حمید رضا رسولی:اواسط دهه۶۰ و در روزهایی که تلویزیون مملو از برنامه‌های آموزنده و پرمحتوا بود، پخش یک سریال قصه‌محور بچه‌ها را پای جعبه جادویی میخکوب می‌کرد.

بهرام شاه‌محمدلو

«زیر گنبد کبود» نام برنامه‌ای بود که در کمترین زمان ممکن جای خودش را بین بچه‌ها باز کرد و مردمیانسالی که با روی خوش و لحن مهربانانه‌ای قصه‌ها را روایت می‌کرد هم طرفداران خودش را داشت. بهرام شاه‌محمدلو یا همان آقای حکایتی که در ۶۸سالگی، گرد پیری روی چهره‌اش نشسته، سال‌هاست از دنیای کودک و نوجوان فاصله گرفته اما هنوز نگران بچه‌هاست و می‌گوید که در این دودهه اخیر کودکان و نوجوانان به حال خود رها شده‌اند.

او البته تلویزیون را به‌دلیل تولید و پخش برنامه‌های کم‌محتوا و بعضا بی‌محتوا، متهم ردیف‌اول می‌داند و معتقد است که باید داستان‌سرایی و قصه‌گویی را به زندگی بچه‌ها برگرداند تا از آسیب‌های احتمالی در امان بمانند. بهرام شاه‌محمدلو، شب یلدا را فرصت مناسبی برای آشنایی کودکان و نوجوانان با سنت‌های دیرین و داستان‌های کهن ایرانی می‌داند و معتقد است که شب یلدا بدون قصه، حکم تن‌پوش زشت و ناهمگونی را دارد که پوشیدنش جایز نیست. در آستانه شب یلدا با بهرام شاه‌محمدلو که دهه شصتی‌ها هنوز او را با نام آقای حکایتی می‌شناسند درباره خلأ قصه‌گویی در زندگی بچه‌های امروزی و سنت‌های شب یلدا گفت‌وگو کرده‌ایم.

  •   بعد از اجرای برنامه تلویزیونی زیر گنبد کبود، آرام آرام از حوزه کودک و نوجوان فاصله گرفتید. دوری شما از برنامه‌های کودک و نوجوان با کمرنگ‌شدن قصه و روایت جذاب در این نوع برنامه‌ها همزمان بود. این خلأ از چه زمانی در تلویزیون ایجاد شد؟

۲یا ۳سال بعد از رفتن آقای لاریجانی از صدا و سیما، مدیران ایشان به کارشان ادامه می‌دادند اما بیشتر آنها ازجمله اسدالله اعلائی که مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه یک تلویزیون بود، به‌تدریج از بدنه مدیریتی سازمان جدا شدند و مدیرانی با رویکردها و سیاست‌های جدید آمدند. اعلائی در آخرین روزهای مسئولیتش، چند نفر از فعالان حوزه کودک و نوجوان مثل طراح، نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده را به جلسه‌ای دعوت کرد تا در مورد موانع، مشکلات و شیوه‌های نو برای ساختن برنامه‌های جدید صحبت کنیم و بنا شد همه دوستان، طرح و برنامه‌های خود را در جلسه بعدی ارائه بدهند اما جلسه بعدی هرگز تشکیل نشد.

قرار بود به‌طور همزمان یک مجموعه کار کودک جدید برای همه شبکه‌های تلویزیونی ساخته شود اما چند روز بعد اسدالله اعلائی از مدیریت گروه کودک و نوجوان شبکه یک کنار رفت و رفتن او نقطه آغاز تغییرات بنیادی در گروه کودک و نوجوان بود.

  • تغییرات مدیریتی و نگاه متفاوت مدیران جدید، افرادی مثل شما را از حوزه کودک و نوجوان دور کرد یا دامنه تغییرات به محتوای برنامه‌های کودک و نوجوان هم کشیده شد؟

من کارمند صدا و سیما بودم و بعد از روی کارآمدن مدیران جدید، مرا به گروه فیلم و سریال منتقل کردند. در همان سال‌ها آموزشگاه بازیگری «نقش» را داشتم و از طرفی به‌عنوان بازیگر در تئاتر و تلویزیون بازی می‌کردم. حدود ۱۲دوره در آموزشگاه هنرجو پذیرفتم و علاوه بر این در بخشی از آموزشگاه که استودیو بود برنامه هم تولید می‌کردیم. دوستانی مثل داریوش کاردان و محمد علی اینانلو که از دوستان دوران دبیرستان من بود و درباره طبیعت برنامه مستند می‌ساخت بخشی از برنامه‌هایشان را در استودیوی ما تولید می‌کردند. سایر دوستان هم آرام‌آرام از صحنه دور شدند و افراد جدید برنامه‌های جدید را ساختند.

  • رفتن آقای لاریجانی و مدیران منتسب به ایشان با موج ورود مدیران جوان و تازه نفس همراه شد. فکر می‌کنید سیاست مدیران جدید این بود که کرکره یک‌سری از برنامه‌ها را پایین بکشند تا برنامه‌هایی با رویکردهای جدید تولید شود؟

دقیقا همین اتفاق افتاد. از آن زمان به بعد نوع نگاه به برنامه‌سازی‌ در صداوسیما از جمله برنامه‌های کودک و نوجوان به کلی تغییر کرد.

  •   با ورود مدیران جدید، چه نوع نگاهی در شیوه برنامه‌سازی‌ غالب شد؟

مدیران جدید زاویه نگاه متفاوتی به مقوله برنامه‌سازی‌ داشتند اما سیاست‌های آنها موجب ریزش مخاطب شد. برنامه‌های تلویزیونی باید متناسب با نیازهای جامعه از تنوع مناسبی برخوردار باشد اما مردم شاهد رویه معکوسی بودند و مشاهده می‌کردند که تلویزیون آینه مناسبی برای به تصویرکشیدن سلیقه‌های متفاوت نیست و خیلی‌ها احساس می‌کردند خودشان را طور دیگری در تلویزیون می‌بینند. مردم واقعیت جامعه و زندگی خود را در تلویزیون نمی‌دیدند یا کمرنگ می‌دیدند.

مدیران جدید صدا و سیما می‌خواستند به مرور زمان، سبک تازه‌ای از زندگی و ارتباطات اجتماعی را مطرح کنند اما این شیوه برنامه‌سازی‌ اثر معکوس روی توده دارد و مردم بیشتر تقلا می‌کنند تا از آن سبک و سیاقی که مورد تأیید و تأکید تلویزیون است فاصله بگیرند. روند ریزش مخاطبان تلویزیونی از همین نقطه شروع شد. از سوی دیگر شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان هم بیکار ننشسته‌اند و مردم ناخودآگاه به این شبکه‌ها که بعضا اثرات مخربی روی روح و جسم بچه‌ها دارد گرایش پیدا کردند.

  •   البته با گذشت زمان ذائقه مردم هم تغییر می‌کند و تغییر شیوه برنامه‌سازی‌ اجتناب‌ناپذیر است.

پیشرفت همیشه نتیجه مثبت در پی خواهد داشت اما اعمال محدودیت و رفتارهای سلیقه‌ای فاجعه‌آفرین است. تلویزیون باید منعکس‌کننده آداب و فرهنگ همه قومیت‌ها و همه طبقات جامعه باشد و تفاوت فرهنگ‌ها و قومیت‌ها را در برنامه‌هایش درنظر بگیرد تا همه اقوام بازتاب زندگی واقعی خودشان را در قاب تلویزیون ببینند. در چنین بستری مردم اعتماد به‌نفس بیشتری پیدا ‌می‌کنند و برای حل مشکلات کشور می‌کوشند. رسانه ملی اگر همگام یا حتی چند قدم از چنین ذهنیتی جلوتر نباشد مخاطبانش را از دست می‌دهد و به‌طور غیرمستقیم از سوی مردم تحریم می‌شود.

  •   فکر نمی‌کنید کمرنگ‌شدن قصه و روایت خوب هم در ریزش مخاطبان تلویزیونی تأثیرگذار بوده؟  مثلا سال‌هاست برنامه‌های آموزنده‌ای مثل «محله برو بیا»، «بازم مدرسم دیر شد» یا زیر گنبد کبود برای کودکان ساخته نشده و شاید به همین دلیل کودکان ایرانی سراغ قهرمانان خارجی «هری پاتر» و «مرد عنکبوتی» و... رفته‌اند.

قصه، شامل ماجراهای کهن یا روایت‌های ادیبانه از جریان زندگی مردم است و اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم نقش قصه و روایت خوب در تلویزیون کمرنگ شده اما فراموش نکنیم که قصه‌گویی و داستان‌سرایی اساسا در کشور ما چندان پررنگ نبوده است. مثلا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چندین جشنواره قصه‌گویی را برگزار کرده اما ارتباطی با بچه‌ها و خانواده‌ها برقرار نکرده است؛ چرا که دایره فعالیت‌های کانون به گستردگی تلویزیون نیست. از طرفی قصه را گاهی از متون و داستان‌های کهن می‌گیرند و گاهی به آنچه در بطن جامعه می‌گذرد رجوع می‌کنند. به‌نظرم قصه زندگی مردم و دایره ارتباطات آنها محدود شده و مثل گذشته نمی‌توان درباره ارتباطات اجتماعی مردم داستان‌سرایی و قصه‌گویی کرد.

  •   صداوسیما به‌عنوان یکی از مهم‌ترین سازمان‌ها و نهادهای فرهنگساز چقدر در شکل‌گیری این وضع تأثیرگذار بوده است؟

متأسفانه سال‌هاست که تلویزیون راه خودش را می‌رود. صدا و سیما سیاست‌هایی دارد که انگار ذائقه مدیران خودش را تأمین می‌کند و آینه زندگی طبقات مختلف مردم نیست. رادیو و تلویزیون تا وقتی به تنوع فرهنگ‌ها و قومیت‌ها توجه ویژه‌ای داشت نزد مردم محبوب بود و مخاطب خودش را حفظ کرد اما از ابتدای دهه۷۰ که دور خودش حصار کشید مخاطبان پرتعداد خودش را از دست داد.

  • در روزهایی که فضای مجازی از یک فرصت به تهدیدی برای روح و روان نوجوان‌ها تبدیل شده، خیلی‌ها بازگشت به داستان‌های کهن ایرانی و ترویج قصه‌گویی را یک راهکار مناسب برای بهبود شرایط می‌دانند. راهکارهایی از این دست تا چه حد می‌تواند راهگشا باشد؟

تلویزیون می‌تواند با روایت‌کردن قصه‌های زندگی مردم، آنها را با هم و با خودش آشتی بدهد. اگر قصه زندگی مردم را با زبان خودشان روایت کنند، کسی با برنامه‌های تلویزیون اعم از برنامه کودک، طنز و سریال و... احساس غریبگی نمی‌کند و دیگر شاهد قهر فرهنگی مردم به‌ویژه نوجوان‌ها نخواهیم بود.

  •   شما به قهر فرهنگی اشاره کردید درحالی‌که کودکان و نوجوانان امروزی بیش از هر زمان دیگری به برنامه‌های آموزنده و آموزش‌های فرهنگی نیاز دارند. این خلأ تربیتی چگونه ایجاد شد و چه چاره‌ای باید برای آن اندیشید؟

متأسفانه بچه‌ها به حال خودشان رها شدند و یکی از دلایلش همان رویکرد مدیران صدا و سیماست که درباره‌اش صحبت کردم. بخش قابل ملاحظه‌ای از تمرکز برنامه‌های کودک و نوجوان به حرکات و سخنان تکراری مجری و یک‌سری کارتون‌های کم‌محتوا و بعضا بی‌محتوا معطوف شده و این رویه بچه‌ها را خسته می‌کند. از سوی دیگر نوعی گسیختگی در شیوه‌های تعلیم و تربیتی آموزش و پرورش دیده می‌شود و پدر و مادرها هم در این ماجرا بی‌تقصیر نیستند. حتی کسانی که در این حوزه برنامه تولید می‌کنند هم باید مورد نقد قرار بگیرند. این گسیختگی باعث شکل‌گیری نگاه چندگانه به تعلیم و تربیت بچه‌ها شده و این چندگانگی به وضوح در خانه، مدرسه، مراکز فرهنگی و حتی در قصه‌ها و داستان‌های کودک و نوجوان دیده می‌شود و در پاره‌ای از موارد رگه‌هایی از لجبازی در آن وجود دارد که به بچه‌ها لطمه می‌زند.

  • ادبیات کودک و نوجوان نسبت به سال‌های گذشته از تنوع بیشتری برخوردار است اما در مورد کیفیت آثار و شیوه تولید برنامه‌ها انتقادهایی مثل کم‌محتوابودن مطرح است. به‌عنوان فعال حوزه کودک و نوجوان در این زمینه تحقیق و پژوهش کرده‌اید؟

مطالعات و پژوهش‌های جسته و گریخته نشان می‌دهد که اوضاع خوب نیست و نداشتن کتاب‌های پرمحتوا در حوزه ادبیات کودک و نوجوان یکی از نشانه‌های همان گسیختگی تربیتی است که به آن اشاره کردم. باید نویسنده‌های آشنا با روح و روان و جسم کودک و نوجوان داشته باشیم تا بتوانند قصه و داستان‌های پرمحتوا را پیش‌روی پدر و مادرها یا قصه‌گوها قرار بدهند و آنها برای فرزندانشان روایت کنند. اغلب کشورها، تنوع قابل اعتنایی در زمینه داستان‌نویسی و قصه‌گویی دارند و در بسیاری از کشورها قصه‌گویی با تکنیک‌های مختلف تدریس می‌شود و ما در این زمینه عقب‌ مانده‌ایم.

  • این عقب‌ماندگی را چگونه می‌توان جبران کرد؟

متأسفانه اراده‌ای برای جبران این عقب‌ماندگی شکل نگرفته است. باید در زمینه ادبیات کودک و نوجوان به‌ویژه شیوه‌های داستان‌نویسی و قصه‌گویی تحقیق و پژوهش و هزینه کنیم. طی سال‌های اخیر، داستان‌های متنوعی درباره قهرمانان و افسانه‌های ایرانی برای بچه‌ها نوشته شده اما این مجموعه آثار را می‌توان نتیجه کوشش‌های شخصی عده‌ای از فعالان فرهنگی دانست که کافی نیست. باید مراکز فرهنگی با بودجه‌های مشخص برای نشر آثار باکیفیت برای کودک و نوجوان تاسیس شود و این مراکز می‌توانند بیش از ۲۰۰ تکنیک قصه‌گویی که وجود دارد را آموزش بدهند.

  • فکر نمی‌کنید ذائقه بچه‌های نسل امروزی هم با گذشته متفاوت است و در حوزه ادبیات کودک و نوجوان آثاری تولید می‌شود که بچه‌ها طلب می‌کنند؟

بچه‌ها در هر دوره‌ای که زندگی کنند به عمل‌ها و خواسته‌هایشان واکنش طبیعی نشان می‌دهند. اگر اوضاع تربیتی و ارتباطات اجتماعی مطلوب باشد واکنش مثبتی بروز می‌دهند و اگر وضع خوب نباشد دچار آشفتگی تربیتی خواهند شد. با گسترش اینترنت و شبکه‌های مجازی، بچه‌ها به راحتی از همه کمبودها و کاستی‌ها و احیانا ناهنجاری‌های آزاردهنده باخبر می‌شوند و خیلی زود واکنش نشان می‌دهند.

