و حالا هم که مکافات لاغری گرفته؛ نتیجهاش این شد که از مرداد تا حالا کلاً دوبار با شما از مکافاتهایمان حرف زدیم. نمیدانم تقصیر من بوده و مکافات، واگیر دارد یا نه! اما امیدوارم شما مکافاتزده نشده باشید!
از این مکافات که بگذریم، احتمالاً عنوان این قسمت مکافاتنامه توجهتان را جلب کرده. حتماً با خودتان میگویید که کتاب و مکافات!؟ مگر داریم!؟ اینهمه مسئولان و اهالی رسانه، خودشان را به در و دیوار میکوبند که ما نسل نوجوان کتاب بخوانیم، پس دیگر مکافاتش چیست؟ اما از قدیم و ندیم گفتهاند در هرچیزی مکافاتی پیدا میشود و اصولاً هم گریبان ما را میگیرد! یعنی مکافاتگیر ما، از ساعت بیگبن هم بهتر کار میکند!
راستش را بخواهید این مکافات تازه از کتابخانهی محلهمان شروع شد. جایی که پناهگاه ما بود تا از زندگی روزمره و درس و مکافاتهایمان فرار کنیم و لابهلای کتابها، دنیاهای تازهای را تجربه کنیم. حالا همانجا شده مکافات اندر مکافات! یعنی این کنکور مکافاتگرفته، مثل ویروس به کتابخانهمان نفوذ کرده و همهجا را اشغال کرده است.
الآن چندماهی است که ما کلاً یک صندلی خالی هم پیدا نمیکنیم که مثل فرزند بشر بنشینیم و در آرامش کتابمان را بخوانیم. چون تمام پشتکنکوریها حتی با سنهای خیلی بیشتر از ما، فضا را اشغال کردهاند و دارند درس میخوانند. یکجوری هم نشستهاند که یعنی قرار نیست پا شوند! با فلاسک و پتو و لپتاپ و مودم همراه و یک کوه کتاب درسی. بعضیهایشان که کیسهی خواب و چادر هم با خودشان آوردهاند تا کلاً از کتابخانه بیرون نروند. خلاصه کتابخانهی محلهی ما که جایی بود تا با خیال راحت به مطالعهی غیردرسیمان بپردازیم، شده همان مدرسهی پرمکافات خودمان.
حالا کمبود جا را میشود حل کرد. مثل دوچرخه که تعداد زیادی از مطالبش را آنلاین کرده؛ یعنی میشود چهارتا صندلی اضافه کرد یا بالأخره یک گوشه روی زمین یا بین کتابها نشست، اما مکافات اصلی آنجاست که وقتی سخت درگیر داستان کتابت شدهای و قهرمان داستان، شمشیرش را بالا برده تا شخصیت منفی داستان را به مکافات اعمالش برساند، همکلاسیات میزند پشتت که: «فلانی، بلدی این مسئله چهطوری حل میشه!؟»
تصویرگری: علی مریخی/ آرشیو عکس روزنامهی همشهری
نظر شما