مادر خانواده براي ارائهي مقالهاش دربارهي مارمولكها چند روزي به سفر ميرود و دختر و پسرش را با پدرشان تنها ميگذارد.
يک روز که بچهها ميخواهند صبحانه برشتوک با شير بخورند، متوجه ميشوند شير ندارند. پدرشان بهناچار ميرود شير بخرد که هزار و يک اتفاق برايش ميافتد و از شير مانند جانش محافظت ميکند تا آن را کامل و سالم به بچههايش برساند.
- خوشبختانه شير
نويسنده: نيل گيمن
مترجم: پرناز نيري
تصويرگر: اسکاتي يانگ
ناشر: نشر افق (66413367)
نوشين شجاعي، 13ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
نظر شما