در چنین شرایطی موبایل نباید به‌راحتی در دسترس بچه‌ها قرار بگیرد چون آثار به‌شدت مخربی دارد و بعضا به تخریب سلول‌های مغزی کودک و نوجوان منجر می‌شود. می‌توانم بگویم قصه و داستان یک کالای لوکس فرهنگی است که در هر برهه‌ای می‌توان به بچه‌ها عرضه کرد تا نسبت به اتفاقات پیرامون‌شان واکنش مثبت و طبیعی بروز بدهند.

  •   در دوره‌ای که فضای مجازی هر روز گسترده‌تر می‌شود، قصه را چگونه می‌شود به زندگی بچه‌ها برگرداند؟

من برای انجام این کار، برنامه دارم و از مدت‌ها قبل مشغول تولید برنامه‌های قصه‌محور برای کودکان و نوجوانان هستم. هدف‌مان این است که بچه‌ها را با افسانه‌ها و داستان‌های کهن ایرانی آشنا کنیم. این برنامه‌ها در مرحله تولید قرار دارد و اگر با تلویزیون به توافق نرسیم با اجرای نمایش یا در شبکه خانگی آنها را در دسترس مردم قرار خواهیم داد. به‌عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان در این کارها حضور دارم چون دوست ندارم این همه تجربه در حوزه کودک و نوجوان را با خودم ببرم.

  • آقای حکایتی از سنت‌های فراموش‌شده شب یلدا می‌گوید 
  • حافظ‌خوانی را فراموش نکنیم

خیلی‌ها معتقدند که مشکلات تربیتی از وقتی در جامعه رواج پیدا کرد که قصه‌گویی از متن زندگی کودکان و نوجوانان خارج شد. بهرام شاه محمدلو، شب یلدا را فرصت مناسبی برای آشتی‌دادن بچه‌ها با سنت‌های قدیمی می‌داند.

  •  شب یلدا از قدیم با دورهمی عجین بوده است. سنت قصه‌گویی و خاطره بازی در چنین شبی تا چه حد مرسوم بوده است؟

آداب و رسوم شب یلدا در همه شهرها و بین همه اقوام یکسان بود و فقط در جزئیات اندکی تفاوت داشت. بهانه دورهمی شب یلدا هم این بود که یک دقیقه از شب‌های دیگر طولانی‌تر است. خاطره‌بازی و یادکردن از گذشتگان بخش مهمی از سنت‌های شب یلدا بوده و گاهی اوقات قصه‌گویی یا حافظ‌خوانی به بخش جذاب دورهمی‌های شب یلدا تبدیل می‌شد.

البته خواندن اشعار حافظ همیشه با ماجراهای شیرینی همراه بود. اغلب اوقات اشعار حافظ غلط خوانده می‌شد و همین رویه غلط را به بچه‌ها منتقل می‌کردند، درحالی‌که دیوان حافظ یکی از شاهکارهای ادبیات فاخر ایرانی است و باید معانی اشعار حافظ را درک کنیم تا بتوانیم به خوبی آنها را بخوانیم. در چنین شبی معمولا بچه‌ها، سؤال‌های بدون پاسخ خود را در حضور بزرگ‌ترها مطرح می‌کردند. امروزه به‌دلیل پخش مکرر رسم و رسوم شب یلدا از تلویزیون، سنت‌های مشابهی بین خانواده‌ها جا افتاده و خیلی‌ها صرفا برای تهیه انار و هندوانه به تکاپو می‌افتند.

  • سنت‌های شب یلدا تا حدودی به فراموشی سپرده شده و به‌نظر می‌رسد از شب یلدا یک دورهمی باقی‌مانده است. فراموشی سنت‌های شب یلدا از چه زمانی شروع شد؟

