وحشت از آنچه «گستاخ شدن کودکان و نوجوانانمان» اعلام شد آموزش پیشگیری از آسیبهای مربوط به مسائل جنسی را به عقبنشینی وادار کرد. اما نتیجه این عقبنشینیها منجر به فاجعه تجاوز جمعی در یکی از مدارس غیرانتفاعی شد؛ خبری که منتشر شد و شاید خبرهای بسیاری هم رخ دادهاند که همچنان پنهان ماندهاند.
متجاوز؛ معاون دبیرستان. قربانیان؛ کودکان و نوجوانان. همشهری در واکاوی و بررسی عوامل وقوع فاجعه دبیرستان پسرانه تهران با برخی کارشناسان گفتوگو کرده، کارشناسان «آموزش جنسی» به کودکان و نوجوانان را بهعنوان حلقه مفقوده در جامعه ما میدانند. فقدان مؤلفهای بهنام «آموزش» که سرانجام آن سریال تکراری سوءاستفادههای جنسی در شریفترین و مطمئنترین مکان است. نقطهای که تصور میشود پناهگاه کودکان و نوجوانان و خانه دومشان است تبدیل میشود به کانون ترس و دلهره و تشویش اذهان عمومی.
- سنجشهای روانی و رفتاری به گزینش معلمان اضافه شود
- امیر عباس میرزاخانی/ فعال آموزش و پرورش
اخیرا معاون یک دبیرستان پسرانه در غرب تهران اقدام به آزار جنسی تعدادی از دانشآموزان کرده که بازتابهای گسترده داشتهاست. وزیر آموزش و پرورش در توییتی با ابراز تأسف شدید نسبت به این جنایت تلخ و شرم آور، بر بهروز رسانی فرایند گزینش، بهویژه نظارت سختگیرانه و بدون مسامحه برای جلوگیری از تکرار این اتفاقات تأکید کرد.
در قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش مصوب سال 74شمسی در مجلس شورای اسلامی، داوطلب شغل معلمی علاوه بر داشتن شرایط عمومی استخدام (صلاحیت علمی و تواناییجسمی و روانی)، باید ضوابط اخلاقی، اعتقادی و سیاسی که در 7بند و 3 تبصره احصا شده است را دارا باشد. در سال 75 قانون گزینش معلمان با تصویب مجلس به همه دستگاههای دولتی و نیمه دولتی که تمام یا قسمتی از بودجه آنها از بودجه عمومی تأمین میشود تسری پیدا کرد.
این قانون افرادی را به دلایل عقیدتی و سیاسی از استخدام در دستگاههای دولتی و مؤسسات وابسته به دولت محروم میکند. برخی از این شرایط مانند «عدموابستگی به احزاب و سازمانهای غیرقانونی» و یا «عدمسابقه کیفری مؤثر» را از طریق استعلام از دستگاههای قضایی و امنیتی میتوان احراز کرد. اما اثبات و رد «التزام عملی» داوطلبان به احکام دینی و سیاسی، بسیار دشوار است.
درگزینش معلمان، طبق قانون، فرد بیاعتقاد به دین، فردی که نماز نمیخواند و روزه نمیگیرد، فردی که هوادار فلان حزب رانده شده از قدرت است و... نمیتواند معلم شود. حتی اگر فرد ادعای اعتقاد و التزام داشته باشد اما برای گزینشگر احراز نشود از ورود به آموزش و پرورش باز میماند. این حرفها را همه معلمانی که از صافی گزینش عبور کردهاند میدانند. با نگاهی گذرا به قوانین گزینش، مشاهده میشود که بندهای قانون مصوب و اجرایی گزینش، براساس تمرکز گزینشگران روی مسائل اعتقادی و سیاسی است و بههیچعنوان امکان توجه به بحثهای روانی و جنسی و شناسایی افرادی مانند معاون مدرسه پسرانه در غرب تهران یا دیگر موارد آزار جنسی در دانشآموزان را فراهم نمیکند.
بنابراین مسئولان وزارت آموزش و پرورش و سیاستگذاران کشور باید با بررسی همه جانبه و نگاه آسیب شناسانه به این اتفاق، راهی برای برون رفت از تکرار این حوادث پیشنهاد کنند. تمرکز بیش از حد بر این نوع گزینشهای کنونی تا حدودی باعث غفلت از احراز صلاحیتهای حرفهای و تخصصی معلمان و کارکنان دولت شده است. حال با توییت سیدمحمد بطحایی بهنظر میرسد که وزارت آموزش و پرورش قصد دارد برای جلوگیری از تکرار این چنین حوادث شرمآور، آییننامهای تنظیم کند که از این پس گزینش نیروهای شاغل در هر بخشی، غیراز مباحث سیاسی و اعتقادی و حزبی و...بر جنبههایی از ضوابط حرفهای برای احراز شغل معلمی انگشت بگذارد، اقدامی که اگر چه دیر است، اما میتواند مرهمی برای درد کهنه آموزش و پرورش باشد.
- آموزشهای پیشگیرانه و تشکیل پلیس ویژه جرایم جنسی
- لیلا ارشد/ فعال اجتماعی و حقوق کودک
آموزش بهعنوان یک نوع مهارت و ابزار مقابله با آسیبهای اجتماعی است. در جامعه امروزی نیاز کودکان و نوجوانان به اینگونه آموزشها بهمنظور پیشگیری سطح یک، مهمتر، پیچیدهتر و بیشتر از بزرگسالان است. درخصوص مسائل جنسی، آموزشها باید بهنحوی باشد که فرد با به کارگیری آن بتواند در شرایط پیچیده با یک تصمیمگیری سریع، درست و منطقی خود را از صدمه و آسیب ناشی از آن برهاند.آموزشهای جنسی باید در جامعه ما بهصورت گسترده در اختیار کودکان، نوجوانان و حتی جوانان قرار گیرد.
یکی از موارد مهمی که باید آموزش داده شود، تربیت جنسی است. در جامعه ما متأسفانه وقتی بحث آموزش جنسی مطرح میشود این تصور پیش میآید که قرار است به کودکان و نوجوانان مسائل جنسی آموزش داده شود، درحالیکه دادن اطلاعات و تربیت جنسی به کودکان کمک میکند تا علاوه بر شناخت خود، محدودیتها، توانمندی و حتی اندامهای خود را شناسایی کنند. با این آموزشها فرد میتواند روابطش را با افراد همجنس و غیرهمجنس تنظیم کند.
والدین هم باید بیاموزند که با صحبت کردن مداوم در این زمینه و ایجاد رابطهای صمیمانه و با همدلی با کودکان میتوانند در جریان مسائل آنها قرار گیرند. این رابطه و تعامل صمیمانه کمک میکند که والدین درهنگام ضرورت قبل از وقوع هر اتفاقی از آن مطلع شوند و از آن پیشگیری کنند. این آموزشها فقط مختص خانوادهها نیست؛ در کودکستان، دبستان، دبیرستان و دانشگاهها بارها باید پیشگیری سطح یک مهارتهای مختلف آموزش داده شود.
با آموزش باید افراد آسیبپذیر را در مقابل آسیبهای مربوط به مسائل جنسی واکسینه کنیم. در بسیاری از مواقع والدین به تنهایی نمیتوانند در پیشبرد اهداف موفق عمل کنند. مدرسه و خانواده در کنار هم باید برای مهارت آموزی در زمینه آسیبهای جنسی کودکان وارد میدان شوند. ما با خانوادههایی مواجه هستیم که پدر و مادر آموزش ندیدهاند. در زمینه آموزش مسائل جنسی به کودکان و نوجوانان در جهت کاهش آسیبهای آن، حتی پدر و مادرها هم آموزش ندیدهاند.
امروزه تنها اهرم کنترل و تربیت کودکان، خانوادهها نیستند. با وجود امکانات و ورود به فضای مجازی و تعاملات بالا در اجتماع خانواده به تنهایی نمیتواند بار آموزش و کنترل فرزندان را به دوش بکشد بلکه نیاز به همکاری و هماهنگی همه جانبه است. بهعنوان مثال اگر قرار باشد آسیبهای جنسی که کودکان و نوجوانان را تهدید میکند کاهش دهیم باید خانواده و مدرسه و همه دستگاهها همکاری کنند و هماهنگی ایجاد شود.
آموزش و پرورش و صدا و سیما از نهادهای تأثیرگذاری هستند که در این مسائل میتوانند در کنار خانواده و مدرسه در امر آموزش کمک کنند. مسئله بعدی در رابطه با تابوهاست. به شکل سنتی در خیلی از خانوادهها آموزش پیشگیرانه به کودکان داده نمیشود حتی با کنجکاویهای معمول آنها سخت برخورد میشود.
شکل آموزشها در این زمینه در محیط خانوادهها بهصورت سرکوب، ارائه اطلاعات غلط و توبیخ و تنبیه است. از اینرو باید ابتدا نهادها و دستگاههای متولی آموزشها را از پدر و مادرها آغاز کنند و به موازات آن کودکان، نوجوانان و جوانان را از مسائل موجود آگاه و مطلع سازند. در آخر ما به یک بانک اطلاعاتی نیازمندیم که شامل لیست کاملی از افراد بزهکار جنسی باشد. شناسایی این افراد باعث میشود در محیطها و مسئولیتهایی که بستر مناسب را برای آزار و اذیت فراهم میکند گمارده نشوند. حتی میتوانیم در کشور پلیس ویژه جرایم جنسی داشته باشیم.
- غفلت خانوادهها از بچهها را فراموش نکنیم
- مظفر الوندی/ دبیر سابق مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک
حادثهای که چند روز پیش در مدرسهای در تهران اتفاق افتاد حادثه تلخی بود که نباید به مرور زمان فراموش شود. همین مسئله نشان داد که ما در قسمت آموزش ضعیف هستیم. آموزش به خانوادهها، آموزش به بچهها و آموزش به اولیای مدارس از مهمترین و اصلیترین نکاتی است که باید به آن توجه شود.
ترویج آموزش مسائل جنسی ضرورتی است که باید در سطوح مختلف صورت بگیرد. ما سالیان سال است که در رسالههای علمیه شاهد مسائل مربوط به امور جنسی هستیم اما میترسیم که همین آموزشها را در مقاطع مختلف تحصیلی داشته باشیم. آموزش و پرورش نیز باید بهصورت جدیتر به مسئله آموزش جنسی متناسب با سن دانشآموزان بپردازد و آن را به صورت بومیسازیشده به دانشآموزان تدریس کند.
یکی از مسائلی که در هیاهوی رسانهها نباید فراموش شود این است که غفلت خانوادهها را از بچهها نباید دستکم بگیریم. در حادثه اخیر تغییر در نوع رفتار بچهها باید خیلی سریعتر والدین را حساس میکرد. والدین این بچهها اینقدر از حالات و روحیات بچههای خود دور هستند که زمانی که گفته میشده بچهها در اردو مشروبات الکلی مصرف کرده و به خانه بر میگشتند متوجه تغییر حالت آنها نمیشدند. در بروز این مسئله معاون مدرسه، خانواده و محیط آموزشی هر کدام سهمی دارند.
یکی از بخشهایی که در نقض حقوق کودک باید به آن توجه شود مسئله غفلت والدین است که بر اثر این غفلت حق سلامت، زندگی و حقوق فردی کودکان نقض میشود. اما سادهانگاری است که تصور کنیم با اجرای حکم درخصوص این مسئله، پرونده آن بسته میشود؛ ما باید از این حوادث برای آینده تدبیر کنیم. اظهارنظر رهبری درخصوص رسیدگی سریع به این مسئله نشان از اهمیت موضوع دارد اما در عین حال باید ابعاد آن نیز بررسی شود چرا که مجازات معاون مدرسه به تنهایی کفایت نمیکند و نظام آموزش و پرورش، نظام گزینش و معلمان زیر سؤال هستند.
نکته مهم دیگر این است که این حادثه در یک مدرسه با موقعیت خوب در پایتخت اتفاق افتاده اما وضعیت مدارس حاشیه شهر مشخص نیست و ممکن است این موضوع با توجه به وضعیت زندگی بچهها در وضعیتی شدیدتر در این مدارس اتفاق بیفتد و هیچگاه هم رسانهای نشود. مسئله دیگر که باید به آن توجه شود این است که موضوع، مهم تلقی شود تا بتوان برای آن کاری کرد. در تمام دنیا این قبیل اتفاقات روی میدهد اما فرق ما با آنها این است که آنها برای این مسائل پرونده دارند و موضوع را بررسی و تحلیل میکنند و درصدد کاهش آن هستند ولی ما آماری در این زمینه نداریم و نمونههایی که اتفاق میافتد بعد از مدتی بهدست فراموشی سپرده میشوند. به همین دلیل وجود قوانین سختگیرانه برای برخورد با این مسائل ضروری است.
اکنون در قوانین فعلی ما مواردی درخصوص کودک آزاری وجود دارد اما کافی نیست. باید درخصوص کودکان یک قانون جامع و کامل داشته باشیم که همه ابعاد تعرض به حقوق کودکان ازجمله آزارهای جسمی و جنسی را در بر بگیرد. این در حالی است که متأسفانه در بین تصمیمگیران و مجریان قانون درخصوص حقوق کودکان حساسیت بالایی وجود ندارد و ویرایش نهایی لایحه مربوط به حقوق کودک و نوجوان نیز چندان کامل نیست اما همین نسخه هم در نوبت رسیدگی در مجلس قرار دارد و هنوز تکلیفش مشخص نیست.
مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد نوع نگاه به این موضوعات از منظر افراد مختلف در سطح افراد تصمیمگیر، پژوهشگر، معلم و... است. این نگاه یکسان نیست. یک مسئول عنوان میکند که آزار جنسی در کشور ما اولویت نیست و دیگری اولویت آن را بالا میداند، همین تفاوت نگاه به این مسئله میتواند در بررسیهای مربوط به آن مشکلاتی را ایجاد کند. براساس پژوهشی که چند سال قبل در 17استان کشور داشتیم متخصصان، مددکاران و افراد درگیر با موضوعات مربوط به کودکان، اولویت اصلی را در مسئله کودکان حمایت از کودکان در معرض آسیبهای جنسی و جسمی عنوان کردند اما تابو بودن این مسئله که معمولا با مسائل سیاسی گره میخورد باعث میشود تا موضوع اصلی زیر سؤال برود. سخن آخر درخصوص رسیدگی به این پروندههاست.
خلایی که در سیستم قضایی ما در این خصوص وجود دارد این است که بچهها در مراحل مختلف تحقیق از سوی پلیس، دادستان، بازپرس، بازرس آموزش و پرورش و... مدام مورد پرسش قرار میگیرند و همین سؤالهای متعدد درخصوص موضوع میتواند آسیبهای بیشتری به بچهها وارد کند درحالیکه در کشورهای پیشرفته مددکاران حرفهای بعد از گفتوگو با بچهها و روشن شدن زوایای مختلف حادثه در دادگاه نقش بچهها را بهعهده میگیرند و معمولا بچهها برای پاسخگویی در دادگاه حضور ندارند چرا که حضور بچهها در محکمه بیشترین ضرر را از نظر روحی و روانی به آنها وارد میکند.
- توجه به مراقبت جنسی در دوران بلوغ
- سیدحسن موسویچلک/ رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
یکی از نیازهای اساسی هر فرد موضوع در اختیار داشتن اطلاعات درست برای عبور از مراحل رشد است. طبیعتا یکی از این نیازها، نیازهای جنسی و نیازهای مربوط به سلامت دوران بلوغ است ؛ موضوعی است که نمیشود نسبت به آن بیتوجه بود، چون وقتی بچهها در این دوران قرار میگیرند اگر نتوانند اطلاعات درست را از منابع درست دریافت کنند، تلاش میکنند از راههای دیگر و چه بسا راههای نامطمئن به آن دسترسی داشته باشند.
چندین گروه میتوانند در این حوزه کمک کنند؛ گروه اول خانواده که خودشان باید اطلاعات درستی در ارتباط با این دوران داشته باشند و این اطلاعات را بموقع به اعضای خانواده و فرزندان منتقل کنند. دادن اطلاعات بموقع یعنی به بچه زیر 6 سال باید آموزش دهیم که چه کسانی در چه شرایطی مثلا میتوانند کجای بدنت را لمس کنند اما همین اطلاعات در مورد بچه 11ساله یا بچهای که دوران بلوغ را طی میکند، متفاوت است.
مهم این است که این آموزشها بموقع و درست در اختیار افراد قرار بگیرد. بعد از خانوادهها محیطهای اجتماعی مرتبط میتوانند در این حوزه در چارچوب وظایف خود و شرایط سنی، جسمی و سواد افراد ایفای نقش کنند و اطلاعات فرد را در حوزه بلوغ افزایش دهند. بهدلیل اینکه بچهها دوران بلوغ خود را در مدرسه میگذرانند و با همسالان خود ارتباط دارند، معمولا از مسئولان و اولیای مدرسه در کنار والدین اطلاعات میگیرند که گاهی مواقع نقش همکلاسی از خانواده و اولیای مدرسه بیشتر است، درحالیکه بالا بردن سواد افراد به بالا بردن سلامت جنسی میتواند کمک کند تا از این دست مشکلات کمتر اتفاق بیفتد و اطلاعات را از منابعی بگیرند که درستتر باشند.
نکته بعدی سایر محیطهای اجتماعی و گروههایی است که افراد در آنها حضور دارند و در بحث پیشگیری کار میکنند، حتی در منابع دینی هم سرپوشی درخصوص نیازهای جنسی ندارند و این منابع میتوانند کمک کنند تا اطلاعات مربوط به سلامت جنسی در اختیار افراد قرار بگیرد. تابو نکردن آموزش مسائل جنسی به این معنا نیست که بدون هیچ حرمتی در مدارس راجع به رابطه جنسی صحبت شود، بلکه داشتن سواد جنسی با داشتن رابطه جنسی متفاوت است.
هدف از سواد جنسی آموزش راههای ارتباط جنسی نیست، بلکه هدف این است که اگر فردی خواست به بچهها تعرض داشته باشد، بچه بلافاصله واکنش نشان دهد و آزارهای جنسی ناشی از غفلت و ترس کمتر شود. چهبسا اگر دانشآموزانی که بهنوعی مورد تعرض واقع شدند در خانه شاهد فضای امن بودند و میتوانستند حرف بزنند، زودتر این مسئله مشخص میشد.
وقتی فضا برای صحبت کردن امن نباشد یا مسئله عنوان نمیشود یا کتمان میشود، همین کتمان کردن باعث تکرار این رفتار و آزار و اذیت جسمی و روحی بچه میشود. درحالیکه اگر راجع به این موضوعات و در چارچوب مشخص شده در خانوادهها صحبت شود، بچهها حس امنیت پیدا میکنند و درصورت احساس خطر بلافاصله خانواده را در جریان میگذارند.
حالا هم که موضوع رسانهای شده خانوادهها نباید بچهها را محدود و کنترل کنند. همکلاسیها و هممحلهایها و اقوام نیز نباید کاری کنند تا بچهها حس حقارت و گناه داشته باشند؛ ضمن اینکه اکنون خانوادهها و بچهها قربانی این اتفاق شدهاند و نیاز به دریافت حمایتهای مددکاری دارند که انجمن اجتماعی مدکاری ایران برای یاری رساندن به خانوادهها و بچهها در زمینه مددکاری آمادگی لازم را دارد.
نظر شما