گفتوگویی که از پی میِآید، شرح یکی از همین تماسها با یکی از همکاران بخش اجتماعی است که با قدری حکواصلاح ارائه میشود.
- سلام. بخش اجتماعی روزنامه همشهری؟
- سلام بفرمایید.
- آقا لطف کنید درباره این تاکسیها بنویسید که بیشترشان دربست سوار میکنند.
- آقای محترم فکر میکنم بهتر است با ستون «بامردم» روزنامه ما صحبت کنید. در این قسمت گلایههای مردم چاپ میشود.
-ای بابا، شما از خودتان رفع مسئولیت میکنید.
- آخر عملکرد تاکسیها چه ربطی به بخش اجتماعی همشهری دارد؟
- خب روزنامه باید نارضایتی مردم اجتماع را منعکس کند. شما توی جردن نشستهاید و از حال مردم خبر ندارید.
- کم و بیش خبر داریم.
- نه ندارید. من هر روز عصر از چهارراه سیروس به خانه میروم. کلی مسافر اینجا میایستد، اما تاکسیها فقط بهدنبال دربست میگردند. من هم الان تو این سرما دارم پیاده میروم. آخر چه کسی باید به کار این تاکسیها رسیدگی کند؟
- از لحن شما معلوم است آدم تحصیلکردهای هستید. قاعدتاً باید با سازمان تاکسیرانی تماس بگیرید و به آنها شکایت کنید.
- این کار را کردم. گفتند تاکسی مال خود رانندههاست. اگر دربست سوار کنند، اختیار خودشان است.
- ناراحتی شما را درک میکنم. خب واقعیت این است که اساساً تاکسیها در تمام جهان فقط برای انتقال یک یا چند نفر که به یک مقصد میروند، طراحی شده است. حالا ما درایران سالهاست میکوشیم این خاصیت ذاتی را نفی و مثل اتوبوس از آن استفاده کنیم. معلوم است که نمیشود، حتی اگر در تمام تاکسیها بازرس بگذارند. مثل گذاشتن تاکسیمتر در تاکسیها که البته این یکی باید اعمال شود، اما نه برای چند مسافر که چند مقصد دارند.
- ای آقا، معلومه نفست از جای گرم در میآید. این تاکسیها، همه سهمیه بنزین خاص دارند، چون باید مردم را جابهجا کنند.
- حرف حساب جواب ندارد. درست میگویید. شاید تقصیر از سنت حملونقل در این کشور است که متکی به تاکسی و اتوبوس است.
- منظور شما را متوجه نمیشوم؟ خب توی شهر باید به اندازه کافی تاکسی و اتوبوس باشد تا مردم را جابهجا کنند.
- کاملاً درست است. اما تجربه خود شهرهای ایران چیز دیگری را نشان میدهد. بنده شمار تاکسیها تهران را نمیدانم. اما توجه کنید الان تعداد چشمگیری تاکسیهای زرد و نارنجی و سبز و خودروهای آژانسها به همراه تاکسیهای ون در کنار اتوبوسها و مینیبوسها به حملونقل مسافر مشغول هستند، اما باز مشکل حملونقل پا برجاست. هر وقت هم که برف و باران میبارد، بهتر از ما میدانید، چه اتفاقی در سطح شهر رخ میدهد. خیابانها انگار تنگ میشوند، تاکسی کمیاب میشود و بنا بر قانون عرضه و تقاضا نرخ آنها بالا میرود.
- یعنی چه؟ پس میفرمایید نباید تاکسی و اتوبوس زیاد شود؟ نباید تاکسیها چند مسافر را جابهجا کند؟ یک باره بفرمایید همه بروند خودروی شخصی بخرند و خلاص. اصلاً نقش دولت و شهرداری چه میشود؟
- احتمالاً خودتان متوجه شدهاید مشکل تهران کمبود تعداد تاکسی و اتوبوس نیست. همین الان خیابانها پر است از تاکسی و اتوبوس. همین وضع را شما در تمام شهرهای بزرگ خاورمیانه میبینید. در کتابی خواندم از سال 1974 تا سال 2000، شمار اتوبوسها در خاورمیانه 551 درصد و شمار خودروهای مسافربر 1400 درصد افزایش یافت. ولی باز هم مشکل حملونقل در شهرهای بزرگ این قسمت از جهان حل نشده است، در حالی که کشورهای توسعهیافته با تعداد تاکسی و اتوبوس کمتری این مشکل را حل کردهاند. نکته مهم این است، تاکسی و اتوبوس به هیچ وجه سامانه حملونقل اصلی نیست، بلکه سامانه ریلی ستون فقرات حملونقل درونشهری و برونشهری است که مطلوبترین آن برای شهر، مترو و برای بین شهرها، قطار است.
- حالا تکلیف من و امثال من چه میشود که خودروی شخصی نداریم؟
- فکر میکنم تنها راه ارتقای آگاهی عمومی است که بدانند افزایش تاکسیهای رنگارنگ و آژانس و حتی اتوبوس راه حل نیست. با بالا رفتن آگاهی عمومی، فشار برای ایجاد حملونقل ریلی افزایش مییابد. مترو مترقیترین راه حل است که کشورهای توسعهیافته به کار گرفتهاند. انتظار معقول شما از مسئولان دولتی و شهرداری قاعدتاً باید گسترش سامانه ریلی باشد، نه افزایش تعداد تاکسی و اتوبوس و برقراری نظارت سختگیرانه.
- حالا تقصیر من چیه؟ من چرا باید بهای سستی و کمتوجهی مسئولین را بدهم؟ مگر من چند سال دیگر زنده هستم؟
- سکوت (حرف حساب جواب ندارد)
- آقا چرا جواب نمیدهی؟
- بنده گردنم از مو باریکتر است. باز هم خدا را شکر که در داخل شهر، نبود مترو به لطمات جانی چشمگیر نمیانجامد، اما هر روز حدود 75 نفر در جادههای بین شهری جان خود را از دست میدهند که شاید اگر این افراد به قطار دسترسی داشتند، بیشترشان از نعمت زندگی محروم نمیشدند.
- این جوری میخواهید من را آرام کنید؟ چرا هیچ کس پاسخگو نیست؟ (با ناراحتی تلفن را قطع میکند.)
- (من به فکر فرو میروم.)