دلیلش تندشدن ریتم زندگی است. پیشرفت تکنولوژی به شکل عجیب و نامتعارفی ریتم زندگی را تند کرده است. زندگی در ترافیک وحشتناک تهران حوصله چندانی برای حضور در مهمانی‌های سنتی باقی نمی‌گذارد. کمتر پیش می‌آید که مردم مثل روزگار قدیم از عصر در خانه حضور داشته باشند و خودشان را برای مهمانی‌هایی که گاهی تا ساعات بامدادی به درازا می‌کشد آماده کنند. یکی از سنت‌هایی که تا حدودی فراموش‌شده، حافظ‌خوانی است. سنت قصه‌گویی و حافظ‌خوانی در شب یلدا کمرنگ شده و برای بیان این حقیقت تلخ باید از خود لسان‌الغیب کمک بگیرم که می‌گوید:
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره‌گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق‌شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

  •   یلدای بدون قصه را به چه چیزی می‌توان تشبیه کرد؟

یلدای بدون قصه مثل پیراهن بد دوخت، زشت و ناهمگون است و کارکرد خودش را از دست می‌دهد. نمی‌شود این مناسبت سنتی را بدون قصه‌گویی و خاطره‌بازی تصور کرد و همه ما باید برای احیای این سنت‌ها بکوشیم.

  •   وقتی تلویزیون، آموزش و پرورش و مراکز فرهنگی در حوزه تعلیم و تربیت و ادبیات کودک و نوجوان کارایی لازم را ندارند، بچه‌های نسل امروز را چگونه می‌توان با سنت‌های شب یلدا آشنا کرد؟

بچه‌ها هر آنچه ببینند و برایشان قابل باور باشد را یاد می‌گیرند و در ذهن‌شان ثبت می‌کنند. ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه ممکن تولید برنامه‌های تلویزیونی با محوریت قصه‌های شب یلداست. می‌شود قصه‌های شب یلدا را در محله‌ها و بین خانواده‌ها گسترش داد. امروزه از طریق اینترنت می‌توان به همه کتاب‌هایی که درباره آداب و سنت‌های شب یلدا منتشر شده دسترسی پیدا کرد. کافی است در اینترنت کلید واژه‌هایی مثل «قصه‌های یلدا»، «قصه‌های کودکی»، «یلدا در تاریخ» و «یلدا در فرهنگ» را جست‌و جو کنید تا به انواع قصه‌ شب یلدایی برای سنین مختلف دسترسی پیدا کنید. توصیه‌ام این است که خانواده‌ها در شب یلدا یک یا ۲ قصه برای بچه‌ها تعریف کنند یا اجازه بدهند بچه‌ها قصه‌های خودشان را روایت کنند.

  • خاطره‌بازی
  • خاطرات بچه‌ها را می‌شنوم و اشک می‌ریزم
  • مجبور شدم نقشآقای حکایتی را بازی کنم 

‌در روزهایی که تلویزیون هنوز مخاطبان پرتعدادی داشت، پخش سریال زیر گنبد کبود خیلی بچه‌های دهه شصتی را پای تلویزیون می‌نشاند و فصل مشترک خاطرات آنها روی‌خوش و نگاه مهربان آقای حکایتی است. بهرام‌شاه محمدلو می‌گوید که هنوز از مخاطبان این برنامه کامنت‌های محبت‌آمیز دریافت می‌کند و خاطره بازی با آنها اشک از گونه‌هایش جاری می‌کند.

  •   ۲ دهه از پخش سریال زیر گنبد کبود گذشته اما خاطره این برنامه در ذهن کودکان دهه شصتی باقی مانده است. روند ساخت یکی از موفق‌ترین سریال‌های حوزه کودک و نوجوان از کجا شروع شد؟

حوالی سال۱۳۶۵ بود که مدیر وقت گروه کودک و نوجوان شبکه یک از من خواست روی طرح قصه‌گویی برای بچه‌ها فکر کنم. تا آن زمان برنامه‌ای با محوریت قصه‌گویی در تلویزیون نداشتیم. بلافاصله مطالعه و تحقیق و پژوهش‌های اولیه را شروع کردم که در نهایت به تهیه چند طرح مختلف منجر شد و زیر گنبد کبود را به‌عنوان طرح نهایی انتخاب کردند. قرار بود در این برنامه قصه‌ای را انتخاب کنیم و براساس آن تهمیداتی بیندیشیم که بازیگران وارد صحنه شوند. بنا براین فروشگاهی را طراحی کردیم که قصه‌ها در آن فروخته نمی‌شد بلکه برای بچه‌ها تعریف می‌شد. با این ترفند یک دادوستد فرهنگی با بچه‌ها برقرار می‌کردیم و شاگردان فروشگاه همان بازیگرانی بودند که قصه را روایت می‌کردند.

