از باشگاه شرق در دهه 1330 به شکل رسمی فوتبال بازی کرد و تیم او متشکل از جوانان محلی بودند که در آن روزگار با باشگاههای مطرح تهران رقابت میکردند و از همین تیمها بود که بزرگانی به دنیای فوتبال معرفی شدند. میگویند پرویز قلیچخانی و علی پروین از همین تیمها توسط امیر آصفی به دنیای فوتبال وصل شدند.امیر آصفی سپس به باشگاه کیان پیوست و تا زمانی که با دنیای بازیگری وداع بگوید در همین تیم ماند و به گفته خودش به پیراهنش وفادار ماند و پا روی ارزشها نگذاشت. در خلال بازیهای باشگاهی جذب تیم ملی شد و مدت یازده سال در تیم ملی بازی کرد.امیر آصفی از نسلی است که فوتبال آماتوری با ارزشهای اخلاقی را به شدت پاس میدارد و از اخلاق در فوتبال به عنوان ریشههای ورزش یاد میکند.
* ظاهراً وقتی شما بازیکن بودید همزمان مربیگری هم میکردید؟
- بله. اما به شکل تجربی، نه آکادمیک. من در شروع بازی فوتبال با نظر جمعی و با وجود این که سابقه کمتری نسبت به سایر بازیکنها داشتم به من پیشنهاد شد که مسئولیت تیم را هم ضمن بازیکنی به عهده بگیرم و رفتهرفته به دلیل کسب تجربیات در تمرینات و مسابقات و حضور مربیان خارجی و گذراندن کلاسهای مربیگری به شکل منسجمتری مربیگری را دنبال کردم. در کلاس دتمارکرامر نمره الف گرفتم و بعد از آن به لندن اعزام شدم و از نزدیک با تشکیلات و تمرینات تیم آرسنال آشنا شدم.اما حق میدانم که از علیالهی یادم کنم. او نخستین کسی بود که به شکل رسمی توپ را جلوی پای من انداخت و من تحت تعلیم او در باشگاه شرق بودم. همچنین باید بگویم که تمرین با مربیان خارجی از جمله راجرز انگلیسی در تیم ملی تجربیات خوبی در حوزه مربیگری به من داد و بعد از همه اینها من در تیمهای کیان یک سال، برق و تهران یکسال و یازده سال در تیم آرارات و 12 سال هم در دانشکدههای مختلف دانشگاه تهران مربیگری کردهام. در گذشته 3 ماه هم مربی تیم پرسپولیس بودم که به دلیل بازیکن سالاری در آن دوره و مشکلات پیش آمده از آنجا بیرون آمدم. تا 15 ماه پیش هم قرارداد مدیریت تیمهای پایه پگاه را داشتم.
* ظاهراً پرویز قلیچخانی و علی پروین کشف شما بودند؟
- بله. در محلهای که من در آنجا زندگی میکردم یعنی جنوب شرقی تهران، نسبتاً پرجمعیت بود و ما در آن زمان میتوانستیم در سه تیم باشگاهی کیان، البرز و برق تمرین داشته باشیم و حدود 130 جوان در این تیمها به خدمت گرفته شده بودند. در چنین شرایطی طبیعی است که میشد در خلال بازیها بازیکنان خوب و با استعدادی شناسایی شوند. کشف این دو نفر که البته خیلیهای دیگر هم در آن زمان بالا آمدند بیشتر به استعداد و تلاش خودشان مربوط بود تا کار ما. آقایان جان ملکی، زلی، کیانیراد، اعرابزاده و... از این جمله بودند.
* اگر بخواهیم شاخصهای فوتبال امروز را با دههای که شما بازی میکردید مقایسه کنید، از چه تمایزات و تفاوتهایی نام میبرید؟
- در دوران ما از عمر فدراسیون فوتبال زیاد نگذشته بود. در واقع فدراسیون تازه تاسیس بود و فوتبال تازه به صورت رسمی در ایران شکل گرفته بود. فوتبال شکل کاملاً بستهای داشت و با دنیا به هیچ صورت ارتباطی نداشت. تلویزیون و روزنامه ورزشی موجود نبود و فقط روزنامههای اطلاعات و کیهان بودند که آن هم در حد نصف یا یک ستون خبر ورزشی مینوشتند. تبادل اطلاعات دنیای فوتبال به این شکل نبود . البته فوتبالیستهایی مثل عباس تنیدهگر، عبدالله شوتی، انشاء و آقای مبشر و غریب و خیلیهای دیگر حضور داشتند اما این تواناییها به استعدادشان مربوط بود و یا این که در گرما گرم تمرینات خلاقیتها آفریده میشد و هیچ نوع ارتباطی با خارج و یا آموزش آکادمیک به شکل امروزی وجود نداشت. تنها کسی که از فوتبال خارج از ایران مطلع بود مرحوم حسین صدیقیانی بود که به ایران آمده بود و فوتبال را رسمیتر و بهتر کرد . بعدها نشریات ورزشی و تلویزیون، فیلمها و کلاسها و مدرسانی پیدا شدند که بارزترین مدرسان دتمارکرامر آلمانی بود که کلاس سه ماههای را اداره کرد. به تبع فوتبال توانست از مرز کشور پایش را خارج بگذارد و رفته رفته مسابقات با کشورهای دیگر برگزار شد و این مبادلات سطح فوتبال را ارتقاء داد.اما فوتبال امروزی با وجود امکانات بیشتر، در مقابل، مشکلات اساسیتری هم دارد. در زمان ما پول در صحنه ورزش و فوتبال مفهومی نداشت و عشق و علاقه تعیین کننده رشد و توسعه بود. برای اداره تیم حتی شهریه از اعضا میگرفتیم و من به یاد دارم که هیچ پولی از فوتبال دریافت نکردم و فقط در زمان راهیابی به المپیک 1964 به اعضای تیم ملی 1000 تومان دادند و به قلچخانی که رزرو بود 500 تومان پاداش دادند. اگر این هزار تومان را هم به عنوان پاداش نگرفته بودم میتوانستم قسم بخورم که هیچ پولی از محل فوتبال دریافت نکردهام!اساس تفکر فوتبال عرق به باشگاه و علاقه به تیم ملی کشور و بیشتر مسائل عاطفی و معنوی بود. اما اینها اکنون ضدارزش شده و هرجا بیشتر پول بدهند بازیکنها به آنجا میروند. کاری که در گذشته امکان نداشت اتفاق بیفتد! معیارها مادی و اقتصادی شده و این گرفتاری بزرگ فوتبال امروزی شده است.
