم اما در مواردی به عمد تلاش میکنیم تا حضور طرف مقابل را نادیده بگیریم.
گاهی هم خواستنها و احساس ناتوانی بیدلیل، طرف مقابل را خسته و دلزده میکند، چرا که نوعی حس «اجبار» برای اطاعت از طرف مقابل در زن یا شوهر ایجاد میشود و همین حس ناخوشایند، او را از خانه گریزان میکند. برای اینکه بازی خواستن و نخواستن را با مهارت اداره کنیم، 3 نکته را بهخاطر بسپاریم:
- نگران نشاندادن نقطه ضعفها و ناتواناییهای بهجا و منطقیمان نباشیم. اگر واقعا نمیتوانیم کاری را به تنهایی انجام بدهیم، از همسرمان کمک بخواهیم. این خواستن شیرین، ارتباط ما را صمیمیتر میکند.
- اگر به چیزی یا کمکی نیاز نداریم، همسرمان را اسیر نکنیم.
- همفکری را فراموش نکنیم و از همسرمان بخواهیم نقاط ضعف و قوتمان را یادآوری کند.
- گاهی بگذاریم طرف مقابل بدون اینکه از او کمکی یا چیزی بخواهیم، کاری را انجام بدهد؛ به این ترتیب، بعضی از احساسها و نیازهای ما بدون گفتن، انتقال مییابند.
و در نهایت اینکه بخش مهمی از زندگی مشترک را نیازها و خواستههای روحی - روانی ما تشکیل میدهد؛ نیازها و خواستههایی که اگر برآورده نشود یا بیجا و ناقص برآورده شود، چرخ زندگی را پنچر خواهد کرد؛ هرچند به ظاهر، زندگی روی4 چرخ خود درحال حرکت باشد.