  •   کاراکتر آقای حکایتی چگونه سر و شکل گرفت؟

همه مقدمات برای تهیه برنامه مهیا بود و بازیگران هم انتخاب شده بودند اما هنوز برای انتخاب مجری به جمع‌بندی نرسیده بودیم. از بازیگران زیادی تست گرفتیم اما نتیجه دلخواه حاصل نشد و از سر ناچاری خودم که طراح و نویسنده بودم نقش آقای حکایتی را ایفا کردم. بعد هم یک دفتر اندیکاتور خریدم و همان دفتر بزرگ، کتاب داستانی شد که همیشه پیش‌روی آقای حکایتی باز بود.

  •   پند و اندرزهایی که در هر قسمت به مخاطب انتقال داده می‌شد برنامه‌ریزی شده بود؟

همه کارها حساب شده بود. ما یک سکانس یک دقیقه‌ای پیش‌بینی کرده بودیم که با پخش آن، روال و آهنگ برنامه عوض می‌شد. برای موسیقی همان یک دقیقه به آقای دهقانیار که سازنده تیتراژ برنامه بود، پیشنهاد دادم موسیقی با ریتم تند پخش کنیم اما ایشان قبول نکرد و خودش با پیانو یک قطعه تند نواخت و ضبط کردیم تا کار درست از آب دربیاید. در آن سال‌ها کودکان از برنامه زیر گنبد کبود تأثیرپذیری عیجیبی داشتند و خانواده‌ها انجام تکالیف و جمع و جور کردن وسایل شخصی را پیش‌شرط قرار می‌دادند تا به بچه‌ها اجازه بدهند این برنامه را تماشا کنند.

  •   در آن سال‌ها، جنگ تازه به پایان رسیده بود و خیلی از فرزندان شهدا از احساس پدرانه آقای حکایتی خاطره خوشی دارند. بازخورد سریال زیر گنبد کبود برای شما به‌عنوان تهیه‌کننده راضی‌کننده بود؟

بعد از گذشت این همه سال، هنوز هم از مخاطبان این برنامه کامنت دریافت می‌کنم و مردم درباره زیر گنبد کبود هنوز با من صحبت می‌کنند. به جرأت می‌گویم حتی یک واکنش منفی هم ندیده‌ام. بچه‌های دهه۶۰ بارها به من گفته‌اند که تو را به اندازه پدر خودمان دوست داشتیم. خیلی از بچه‌ها که پدر یا برادر بزرگ‌ترشان را در جنگ از دست داده‌اند خاطراتشان با این برنامه را بازگو می‌کنند و حین شنیدن قصه زندگی‌شان اشک می‌ریزم.

  •  اگر قرار باشد سری جدید زیر گنبد کبود ساخته شود، چه تغییراتی را اعمال می‌کنید؟

چند سال قبل یکی از مدیران گروه کودک و نوجوان شبکه ۲ تماس گرفت و پیشنهاد احیای سریال زیر گنبد کبود را مطرح کرد. وقتی جدیت مدیران شبکه۲ را دیدم طرح مفصلی را آماده کردم و مورد تصویب شورای طرح و برنامه شبکه هم قرار گرفت. بعد از آنکه به‌عنوان تهیه‌کننده هزینه‌های ساخت برنامه را برآورد کردم تا کار برای تولید آماده شود، گفتند پولی در کار نیست و برای کار باید اسپانسر جذب کنید. به همین راحتی، طرح به بایگانی شبکه ۲ تلویزیون رفت.

کد خبر 426064

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha