به گزارش همشهري آنلاين، دو جايزه اسكار فرهادي در فاصله پنج سال به دست آمد؛ اولي در 2012 با «جدايي نادر از سيمين» و دومي هم همين دو سال پيش با «فروشنده». هر چند اسكار چندان جنبه رقابتي ندارد اما فيلمساز ايراني ميتواند به قرار گرفتن در رتبهاي بالاتر از لوييس بونوئل و فرانسوا تروفو افتخار كند. او امسال ميتوانست به اسكار سوم هم البته به نمايندگي از اسپانيا بينديشد كه رقابت را با «همه ميدانند» به «قهرمانان» واگذار كرد.
برنده خرسهاي طلايي و نقرهاي جشنواره برلين چند سال پيش «گذشته» را در فرانسه ساخت اما «همه ميدانند» تجربه اول او در توليد فيلمي به زباني جز فارسي با گروه بازيگران و عوامل خارجي است؛ آن هم با حضور ستارههايي چون خاوير باردم و پنهلوپه كروز. فيلم گاهي به سينماي كلود شابرول تنه ميزند و ساختار روايياش شبيه داستانهاي جنايي آگاتا كريستي است، به گونهاي كه همه شخصيتهايش انگيزههاي لازم را براي دست زدن به شيطانيترين كارها دارند.
«همه ميدانند» مانند چند فيلم اخير فرهادي در بخش مسابقه جشنواره كن رونمايي شد و با اينكه برخلاف «گذشته» و «فروشنده» نصيبي از جوايز نبرد اما با افتخار در افتتاحيه يكي از معتبرترين رويدادهاي سينمايي دنيا روي پرده رفت. اين گفتگو بهار امسال در حاشيه جشنواره كن در فرانسه انجام شده و فيلمساز ايراني در آن از تجربههاي خود در ايران و ديگر نقاط دنيا به خبرنگار لاناسيون گفته است.
- سينماي شما همواره به موقعيتهاي اجتماعي سياسي در ايران پيوند خورده است. چه شد كه جستجوها و علاقههايتان را در داستاني در اسپانيا يافتيد؟
از اينكه فيلمهايم حالتي شبيه ويكيپدياي شرايط ايران پيدا كرده بودند، كمي خسته شده بودم. ترجيح ميدهم فيلمهاي مرا با ارزشهاي هنري ذاتيشان تحليل كنند نه به خاطر چيزهايي كه ميتوانند درباره برخي موقعيتهاي خاص كشورم بگويند. يك فيلمساز يا هر هنرمند از اعماق وجودش خلق ميكند و هرگز از پيگيري علاقهها و روياهايش براي ساختن دنياي خود دست نميكشد. از اينكه بگويند مسالههاي فيلمهايم شبيه هم هستند ناراحت نميشوم. احساس محدود شدن ندارم و تلاش نميكنم فرار كنم. نميخواهم براي ثابت كردن خودم و اينكه ميتوانم، به ژانرهاي مختلف سرك بكشم.
- معمولا با مشكل مميزي هم مواجه نبودهايد كه بگوييم رفتن به اسپانيا راهي براي گريز از محدوديتها بوده است...
فيلم ساختن در ايران به معني احترام گذاشتن به قوانين و پذيرفتن محدويتهاي خاص است، به ويژه اگر قرار باشد با مسائل حساس اجتماعي سر و كار داشته باشي. با تغيير مكان و پروژه، آن محدوديتهاي پيشين ناپديد ميشوند و تو همزمان با تطبيق دادن خودت با شيوه خاص يك مكان و تازه، با محدوديتهاي تازه مواجه ميشوي. اينجا ميكوشي ميان جايي كه آمدهاي و سرزمين خودت ارتباط برقرار كني، چرا كه وراي برخي ويژگيهاي منحصر به فرد، چالشهايي وجود دارد كه در همه جاي دنيا يكسان است.
