بدتر از آن اینکه، این کشور در ماه آوریل ساختار جدید سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ناتو و اتحادیه اروپا را پیشنهاد خواهد کرد که به از سر گیری جنگ سرد منجر خواهد شد.این رویارویی در عین اجتناب ناپذیر بودن، بیفایده خواهد بود.
ویاچسلاو داچیتچف که مشاور دیپلماتیک میخاییل گورباچف آخرین رئیسجمهوری شوروی سابق است، تأکید میکند که صلح و کامیابی امکان پذیر هستند به شرط اینکه استقلال و وحدت وجود داشته باشد.
وی یادآوری کرد: شرایط اتحاد قارهای در سال 1999 هنگام امضای منشور پاریس مورد بحث و مذاکره قرار گرفت. در اتحاد دوباره آلمان و توقف رویارویی شرق و غرب در اروپا، سران 22 کشور اروپایی بهعلاوه آمریکا و کانادا 21 نوامبر 1990 متنی اساسی برای تأسیس قانون جدید صلح طلبانه در اروپا امضا کردند.
این سند تحت عنوان «منشور پاریس» در دستور کار اروپای جدید قرار گرفت. سران اروپا در این متن تأکید کردند عصر رویارویی و تقسیم در اروپا به سر آمده است و از این پس مناسبات کشورهای این قاره بر اساس احترام و همکاری خواهد بود.آنها متعهد شدند دمکراسی مبتنی بر حقوق بشر و آزادیهای اساسی، کامیابی حاصل از آزادی اقتصادی و عدالت اجتماعی و امنیت برابر را برای مردمشان فراهم کنند. این متن امکان به وجود آمدن اروپایی باثبات و پررونق را فراهم کرد.
واضح است جنگ سرد، تقسیم اروپا و آلمان را تحکیم میبخشید. از سوی دیگر تقسیم آلمان زمینه مناسبی را برای رویارویی شرق و غرب فراهم میکرد.
پس از پیمانهای یالتا و پوتسدام زنجیرهای معیوب بدین ترتیب شکل گرفت: جنگ قدرت در اتحاد جماهیر شوروی سابق و آمریکا، جنگ سرد، تقسیم اروپا، اختلاف بر سر ماهیت ملت آلمان و نبود شرایط مناسب توسعه آزاد مردم اروپا.
پس از فروپاشی دیوار برلین یافتن راه حلی برای تأمین منافع آلمانیهای ساکن در دو سوی دیوار برلین و دیگر کشورهای اروپایی در ژانویه 1990 توانست شرایط را برای پایان یافتن جنگ سرد فراهم کند اما در باره وضعیت بینالمللی آلمان نمیتوانستند به توافق دست پیدا کنند. آیا آلمان باید عضو ناتو باقی میماند.
مواضع شوروی سابق و آمریکا در این زمینه مخالف یکدیگر بود. واشنگتن تلاش میکرد ساختار ناتو را همان گونه که هست حفظ کند. حفظ ساختار کنونی ابزار اصلی سلطه آمریکا بر اروپا به شمار میرفت و میرود. بدون وجود آلمان، آمریکا عملا وزنه خود را در سیاست اروپا از دست میداد.
گورباچف در گفتوگو با مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلیس در هشتم ژوئن 1990 گفت: جورج بوش (پدر) خود را به ناتو نزدیک میکند زیرا بدون این اتحاد ضرورت حضور نظامی در اروپا محو میشود و در نتیجه نفوذ سیاسی آمریکا بر قاره اروپا بهطور قابل توجهی کاهش مییابد.
وی افزود: آمریکا معتقد است بدون آلمان ساختار ناتو کامل نخواهد بود. وی تأکید میکرد بدون ناتو آمریکا در اروپا جایگاهی ندارد.
در طول جنگ سرد، آمریکا 3هدف اصلی را در اروپا دنبال میکرد:
- حفظ حضور آمریکا در اروپا
- تسلط بر آلمان
- دور نگه داشتن روسیه از اروپا
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق این اهداف جنبه وسیع تر و کیفیت جدیدی یافت.
- حفظ و تقویت تسلط آمریکا در اروپا
- ارتباط دادن ناتو و گسترش جهانی آمریکا، استفاده از نیروهای مسلح و ظرفیتهای کشورهای عضو ناتو برای دستیابی به اهداف توسعه طلبانه
- ادامه دادن به نظارت بر سیاست آلمان
-تضعیف هر چه بیشتر روسیه از نظر ژئوپولیتیک، اقتصادی، نظامی، راهبردی و حفظ این کشور در خارج از اروپا
استقرار پایگاههای موشکی آمریکا در نزدیک مرزهای روسیه، سیاست این کشور را در برابر تصمیمی دشوار قرار میدهد. سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه به تازگی اعلام کرد:« نمیگذاریم کار به رویارویی بکشد.»
اما در اروپا چه پیش خواهد آمد اگر کرملین مجبور شود میان تسلیم داوطلبانه مقابل واشنگتن یا دادن پاسخی مناسب به آمریکا یکی را انتخاب کند.
کاخ سفید در دفاع از تصمیم خود درباره استقرار این سپر موشکی انعطاف ناپذیر نشان داده است.
آمریکا تحت هیچ شرایطی از شانس استقرار این سامانه نزدیک مرزهای روسیه و اعمال فشار شدید نظامی بر روسیه صرفنظر نخواهد کرد.
در چنین شرایطی تعجب برانگیز نخواهد بود که اخیرا به ویژه از جانب جورج بوش رئیسجمهوری آمریکا، احتمال وقوع جنگ جهانی جدید به گوش میرسد.
در چنین شرایط بحرانیای سیاستمداران اروپایی باید امنیت اروپا را در اولویت قرار دهند و تمام تلاش خود را برای پویایی دوباره منشور پاریس انجام دهند. در غیراینصورت اروپا احتمالا در معرض اغتشاشاتی سهمگینتر از قرن بیستم قرار خواهد گرفت.
Voltairenet.org
20 ژانویه 2008