سه‌شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۸
۰ نفر

محمدهاشم اکبریانی -عضو شورای سردبیری: در خبرها خواندیم که سودابه مرتضایی، فیلمساز ایرانی‌تبار ساکن اتریش با فیلم «جوی» که البته محصول کشور اتریش است، جایزه بهترین فیلم جشنواره لندن را از آن خود کرد.

محمدهاشم اکبریانی -عضو شورای سردبیر

از این خبرها که جایگاه سینما و فیلمسازان ایرانی را در سطح جهان نشان می‌دهد فراوان است. این فیلمسازان یا در ایران فعال بوده و هستند مانند کیارستمی، فرهادی و مجید مجیدی یا در بیرون از ایران فعالیت دارند مانند همین سودابه مرتضایی.

نگاهی به گذشته هم نشان می‌دهد فیلم و فیلمسازان ایرانی در جشنواره‌های مختلف جهانی خوش درخشیده‌اند. مثلا فیلم «دایره مینا» محصول سال1353 توانست جوایزی چون جایزه بزرگ جشنواره جهانی فیلم پاریس را به‌خود اختصاص دهد.

حال اگر سراغ ادبیات بیاییم از ایران سهم آ‌نچنان اندکی در جوایز و جشنواره‌های مطرح جهانی می‌بینیم که می‌شود آن‌را هیچ انگاشت. چه نویسندگان داخلی و چه آنها که در خارج از مرزها و به‌گفته منتقدان با فراغ بال می‌نویسند، نتوانسته‌اند ردی در ادبیات جهانی به‌جا بگذارند. این درحالی است که اگر به برندگان جوایز ادبی در جهان نگاه کنیم بسیاری از کشورهای کم‌وبیش همتراز ایران نویسندگانی داشته‌اند که جایزه‌ای معتبر را از آن خود کرده‌اند. پرو، کلمبیا، بلاروس، ترکیه، آفریقای‌جنوبی، مجارستان، لهستان، سنت‌لوسیا، مکزیک، مصر و نیجریه کشورهایی هستند که از نظر ادبی نویسندگانشان توانسته‌اند حداقل یک‌بار جایزه نوبل ادبیات را به‌دست بیاورند.

درباره بروز چنین وضعی سخن بسیار گفته شده که محدودیت زبان فارسی و سانسور را می‌توان مهم‌ترین آنها دانست. اما این نمی‌تواند توضیح مناسبی برای عقب ماندن ادبیات از سینما باشد.

زمانی که به شرایط داخلی و خارجی خودمان نگاه کنیم، یکسانی آن‌را برای فیلم و ادبیات شاهدیم. در داخل اگر ادبیات با محدودیت روبه‌روست، سینما در مراحل مختلف فیلمنامه، ساخت و اکران با مسئله و محدودیت روبه‌رو می‌شود و وضع سخت‌تری دارد. اگر صحبت از زبان ایرانی است که به ادعای برخی در جهان مخاطب ندارد پس فیلم‌هایی چون «طعم گیلاس» که بنایش بر دیالوگ استوار است، چه می‌شود؟

علاوه بر این مگر شعر حافظ و مولوی و خیام به زبان فارسی آن هم به‌سختی زبان شعر، ترجمه نمی‌شوند و مخاطب گسترده‌ای پیدا نمی‌کنند؟ چرا شعر حافظ و مولوی و خیام تا این حد بر روح و اندیشه بسیاری از جهانیان تأثیر می‌گذارند اما ترجمه شعرها و داستان‌های نویسندگانی چون صادق هدایت، شاملو، گلشیری، فروغ و سهراب که به زبان‌های متعددی هم برگردانده شده‌اند نتوانسته‌اند در زمان حیاتشان جایی میان جوایز مهم ادبی پیدا کنند و در زمان بعد از مرگشان هم ذهن خوانندگان ادبیات را به خود مشغول کنند؟ باید پذیرفت که ترجمه یک اثر هیچگاه به‌معنای جایگاه برتر آن نیست.

ممکن است کتاب هدایت به زبان‌های مختلف ترجمه شده باشد اما این موضوع را نباید جدی گرفت، اهمیت صادق هدایت و مانند او زمانی آشکار می‌شود که بتواند ادبیات جهانی را از خود متأثر سازد و راهی جدید باز کند. اینکه نویسنده‌ای چون هدایت در داخل ایران بتواند حرکتی نو خلق کند متفاوت است با اثرگذاری او در ادبیات جهانی.

می‌توان قیاس‌ها میان فیلم و ادبیات را ادامه داد و نتایج خاصی گرفت اما به‌نظر می‌آید تفاوت ادبیات و فیلم در خالق آنها یعنی نویسنده و فیلمساز است. چه خوش بیاید و چه نه، نویسنده ایرانی، ضعیف است و این ضعف برخاسته از توان، خلاقیت و نگاه غیرحرفه‌ای او به ادبیات است. باید پذیرفت سینماگر ایرانی حرفه‌ای است و حرفه‌ای می‌بیند و همین امر او را توانمند و خلاق می‌سازد.

طنز تلخ ماجرا اینجاست که ایران سابقه ادبی طولانی در تاریخ دارد و امروز به گل نشسته اما سینمای ایران عمر چندانی ندارد و بارور شده است!

کد خبر 419966

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha