یکشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۰
۰ نفر

نفیسه مجیدی‌زاده: گفت: کمی پاییزگردی کن. از این روزهای آخر پاییز، از فرصت تماشای رنگ‌ها استفاده کن که دارد تمام می‌شود.

در خیابان‌های پاییز

خواهرم خندید: اگر باران بگذارد، می‌روم پاییزگردی.

من گفتم: باران که بخشی از پاییز است.

مادر کتابش را بست و  گفت: البته باران در بهار هم هست و باید مراقب باشید که در پیاده‌روی زیر باران خیس نشوید و سرما نخورید.

برادرم گفت: اما چتر اختراع شده است!

پدر گفت: بعد از پاساژگردی چشم‌مان به پاییزگردی روشن! و بعد کانال‌های تلویزیون را بالا و پایین کرد و گفت: بیا توی همین کانال‌های تلویزیون هم می‌توانید پاییزگردی کنید و روی شبکه خبر ایستاد.

باران پشت شیشه می‌زد و هواشناسی اعلام کرد که فردا هوا نیمه‌ابری است.

با همه‌ی صحبت‌هایی که شد ما قرار گذاشتیم فردا هر کدام‌مان بخشی از مسیر هر روزه‌ را پیاده برویم و هرچه را که دیدیم و شنیدیم، برای هم بگوییم. این هم نتیجه‌ی آن‌چه ما از پاییز در شهر دیدیم.

پدرم: راستش من خیلی نتوانستم پیاده بروم، اما در یکی از بزرگ‌راه‌های مسیرم دیدم درخت‌های پاییزی را هرس می‌کنند و بعدازظهر که برمی‌گشتم، به نظرم آن بزرگ‌راه زیبایی‌اش را از دست داده بود، اما بقیه‌ی خیابان‌ها هنوز زرد و نارنجی و زیبا بودند. آن بزرگ‌راه، کاملاً زمستانی و لخت شده بود. من فکر می‌کنم این برگ‌ها بخشی از زیبایی فصل پاییزند و می‌دانم در برخی استان‌ها به‌ویژه ایلام که در این زمینه پیشرو بوده، حتی برگ‌های پاییز را تا مدتی جمع‌آوری نمی‌کنند.

مادر: لحظه‌ای که من بیرون بودم باران می‌بارید و من دیدم که چه‌قدر باران پاییز با باران بهار فرق دارد! همراه باران باد آرامی می‌وزید و باران برگ هم می‌بارید.

برادر: من یک نفر را دیدم که برگ‌های خشک را آتش زده بود تا گرم شود. بوی دود خیابان را پر کرده بود. اما آن مرد گرم شده بود.

و من گفتم: البته من هم یک مغازه‌دار را دیدم که برگ‌های جلوی مغازه‌اش را جارو کرد و ریخت توی جوی آب! با خودم گفتم این برگ‌ها می‌روند، زیر پل‌ها جمع می‌شوند و اگر باران تند شود توی جوی، راه عبور آب را سد می‌کنند.

من خیلی به سرنوشت برگ‌ها فکر کردم. در راه صدای چند نفر را شنیدم. یکی از آن‌ها از برگ‌های زرد و نارنجی عکس می‌گرفت و می‌گفت: «بی‌نظیره این فصل.»

یکی دیگر می‌گفت: «وای خدا چه‌قدر پاییز دلگیره. چرا بهش می‌گن پادشاه فصل‌ها؟ کاش زودتر تموم بشه.» و یک نفر هم از خیس‌شدن در باران بیزار بود...

ما عکس‌هایی از پاییز گرفته بودیم. آن‌ها را به هم نشان دادیم و البته جایزه‌ای در نظر گرفتیم و بهترین عکس را انتخاب کردیم!

این بهترین پاییزگردی زندگی‌مان بود.


عکس: آرمین صمیمی/ آرشیو عکس روزنامهی همشهری

کد خبر 423587

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha