سعید امیر سلیمانی،بازیگری که سال 59 و در سریال «شاه دزد» و بعد از آن با ایفای نقش در مجموعه مخمصه به اوج شهرت رسید، شاید مثل دوران جوانی تب و تاب حضور مقابل دوربین را نداشته باشد اما در 75 سالگی بیکار هم ننشسته و با بازیهای گاه و بیگاه در تئاتر و سینما،نام و خاطراتی را که عموم مردم از حضورش در سریالهای ماندگار تلویزیونی دارند زنده نگه داشته است.
امیر سلیمانی که سابقه ای 60 ساله در عرصه هنر دارد، بعد از پشت سر گذاشتن دوره درمان سرطان، این بار به صحنه زندگی برگشته و امید به زندگی در کلامش موج می زند.این بار سراغ بازیگر قدیمی و با سابقه تئاتر، سینما و تلویزیون رفته ایم و احوالش را جویا شدیم.
- شما از کودکی وارد دنیای هنر شدید.چه عواملی شما را به بازیگری علاقهمند کرد؟
ماجرای علاقهمند شدنم به همان دوران کودکی مربوط می شود؛همان روزهایی که هنرمندان بزرگ و سرشناس به خانه پدری ام در شمیران رفت و آمد داشتند. در آن سالها خیلی از خواننده ها و موزیسین ها مثل حسین قوامی و استاد بنان در خانه رفت و آمد می کردند.وقتی 8 سالم بود پدرم، شخصی را که به خانه ما آمده بود به من نشان داد و گفت این آقا استاد تئاتر ایران است.گفتم اسمش چیست؟ گفت: آقای سارنگ و کسی که کنارش ایستاده اکبر مشکی است.آشنایی با چنین افرادی در ناخوادآگاهم تاثیر گذاشت و زمانی که 18-17 سالم شد رفتم دنبال یادگیری تئاتر.
- برای آموزش تئاتر به کجا مراجعه کردید؟
در آن سالها، مهین و مصطفی اسکوئی که تازه از ایتالیا به ایران برگشته بودند،گروه آناهیتا را تشکیل دادند که کارش آموزش و اجرای نمایش بود. بعد از 3 سال شروع کردند به پذیرفتن هنرجو و من همراه محمود دولت آبادی، سعید سلطانپور و ... حدود 6 ماه در آن کلاس ها آموزش دیدیم و خیلی زود روی صحنه، تئاتر اجرا کردم. تئاتر آناهیتا برای ما دانشگاه بود و در حضور اسکویی ها فن بیان، شمشیربازی و گریم میخواندیم و اتود می کردیم.
- اولین نمایشی را که اجرا کردید یادتان است؟
نام اولین نمایشی که بازی کردم «اوتللو» بود و در آن کار دو نقش متفاوت داشتم؛ یکی نقش یکی از نیزه داران اوتللو و دیگری نقش منشی دادگاهی که اوتللو را محاکمه می کرد.یکسال بعد در دومین کار با محمود دولت آبادی همبازی شدم و پارتنر هم بودیم.چند ماه بعد هم در نمایش «غار سالامانک» بازی کردم و خانم اسکوئی نقش اول را به من داد.در آن کار 19 سالم بود اما نقش یک پیرمرد 90 ساله را بازی می کردم.بعد از اجرای این نمایش،نقش پیرمرد تا مدتها روی من ماند و هر کارگردانی دنبال بازیگر برای بازی در نقش مردان کهنسال بود سراغ من می آمد.
- خیلی از بازیگران مطرح آن سالها کارشان را با گروه آناهیتا شروع کردند.دلیل تعطیلی این گروه چه بود؟
مدیریت گروه بر عهده مصطفی اسکوئی بود، اما درآمدی نداشت. بنابراین برای کسب درآمد، کارهایی را که به نظرم خطا بودند، انجام می داد.طی سالهایی که با گروه آناهیتا کارکردیم خیلی از بازیگران نه تنها دستمزد نگرفتند بلکه پول هم می دادند. ماهی یک بار در تلویزیون اجرا داشتیم و نمی دانستیم مدیر گروه بابت این اجراها قرارداد بسته و پول دریافت کرده است. همین سوء مدیریت ها باعث انحلال گروهی شد که هنرمندان قابلی تحویل جامعه هنری داد.
- در همان سالها به اداره تئاتر راه پیدا کردید.کسی شما را معرفی کرد؟
وقتی همچنان با اسکوئی ها کار تئاتر می کردم،یک روز محمود دولت آبادی تماس گرفت و گفت؛ سعید جان من و تو آنجا عمرمان را هدر می دهیم. من با مسئولان اداره تئاتر صحبت کردهام تا به عنوان بازیگر استخدام شوی.من هم به حرفش گوش کردم و از سال 1346 کارمند اداره تئاتر شدم.
- از همان سالها به ژانر کمدی علاقه داشتید یا طنازی شما ریشه موروثی داشت؟
ریشه موروثی نداشت. مادرم زن بسیار جدی بود و از طرفی پدر درویش مسلکی داشتم که خیلی اهل شوخی و طنازی نبود.علاقه من به بازی در نقش های کمدی آرام آرام شکل گرفت و از همان دوران جوانی رگه هایی از طنز را در رفتار و کلامم بروز می دادم.البته معتقدم یک بازیگر حرفه ای اصلاً سبک و سیاق انتخاب نمی کند. من همه نوع نقشی مثل قاتل مدرس، سرهنگ اس اس، وزیر نفت، نخست وزیر، وزیر دربار و... را بازی کرده ام.
- در آن سالها، بازیگر تئاتر بابت اجرای نمایش دستمزد هم می گرفت؟
من، محمود دولت آبادی،جمشید مشایخی،ولی الله شیراندامی و تعداد دیگری از بازیگران قدیمی، کارمند اداره تئاتر بودیم و باید سالی یک نمایش در سالن سنگلج اجرا میکردیم.حقوق ماهیانه ما 600 تومان بود و بعد از انقلاب به 2 هزار تومان رسید تا اینکه سال قبل به یک میلیون 650 هزار تومان رسید.
آخرین حقوقی که بابت بازنشستگی از اداره تئاتر گرفتم 2 میلیون و 200 هزار تومان بود که ماه قبل دریافت کردم.یادم هست که یک بار در کنار محمود جوهری، جمیله شیخی و ثریا قاسمی در نمایش اکبر رادی بازی کردم و بعد از اجرای نمایش، علاوه بر حقوق ماهیانه،هزار تومان دستخوش گرفتم. این تمام عایدی ما در تئاتر بود.در همان سالها حوالی میدان توحید یک خانه 50 متری اجاره کرده بودم و ماهی 650 تومان اجاره می دادم.
- خاطرات زیادی از رفت و آمد هنرمندان به همان خانه جمع و جور نقل کرده اید.خاطره ای از آن محفل های صمیمی در ذهن تان مانده است؟
یک بار«اوتلو فاوا» گریمور معروف ایتالیایی را برای گریم بازیگر نقش اول فیلم سوته دلان به ایران آوردند. بازیگر نقش اول باید کلاه سنگینی روی سرش می گذاشت و گریمورهای ایرانی مثل جلال معیریان که جزو بهترین ها بودند کلاهی ساختند که 8 کیلو وزن داشت و روی سر بازیگر سنگینی می کرد.به همین دلیل اوتلو فاوا را به ایران آوردند و با کمک تکنولوژی آن سالها، کلاهی ساخت که 800 گرم وزن داشت. اوتلو طی مدتی که در ایران بود، هرازگاهی به همراه بازیگران ایرانی به خانه من می آمد و به حدی با فرهنگ ما خو گرفته بود که در روزهای آخر،رقص باباکرم را تمرین می کرد.
- بسیاری از بازیگران قبل از انقلاب گرایش های سیاسی هم داشتند اما شما با هیچ گروهی حشر و نشر نداشتید.با حضور هنرمندان در محافل سیاسی مخالفید؟
در همه سالهایی کار هنری کرده ام به هیچ حزب و گروهی وابسته نبوده ام اما همیشه از حرف حق دفاع کرده ام. در کار هنر یاد گرفته ام که انسان خوبی باشم و خودم را طرفدار انسانیت می دانم.معتقدم هنرمند نباید با اجتماع بیگانه باشد و درعین حال نباید وارد این بازیها شود.
- شما بعد از انقلاب با بازی در سریال «شاه دزد» به اوج شهرت رسیدید.چرا همکاری شما با تلویزیون کمرنگ شد؟
بعد از «شاه دزد» در سریال «مخمصه» بازی کردم که آن هم مورد استقبال مردم قرار گرفت.در آن سالها هر کسی را که بیش از حد معروف می شد بایکوت می کردند و می گفتند؛ نباید بت شود.بعد از مخمصه به اوج شهرت رسیدم و خیلی از کارگردانها پیشنهاد می دادند اما بعد از چند روز منصرف می شدند.
بعد از مدتی متوجه شدم از طرف تلویزیون به کارگردانها سفارش شده که با سعید امیرسلیمانی کار نکنید.بنابراین در اوج دوران کاری ام بیش از یکسال بیکار شدم.یادم هست وقتی برای خرید سیگار با سروش خلیلی به میدان ونک رفتیم،ازدحام و ترافیک شد . در آنجا استقبال مردم را می دیدم و افسوس خوردم چون بیش از 10 سال در تئاتر بازی کرده بودم و همین مردم مرا نمیشناختند.
- شما در چند فیلم ماندگار دهه 60 مثل«مردی که موش شد» و«کفش های میرزا نوروز»بازی کردید.از تلویزیون به سینما راه پیدا کردید؟
کارم را با تئاتر شروع کردم و قبل از انقلاب، یک فیلم با نادر ابراهیمی و یک فیلم با امان منطقی بازی کردم و در فیلم سوته دلان به کارگردانی علی حاتمی حضور داشتم.می توانم بگویم همزمان به سینما و تلویزیون راه پیدا کردم.بعد از انقلاب، هم تئاتر در رکورد بود و هم سینما . اولین سریال پرمخاطب تلویزیون در آن سالها،همان شاه دزد بود که مورد توجه مسئولان رده بالای مملکتی هم قرار گرفت. حتی شنیدم امام (ره) هم این سریال را تماشا می کردند وعوامل سریال یک بار به ملاقات ایشان رفتند.
- قرار بود سری دوم این سریال هم ساخته شود .
مدتی بعد از پایان سری اول، آقای نجیب زاده که کارگردان بود با یک سبد گل آمد و گفت می خواهیم سری دوم را با نام اشک تمساح بسازیم.وقتی متوجه شدم به بازیگران سری قبلی مثل مهین شهابی و سروش خلیلی پیشنهاد نداده به نجیب زاده گفتم ما با هم شروع کردیم و باید با هم تمام کنیم. در آن سالها رفاقت حرف اول را در جامعه هنری می زد اما این روزها به شدت کمرنگ شده است.
- در دهه 60 و اوایل دهه هفتاد سریالهای پرمخاطبی مثل هزار دستان،سلطان و شبان و سربداران ساخته شد. چرا دیگر آثار ماندگاری در تلویزیون تولید نمی شود؟
برای ساخت سریالهای ماندگار رنج می کشیدیم و به همین دلیل نتیجه کار به دل مردم می نشست؛ مثلا برای ساخت سریال هزار دستان، من و مرحوم علی حاتمی مدتها دنبال لوکیشین بودیم.ابتدا باشگاه انقلاب را انتخاب کردیم و دو مهندس ایتالیایی از این مجموعه بازدید کردند، اما تلویزیون که نمی خواست هزینه هنگفتی پرداخت کند، شهرک سینمایی غزالی را پیشنهاد داد و این مجموعه همانجا ساخته شد. علیحاتمی خیلی تلاش کرد که کوهها و اتوبانهای اطراف در قاب دور بین نباشند.پروژه ساخت هزار دستان از قبل انقلاب کلید خورد و قرار بود با نام جاده ابریشم پخش شود.
