نمایشگاه با طرح آیدین آغداشلو که فرشته کتاب به دستی را تصویر کرده، آغاز میشود و بهدنبال آن تصاویر مختلف کتابها در قابهای بزرگ و کرم رنگ قرار میگیرد؛ کم کم متوجه میشوید که جشنواره این دوره هر سه طبقه موزه را به قبضه خود در آورده است.
طبقه همکف، آثار استادان تصویرسازی به نمایش درآمده، طبقه میانی آثار داوران و کارهای منتخب از 1100 اثر رسیده به دبیرخانه روی دیوارها نصب شده و طبقه فوقانی به نمایش 50 اثر برگزیده جشنواره اختصاص پیدا کرده است.
آثار استادان تصویرگری، به کتابهایی با موضوعات دینی و با مخاطب کودک و نوجوان متعلق است (دست کم ظاهر تصویرها که سطح این مخاطب را به بیننده القا میکند).
وقتی عنصر روایت، تصویرسازی را از نقاشی و طراحی متفاوت میکند و هویت متفاوتی برای تصویرگری رقم میزند، قضاوت بصری را برای بیننده (حتی اگر او تنها یک علاقهمند به هنرهای تجسمی باشد) مشکل میکند و این مسئله را به خوبی میتوان از آثار طبقه همکف حس کرد؛
البته چون این تصاویر در کتاب با داستان همراهند، مخاطب را از این منظر راضی میکنند اما بعضی از تصویرسازیهای روی دیوار، حالا که از متن قصه شان جدا شده اند، بیننده را برای فهم داستان به زحمت میاندازد و این اتفاق، اصلا بهدلیل درک بصری پایین مخاطب به وقوع نپیوسته است چون او درمییابد که اثر پیش رو قصهای درخور دارد اما چون نمیتواند تشخیص بدهد که روبهروی تصویر کدام داستان قرار گرفته، مقداری سردرگم میشود.
مثلاً تصویرسازی علی هاشمی شهرکی برای کتاب «از آسمان حرف بزن» به بیننده چنین حسی را منتقل میکند، یعنی بیننده حتی متوجه کلیت داستان هم نمیشود یا تصویر کتاب «مثل آینه» از فاطمه رادپور نیز همین وضعیت را دارد.
این تصویر، مردی حیرت زده را نشان میدهد که روی زمین نشسته و دو مرد دیگر با صورتهایی نورانی قصد آرام کردن او را دارند.
البته آثار زیادی نیز هستند که هم داستان را برای مخاطب تعریف میکنند و هم به او لذت بصری میدهند. مثل تصویرسازی پژمان مسیحیزاده برای کتاب «من از غریبهها میترسم» که به موضوع عاشورا پرداخته و اثری بینظیر خلق کرده است.
اما با این همه بهنظر میرسد بهتر است در کنار تصاویری که موضوعهای متفاوتی دارند، قسمتهایی از داستان آورده میشد.
بههر حال امسال، جایزه جهانی ادیان توحیدی در بخش نمایشگاهی و مسابقه (جشنواره) بسیار قوی ظاهر شد؛ این را با یک نگاه کوتاه و گذرا به مجموعه آثار میتوان دریافت. این مسئله از آن جهت پراهمیت است که با وجود تمام سفارشها و بودجههای اختصاصی به هنرهای دینی این ژانر آنچنان که باید، جدی گرفته نمیشود.
اما دومین دوره جایزه جهانی ادیان توحیدی به واقع نشان داد که قدمهای ابتدایی را برای حمایت از هنر دینی محکم برداشته است. تعداد جوایز، مقدار جایزهها، نحوه برگزاری و بخشهای جانبی به اضافه کیفیت و کمیت آثار بر این مسئله صحه میگذارد، بهخصوص اینکه با وجود 4 موضوع متنوع، با گستره معنایی و کاربردی بالا (یعنی نیکوکار، خیر و شر، آموزههای انبیا و صلح و دوستی) ؛ تم اکثر کارهای راه یافته به جشنواره، آموزههای انبیاء بود.
از آنجا که هنرهای تجسمی در سراسر دنیا به مضامین دینی میپردازند ، فرم و نوع بیان این مضامین اهمیت زیادی پیدا میکند و شاید مخاطب در این نوع جشنوارهها بیشتر بهدنبال نگاه تازه باشد تا حرف تازه! که اتفاقا تا حدودی این انتظار برآورده شد.
ابراهیمع، مسیحع، یونسع، یوسفع، امام حسینع و آخرین فرستاده خداوند در این نمایشگاه به فرمهای متفاوت تصویر شدهاند و گاهی باعث شگفتی بیننده میشوند.
محمد علی بنی اسدی، داور و عضو هیات انتخاب آثار این جشنواره درباره سطح کیفی آثار میگوید؛ «مجموعه آثار خوب بود بهخصوص کارهای هنرمندان ایرانی نشان میداد که این موضوع جدیتر گرفته شده است، این البته به تلقی ما از هنر دینی باز میگردد وشاید نگاه هنرمندان کشورهای دیگر با نگاه ما همسو نباشد چرا که ما بهدلیل شرقی، ایرانی و شیعه بودنمان به خلق تصویرهای دینی کشش داریم. اما فرض بر این است که اثری در زمره هنرهای دینی قرار میگیرد که اگر ما را آسمانی نکند، با دیدن آن به سمت مسائل زمینی هم کشیده نشویم یا به عبارت دیگر اثر مورد نظر، حسی را در ما برانگیزد که فکر کنیم از زمین کنده شده ایم! »
اما واگری که بنی اسدی درباره چگونگی آثار مطرح میکند، جای تامل دارد. توصیف تک تک آثار به نمایش درآمده در این مجال اندک، غیرممکن است اما در یک نگاه کلی به جرات میتوان گفت که مجموع فاکتورها و عناصر بصری آثار میتواند ساعتها بیننده را در برابر خود نگه دارد (حتی آثاری که رگههایی از طنز دارند) اما اینکه آثار حسی، معنوی و آسمانی به بیننده منتقل کنند، کاری سخت و حتی غیرممکن بهنظر میرسد؛ بالاخره هرچه باشد، میخواهیم با ابزار و لوازم مادی، موضوعات معنوی را به تصویر بکشیم.
البته بنی اسدی، خود نیز این کار را سخت ارزیابی میکند و میگوید: « درباره هنر دینی و محدوده و مختصات آن، بیش از این باید بحث کرد. هرچند که در پایان به محدوده مشخصی نخواهیم رسید چون اساسا هنر دینی یک سوژه ساده نیست؛ یعنی برای آنکه هنرمند بتواند اثر دینی خوبی خلق کند، اساسا باید باور دینی داشته باشد اما در حوزههای دیگر این نسبت برقرار نیست، مثلا اگر هنرمند بخواهد اثری درباره عشق بیافریند لزوما نباید عاشق باشد! به علاوه، این امکان وجود دارد که هنرمندی در حوزه هنر دینی قدم بزند اما تا آخر عمر هم به جایی که باید، نرسد. »