- چطور با بازيگرانتان سر صحنه ارتباط برقرار ميكرديد؟
مثل اين گفتگو با مترجم (ميخندد). من ميتوانم با گروه فني پروژه به زبان انگليسي حرف بزنم اما با بازيگران هرگز. اينجا خطر سوءبرداشت وجود دارد، چون تعامل با بازيگران مستلزم دانستن انبوه ظرافتها و تفاوتهاي ريز است. با حضور پنهلوپه و خاوير، تصميم گرفتيم با مترجم كار كنيم و از همان ابتدا به اين تصميم احترام گذاشتيم.
- و چرا اين بار اسپانيا را انتخاب كرديد؟
در حرفه من موضوع انتخاب مطرح نيست. اتفاقي بود كه افتاد. ايده اين داستان 15 سال پيش به ذهنم رسيد. در جنوب اسپانيا به چيزي برخوردم كه آن لحظه به نظرم جالب آمد. آن درگيري در ذهن من گسترش يافت تا اينكه ساختارش به شكل يك فيلمنامه درآمد.
- در «همه ميدانند» رنگ، موسيقي و احساس بسيار پررنگتر از فيلمهاي پيشين شماست.
بله. اين چيزهايي كه گفتيد تصوير من از اسپانيا از دوران كودكي است. شايد بسيار تصويري و رويايي به نظر برسند اما من دوست داشتم با آنها بازي كنم. فرهنگهايي هستند مثل اسپانيايي و هندي كه رايحههايي ويژه براي ايرانيها و من دارند. سينماي من اساسا بسيار بسته و خفه است و اينبار دوست داشتم بيرون بروم و بزنم به دل طبيعت.
- اما اينجا هم همان درگيريهاي روانشناسانه و مضامين اخلاقي به چشم ميخورد.
بله. شخصيتهايي كه وارد بحرانهاي عميق ميشوند و بايد شورش كنند، تصميم ميگيرند و با آسيبها و رازهاي گذشته روبهرو ميشوند. درگيريهاي من بازگردنده و اگر بخواهيد تكراري هستند اما هميشه از زاويههاي متفاوت به آنها پرداختهام. ضمن اينكه در اسپانيا و ايران مفهوم خانواده و يك نهاد كوچك در جامعه بسيار قوي است.
- و يك پرسش تكراري ديگر درباره طبقه اجتماعي است.
ميل به قضاوت كردن ديگران از سوي جامعه يا مذهب به روشني گذشته نيست اما غالبا ضمير ناخودآگاه همچنان به كار قضاوت ديگران ادامه ميدهد. اين مساله نه به شدت گذشته اما همچنان وجود دارد.
- ميخواهيد به فيلم ساختن در خارج ادامه بدهيد يا به ايران بازميگرديد؟
نميخواهم وارد فرآيند ساختن يك فيلم در ايران و يك فيلم در خارج شوم. از سوي ديگر، به گشتن دور دنيا مثل وودي آلن هم علاقه ندارم. آنچه ميدانم اينكه به احتمال زياد فيلم بعديام در ايران مقابل دوربين ميرود. براي من بسيار مهم و بهتر بگويم حياتي است كه نه تنها در ايران فيلم بسازم، بلكه آنها را در ايران به نمايش بگذارم. از آنجا كه پيشينه همه ما يكي است، واكنش تماشاگران بسيار به احساس من نزديك است. تجربه كار كردن در فرهنگها و زبانهاي مختلف را دوست دارم اما جوهره و ذات من هميشه ايراني ميماند.
- فرهادي درباره ريكاردو دارين
همه ما سر صحنه عاشقش بوديم؛ يك بازيگر بزرگ كه نهتنها مراقب بود بهترين بازياش را در هر صحنه ارائه بدهد، بلكه نگران ديگران هم بود و ميخواست مطمئن شود همه چيز خوب پيش ميرود. وقتي در حال آمادهسازي پروژه بودم، كلي فيلم آرژانتيني ديدم و از ديدن اين همه كارگردان شگفتانگيز و بازيگر قوي لذت بردم. به نظرم ريكاردو يكي از بهترينهاي سينماي آرژانتين است. «قصههاي وحشي» داميان زيفرون از بهترين فيلمهايي بود كه با بازي دارين ديدم.
منبع: ايرانآرت
نظر شما