این اطلاعات که به اشکال گوناگون در اختیار کاربر و فراگیر قرار میگیرد و بیشتر از آن که این دانستگی، مشکلی از او بگشاید و بدینترتیب به پایداری سرزمین مادری کمک کرده و شاخصهای کیفیت زندگی زیستمندان ارزشمند این بوم و بر مقدس را ارتقا دهد، او را بیش از پیش با این پیام گمراهکننده همراه میسازد که: «ناتوان است و از نادانی رنج میبرد!»
چنین است که در این مجال از منظری دیگر، به بحرانی اشاره میشود که یکی از ویژگیهای منحصر به فرد هزاره سوّم و زیستن در جهان دیجیتال به شمار میآید؛ بحرانی به نام «زبالههای اطلاعاتی»!
حجم اطلاعات دریافتی هر روز و با شتابی بیمانند در حال افزایش است؛ به نحوی که دیگر نمیتوان از گرفتن اطلاعات در همه جا و هر موقعیتی بهعنوان یک موهبت و امتیاز یاد کرد! معضلی که بسیاری از فراگیران در نهادهای علمی، پژوهشی و آموزشی کشور و نیز اغلب کاربران اینترنت نیز با آن دست به گریبان هستند؛ اما چرا؟!
حقیقتی که آشکار مینماید و همواره از آن بهعنوان یکی از عوامل کاهنده درجه موفقیت سیاستها و برنامههای اتخاذ شده در مسیر دستیابی به توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پایدار یاد شده است، نبودن نظامی منسجم برای دست یافتن به آخرین اطلاعات فنی و علمی در مقیاسی ملّی است؛ نقصانی که نه تنها از کارایی پژوهشها میکاهد، که هدررفت سرمایه و کارِ نیروی انسانی را نیز در پی خواهد داشت.
امّا نکته مهمتری که اغلب مورد غفلت قرار میگیرد، تأکید بر این حقیقت است که بهرهگیری از نوینترین و کاراترین سامانههای پخش اطلاعات زمانی کارساز و مؤثر خواهد بود که اولاً بین کاردانی واقعی و عرضه سیلآسای اطلاعات علمی و فنی پراکنده، تفاوت قائل شده باشیم و ثانیاً این سامانه از تغذیه مطلوبی نیز برخوردار باشد؛ به سخنی دیگر، به موازات آنکه با بهبود سامانه اطلاعرسانی و بهرهگیری از جدیدترین نرمافزارها و فناوریهای روز، امکان دستیابی ساده، ارزان و سریع به اطلاعات را فراهم میسازیم، میبایست در اندیشه ارزیابی، پایش و بهبود نظام پژوهشی و تولید اطلاعات هم باشیم، چرا که بهبود کیفیت در فرایند انتقال اطلاعات زمانی کارساز و ثمربخش خواهد بود که ابتدا دیگر بسترهای لازم برای تولید اطلاعات را تدارک دیده باشیم.
بنابراین بهنظر میرسد جهان کنونی بیشتر از آنکه هنوز در عطشِ گرفتن اطلاعات باشد، در پی اندیشیدن به تمهیدات و سازوکارهایی است که یکباره در برابر هجوم اطلاعات رنگارنگ و حجیم غرق نشود. مطابق برآورد شرکتای بیام، درست است که حجم دادههای جهان در کمتر از 18 ماه دو برابر میشود، ولی از این حجم عظیم، تنها 15 درصد سازمانیافته بوده و میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
در همین راستا، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) هم معتقد است: اطلاعات و دانایی بسیار فراوان شده، امّا آنچه کمیاب مینماید، ظرفیت استفاده از آنها به صورتی معنیدار است.
درعصری که معروف به عصر انفجار اطلاعات و جهان شبکهای است، تنها کشورهایی میتوانند از این اطلاعات بهرهبرداری کنند که پیشتر از توان علمی و اقتصادی بالایی برخوردار شدهاند. بهعنوان مثال در مورد استفاده از خدمات اینترنتی – تا سالهای آغازین هزاره سوّم - آمریکا با 5/51 درصد بهرهگیری در صدر قرار دارد، اتحادیه اروپا با 23 درصد، کانادا 1/6 درصد و ژاپن 2/5 درصد، پس از آن قرار دارند و میزان بهرهگیری بقیه کشورهای جهان با نزدیک به 80 درصدِ نفوس انسانی، تنها 2/14درصد است. برپایه چنین دریافتی است که جایگاه و ارزش واقعی فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشورهای مختلف، متفاوت شده است.
درواقع، این تسهیلات هنگامی به کاهش محدودیتهای فیزیکی و هزینههای گردآوری و انتشار دانایی کمک میکند که ابتدا ظرفیت استفاده از اطلاعات به صورتی سازمانیافته در جامعه یا سازمان مورد نظر تعریف شده باشد.
خوشبختانه در ایران نیز، اخیراً تحرکاتی را میتوان مشاهده کرد که از آن جمله باید به برگزاری هماندیشیهایی با عنوان «فرهنگ و فناوری اطلاعات» اشاره کرد که در آن سرآمدگان و نخبگان اطلاعاتی کشور به تبادل نظر و همافزایی پیرامون وضعیت تولید و انتشار اطلاعات در ایران پرداخته و ناسازهها را به چالش میکشند.
به قول فرشاد مؤمنی: «ما در مدیریت اطلاعات و تولید اطلاعات بسیار ضعیف هستیم و در مبادله این اطلاعات نیز مشکل داریم، اصلاً نمیدانیم چه اطلاعاتی برای چه سازمانی مفید است، در واقع ما با انبوه اطلاعات بیهوده مواجه هستیم که ابداً به کار نمیآیند و فقط فضای اطلاعاتی را پر میکنند.»
به دیگر سخن، چارهای نداریم جز آنکه سامانه تشخیص و دفع زباله را در حوزه اطلاعرسانی نیز فعال کرده و آن را به مرز هوشمندی و هدفمندی قابل قبول نزدیکسازیم. بدیهی است این اطلاعات در حوزه محیط زیست، نقش تعیین کنندهای در پیشبرد برنامه دارد.