بهنظر شما همین کافی نیست تا این گنجینه میلیونها چشم را به درخشش درآورد؛ هزاران گردشگر طبیعت را به سوی خود بکشاند و دهان بومشناسان را از تنوع بینظیر ژنتیک خود آب بیندازد؟
حال این خبر را به نقل از خبرگزاری میراث فرهنگی بخوانید:
دکتر حسن اصیلیان، معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست میگوید: «مصرف بیاندازه کاغذ قطعاً تخریب جنگلها و خاک را دربرداشته و منابع مالی کشور را بهصورت فزایندهای میبلعد که متأسفانه این اتلاف منابع سال به سال رقم بیشتری را به خود اختصاص میدهد.»
بله سال به سال و فقط خدا میداند با این خامدستی چند سال کوتاه لازم است تا گنجینه جنگلهای شمال به ورطه نیستی فرو رود.
این مقام مسئول اضافه میکند: «افزایش مصرف کاغذ در جامعه از یک طرف نشانگر توسعه یافتگی بوده، ولی فشار غیرقابل تحملی را به منابع طبیعی و محیطزیست وارد میکند که برای حل این معضل و دستیابی به توسعه پایدار باید بازیافت را بهصورت جدی در دستور کار قرار داد.»
چقدر در این کار جدیت وجود دارد؟ اصلاً چگونه میتوان بازیافت کاغذ را جدی گرفت در حالی که جنگلهایمان به شکل میلیونها قطعه کاغذ بیفایده در میان دستان خسته اربابرجوعها و کارمندان بیانگیزه، بیهوده دست به دست میچرخد.
چگونه میشود این کار را جدی گرفت، در حالی که تنههای باستانی درختان جنگلهای شمال در پایان هر سال تحصیلی سر از زبالهدانی بیبازیافت درمیآورد. خاطرهای را برایتان بازگو کنم، بهخصوص که چند روز دیگر سال تحصیلی هم شروع میشود.
دوستی دارم که در هلند زندگی میکند. چند سال قبل مدتی پیشش رفتم. او پسری داشت که آن موقع محصل بود. داشتم کتابهای درسیاش را ورق میزدم که رفیقم گفت:
- فلانی میدانی این کتاب چند سال پیش چاپ شده؟
- نه؟
- 10 سال پیش. تاریخش را نگاه کن مال 1981 است.
- پس چطور اینقدر سالم مانده! چطور است که هنوز همین را به بچهها درس میدهند؟ مگر کتابهایشان عوض نمیشود؟
- نه. تاریخش را که میبینی!
بگذریم. بهتر است برگردیم سر خبر معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست.
آقای دکتر اصیلیان اضافه میکند: «در سال 82 بحث دولت سبز مطرح شده و برای آن نیز بودجهای در نظر گرفته شده است که برمبنای آن باید صرفهجویی کاغذ در ادارات دولتی و در مرحله بعد در بخش خصوصی صورت گیرد.»
او ادامه میدهد: «در مقایسه با تولید و بازیافت کاغذ، آمارها نشانگر این است که در بازیافت کاغذ بیش از 40 درصد از انرژی مورد نیاز برای استحصال تا مرحله پخت کاغذ صرفهجویی صورت میگیرد ضمن این که از ورود حدود 290 تن گاز دیاکسید کربن به هوا جلوگیری میشود.»
اول آن که کمترین نشانی از دولت سبز مورد اشاره در سخنان آقای معاون به چشم نمیخورد. تنها چیزی که دیده میشود همان نامهپراکنیهای همیشگی و اغلب بیحاصل در هزارتوی بیانتهای دیوانسالاری است .
دیگر آن که صحبت از بازیافت شد (بحث درباره آلودگی هم بماند برای بعد) ببینیم وضعیت بازیافت در ایران چگونه است.
یک مقام مسئول میگوید: «در ایران تنها کمتر از یک درصد از کاغذهای مصرفی بازیافت میشود.» رقمی بسیار ناچیز آن هم در کشوری که بنا به آمار کانون دیدبانان زمین -که از فعالان مسائل زیستمحیطی ایران هستند- تنها 1 درصد آن از جنگلهای مرطوب پوشیده شده است و به قول همین دیدبانها «برخورد تخریبی با این جنگلها مثل آن است که تنها یک پارچ آب داشته باشیم و از آن برای آبپاشی استفاده کنیم!»
به هر حال دولت برای این که همین یک پارچ آب را هم حفظ کند، در اجرای اصول 45 و 50 قانون اساسی، طرح صیانت از جنگلها را در سال 82 بهتصویب رساند. اکنون سه سال از آن تاریخ گذشته است اما متأسفانه اظهارات دکتر اصیلیان خبر از واقعیت دیگری میدهد.
نظر کانون دیدبانان زمین در مورد طرح صیانت از جنگلها هم جالب است. این کانون در بخشی از نامهای سرگشاده به سازمان بازرسی کل کشور که در مرداد ماه 83 منتشر شده، مینویسد:
«...بعلاوه صیانت از جنگلها زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی که ماهیت آن بر دیدگاه مزرعهمداری استوار است از نظر ساختاری با حفاظت از جنگل منافات اصولی دارد.
ضمن آن که به یاد داشته باشیم در مزرعه فعالیت با کاشت آغاز میشود، در حالی که در این جنگلها فعالیت با برداشت آغاز شده و خواهد شد و برداشتهای بعدی به علت طولانی بودن مراحل داشت (مثلاً مرحله داشت برای درخت راش حداقل 50 سال بهطول میانجامد آنهم اگر شرایط جغرافیایی اجازه دهد) در ابهام قرار میگیرد.»
50 سال فقط برای یکگونه و خدا میداند چند سال برای 130 گونة درختی و درختچهای که در جنگلهای شمال شناسایی شده است.
آیا نوادگان ما هم میتوانند جنگلهای شمال را ببینند یا آنها هم مثل ما که در آرزوی شنیدن صدای ببر مازندران ماندیم اما صدای ناله ببر باغوحش را میشنویم، دیده حسرتبارشان را بر مزارع چوب میدوزند. مزارعی که به جای جنگل روئیده است تا عطش سیریناپذیر و دیوانهوار به کاغذ را فرونشاند!