- می توان گفت که هزار دستان، آخرین مجموعه تلویزیونی پرمخاطب بود؟
به نظرم سریال امام علی(ع) فاخر ساخته شد و سریال امامرضا(ع) را هم پسندیدم.دلیل اصلی ساخته نشدن سریالهای فاخر را باید در نبود بودجه مناسب دانست و به قول معروف کفگیر تلویزیون به ته دیگ خورده است. الان یک سریال تلویزیونی بعد از 3 ماه کار هنوز یک ریال به عواملش پول نداده یا خود من دو سال و نیم است که کارم تمام شده و سریال به پخش رسیده اما همچنان طلبکارم. از طرفی خیلی از کارگردان های تلویزیون کار بلد نیستند و خیلی از کار بلدها از بازیگرانی استفاده می کنند که نه تنها پول نمی گیرند بلکه پول هم میدهند تا بازی کنند. وقتی یک قورمه سبزی درست می کنید که لوبیای آن نپخته و چندین مشکل دیگر دارد، معلوم است که کسی آن را نمی خورد.
- البته به نظر می رسد تلویزیون مشکل بودجه ندارد و ساخت سریالهایی مثل معمای شاه برای تلویزیون کمخرج نبوده است.
هزینه ساخت معمای شاه چندین برابر هزار دستان بود اما مخاطبان زیادی را جذب نکرد؛ چون مردم به اتفاقات سیاسی روی خوشی نشان نمی دهند.مساله این است که تلویزیون شاید هنوز هم پول خوبی بدهد اما مدیران دیگر هزار دستان و سلطان و شبان نمی خواهند وگرنه امثال داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی هنوز هم در صحنه حضور دارند و می توانند کارهای پرمخاطب بسازند.
- چرا تلویزیون با کارگردانهای قدیمی و امتحان پس داده کار نمی کند؟
متاسفانه از 3 دهه قبل تاکنون عده ای از کسانی که دستی در ساخت مجموعه های تلویزیونی دارند، امثال مرا نمیپسندند.حتی به من برچسب وابستگی به یک طیف سیاسی را می زدند در حالی که همان روزها با حقوق 2 هزار تومانی اداره تئاتر در یک خانه اجاره ای زندگی می کردم.شاید به همین دلیل سراغ کارگردانهای قدیمی نمی روند.
- طی سالهای اخیر به جز فیلم «سوفی و دیوانه» و سریال« معمای شاه»در فیلم یا مجموعه دیگری بازی نکرده اید؟کم کاری شما علت خاصی دارد؟
چند سالی در دوبی زندگی کردم اما طی 3 سالی که به ایران برگشته ام در سه تئاتر بازیگر بودم و یک تئاتر را هم کارگردانی کردم،دو فیلم سینمایی بازی کردم و جسته و گریخته با شبکه نسیم همکاری داشته ام.شاید یکی از دلایلی که نسبت به بازیگران دیگر کم کار شده ام این باشد که دستمزد متناسب با شان و سابقه ام در حرفه بازیگری را طلب می کنم.در شرایطی که تهیه کننده ها صرفا به دنبال بازیگر ارزان تر میگردند طبیعی است که سراغ بازیگری بروند که نسبت به من دستمزد کمتری بخواهد و جای تعجب هم ندارد.
- می خواهید بگوئید اعتبارتان را در عرصه بازیگری با پول عوض نمی کنید؟
آدم پولداری نیستم اما زندگی ام به گونه ای است که تا امروز سرم را بالا گرفته ام و محتاج نیستم که بخواهم به هر قیمتی کار کنم.برای احترام و آبرویی که در جامعه هنری دارم 60 سال زحمت کشیده ام و صرفا به خاطر پول هر پیشنهادی را نمی پذیرم.من بعد از سالها با فیلمی مثل هزارپا به سینما برگشته ام که تا امروز بیش از 100 سانس فوق العاده داشته و ممکن است رکورد فروش فیلم سینمایی در ایران را بشکند.
- بیماری شما در چه مرحله ای است؟
دوره 9 ماهه درمان سرطان را با موفقیت پشت سر گذاشتم و قرار است دی ماه امسال برای چکاپ دوباره به پزشک مراجعه کنم.قلبم هم با باتری کار می کند و به گفته پزشک معالجم،باتری تا 5 سال دیگر مشکلی نخواهد داشت.
- همراهی خانواده و فضای صمیمانه ای که در خانواده شما حاکم است چقدر در درمان بیماری تان تاثیر داشت؟
وقتی دوبی زندگی می کردیم به بیماری ام پی بردم و در همان اولین جلسه، پزشک با قاطعیت گفت به سرطان بدخیم مبتلا شده ای.وقتی این جمله را شنیدم حسابی خندیدم و به دکتر که با تعجب به من نگاه می کرد گفتم سرطان نمی تواند مرا ضربه فنی کند و خواهید دید که من او را ضربه فنی می کنم.این روحیه برتافته از فضای صمیمانه حاکم در خانواده ماست.وقتی نشاط و شادی در ارتباط اعضای خانواده جاری باشد امید به زندگی هم بیشتر می شود.
- شما خانواده خوب و منسجمی دارید و 2 فر زند موفق یعنی سپند و کمند امیرسلیمانی که هر کدام در حرفه بازیگری موفق هستند. چگونه می شود یک خانواده خوب داشت؟
من و همسرم در درجه اول برای بچه هایمان دوست هستیم و بعد پدر و مادر.در خانه ما هیچ وقت من و تویی وجود نداشته.از طرفی، طرز تفکرمان به یکدیگر نزدیک است اما اگر مخالفتی هم باشد با صحبت آن را حل می کنیم. به نظرم داشتن یک خانواده موفق کار سختی نیست.مهم این است که یکدیگر را باور داشته باشیم و به هم احترام بگذاریم.
- روحیه نشاط و شادابی از دوران کودکی با شما بوده یا آرام آرام شکل گرفته است؟
اساسا آدم امیدواری هستم و با اینکه بیماری قلبی دارم و دوره درمان سرطان را به تازگی پشت سر گذاشته ام امید به زندگی دارم و به نظرم بیش از 90 سال عمر می کنم.در خانواده ای بزرگ شده ام که عشق و امید به زندگی حرف اول را می زد و فکر می کنم این سبک زندگی در ناخودآگاهم است.البته همسرم در این ماجرا نقش پررنگی دارد و یکی از شادترین انسانهایی است که سراغ دارم.اصالت همسرم گیلانی است و مثل بیشتر مردم این خطه هنر شادزیستن را دارد.
- زندگی در دوبی
سعید امیرسلیمانی هم مثل بسیاری از بازیگران قدیمی سینما مدتها مورد بی مهری قرار گرفت و به همین دلیل چند سالی در دوبی زندگی کرد.او از حدود 3 سال قبل به ایران برگشته و در فیلم پرفروش هزار پا هم حضور داشته اما هنوز مناسبات حاکم در عرصه بازیگری انتقاد میکند:«به ناملایماتی که دیده ام عادت کردهام. 60 سال است که در عرصه تئاتر حضور دارم و بعد در تلویزیون و سینما بودهام اما با این رزومه کاری،کسی سراغی از من میگیرد؟
یکی از دلایل رفتنم به دوبی همین بود.شاید اگر پیشنهاد کار به من میشد نمیرفتم.»بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون،زندگی با مردم را مهمترین دلیل بازگشت به ایران می داند و در عین حال انتظار دارد مدیران فرهنگی و هنری از بازیگران بازنشسته ای که در سالهای دور چراغ سینماها را روشن نگه داشتند دلجویی کنند:
«لطف و محبت مردم است که امثال من، محمد علی کشاورز، جمشید مشایخی و ... را سرپا نگه داشته اما همه کارها را نباید به مردم سپرد و کسانی که سکان مدیریت را در دست دارند باید بیشتر به هنرمندان قدیمی که سالها خاک صحنه خورده اند توجه کنند.»
- بله دکتر سعید امیرسلیمانی
سعید امیر سلیمانی از معدود بازیگران قدیمی و همدوره هنرمندانی مثل جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، محمدعلیکشاورز، علی حاتمی و ... است که بنا به هر دلیلی مهجور مانده اند.خانه سینمای ایران اما به تازگی برای تقدیر از هنرمندان قدیمی به صرافت افتاده و طرح ارزشگزاری بازیگران قدیمی را به سرانجام رسانده است.
جالب اینکه سعید امیر سلیمانی درست در روزی که مهمان خانه گرمش بودیم،مدرک دکترای بازیگری را از خانه سینما دریافت کرده بود و حالا با افتخار به مدرک باارزشی که به پاس 60 فعالیت در عرصه هنر دریافت کرده صحبت می کند:«اوایل انقلاب بود که برای اولین بازیگران سینما و تلویزیون را ارزشیابی کردند.عدهای از بازیگران شناخته شده مثل من و جمشید مشایخی،عزت اللهانتظامی، داوود رشیدی، جمیله شیخی، فخری خروش، پرویز فنیزاده و . . . به عنوان بازیگران درجه یک انتخاب شدیم اما مدتی بعد مرا در فهرست بازیگران درجه دو قرار دادند.
وقت علت را جویا شدیم، گفتند قرار است من، پرویز فنی زاده،منوچهر فرید و فیروز بهجت محمدی در مرحله بعد به فهرست بازیگران درجه یک اضافه شویم. من هم دلخور شدم و لوح را دریافت نکردم تا این که ایرج راد، مدیرعامل خانه سینما از من خواست برای دریافت مدرک درجه یک که همان دکترای بازیگری است اقدام کنم. بعد از پیگیریهای من و ایرج راد خبر دادند که درخواست مورد موافقت قرار گرفته و همین امروز 16 تیرماه 1397 مدرک دکترایم را از وزارت ارشاد دریافت کردم.»
- زندگی آرام در جاجرود
بازیگر قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون بعد از ابتلا به سرطان،به حاشیه تهران پناه برده و در خانه ویلایی که در جاجرود ساخته زندگی آرامی را سپری می کند. سعید امیر سلیمانی دوره درمان را پشت سر گذاشته اما به دلیل بیماری قلبی ترجیح می دهد از مرکز شهر دور باشد و به همین خاطر بعد از بازگشت از دوبی، حاشیه تهران را برای ادامه زندگی انتخاب کرده است.
جالب این که بعد از سکونت امیرسلیمانی در جاجرود و حوالی سد لتیان، تعدادی از رفقای قدیمی اش مثل سیروس گرجستانی و گوهر خیراندیش هم برای همسایگی با او به صرافت افتاده اند و به همین دلیل قیمت زمین و خانه در این نقطه با رشد چشمگیری مواجه شده است.او بعد از اکران فیلم سینمایی «هزارپا» مشغول استراحت است، اما دوری از تئاتر را تحمل نمی کند:«بعد از پایان کارم در فیلم هزارپا می خواهم به سپند کمک کنم تا تئاترش را روی صحنه ببرد.البته اگر یک نمایشنامه کمدی خوب به دلم بچسبد،آن را به روی صحنه خواهم برد.به بچه ها سفارش کرده ام که اگر چنین نمایشنامه ای پیدا کردند به من خبر بدهند.»
نظر شما