* به نظر شما فوتبال حرفهای و صنعتی امروزی توانسته در حق فوتبال خدمت و پیشرفت ایجاد کند و یا از نظر شما که حامی فوتبال آماتوری و اخلاقی هستید، پسرفت؟
- به نظر من در زمینههای اخلاقی به شدت افت کرده است و روابط انسانی و عاطفی و معنوی در تمام ارکان نیروی انسانی فوتبال دچار افت شده است. اما در زمینههای فنی و تکنیکی با مجموع شرایط امروزی رشد کرده است. در هر حال باید بگویم که فوتبال امروزی ریشههای خود را از دست داده و بیریشه شده است. امروز شما شاهد این ماجرائید که بازیکن میآید با شما قرارداد میبندد اما در بیرون همچنان دنبال بستن قراردادهای بالاتر و بیشتر با دیگران هم هست!کسی که امروزه نقش یک مربی را دارد تصور کنید که با این بیثباتی بازیکنان چه باید بکند و اینها میل کار ریشهای و فرهنگی را از مربی میگیرد و این بیریشه بودن کار بازیکن هم است که معلوم نیست هفته آینده هم در این تیم باشد یا خیر! یعنی روابط گسسته و غیرمنسجم میشود. اما در گذشته هرگز این چنین نبود و در تیمها افراد با مربی حالت پدر و پسر را داشتند. نظام فعلی این امکان را از همه گرفته است و لذا میل برای ارتقای تیم و اهداف گروهی هم بسیار کاهش یافته است.
* چارهای هم برای این مشکل وجود دارد؟
- برای جامعه ورزش امروز باید مهمترین نکته این باشد که ایرادها را شناسایی کند. در شرایط امروز، فوتبال در یک حالت سرگردانی دست و پا میزند.در فوتبال آن قدر که به مسائل روبنایی چسبیدهایم به مسائل زیربنایی توجهی نمیشود. در فوتبال فقط و فقط بحث نتیجه مطرح است. سؤال مهم این است که چرا یک مربی، امروز به رختکن میرود اما هفته بعد معلوم نیست که بماند یا نه. برای این که تمام حساسیتها به سوی نتیجه رفته و اخلاقیات هم نادیده گرفته میشود. وقتی به این سبک عمل میشود دیگر مسائل غیراخلاقی گوی سبقت را میگیرد و افراد برای برنده شدن و ماندن به هر کاری حاضرند دست بزنند! اما در گذشته همه دنبال این بودند که رقابتها سالم باشد و متأسفانه میبینید امروزه به کجا رسیدهایم.
وقتی جامعه بیحساب به سمت نتیجه سوق مییابد بدون این که ریشهها را محکم کرده باشد، آدمهایی هم پیدا میشوند که به هر شکل ممکن به این هدفها برسند. اما برای چارهجویی باید به عزم ملی رسید. سازمان تربیت بدنی باید به سمت ساختن زیربناها و اصلاح روابط فرهنگی- اخلاقی حرکت کند. از سوی دیگر بررسی کنید مشکلات تأسیساتی و تجهیزاتی ما چقدر است؟یادم است که در 1964 که با تیم ملی فوتبال ایران به المپیک ژاپن رفتیم و در آنجا 17 تمرین داشتیم و
3 مسابقه دادیم در مجموع در 21 استادیوم در توکیو و حومه حضور یافتیم.اینها تجهیزات آن زمان ژاپن آماتوری بود.خوب ما چقدر به این سو حرکت کردهایم.همین طور یادم هست که آن سال در حین تمرینات باران شدیدی میبارید. بچهها به من گفتند که به آقای فکری بگویم که بعد از باران تمرین کنند که ایشان به من گفتند به بچهها بگو بنویسند که در حین بازی باران نمیآید من قبول میکنم! این نوع منطقها حاکم بود و در آن باران زمینهای چمن ژاپن عالی بود و هیچ مشکلی پیش نمیآمد. متأسفانه امروزه ما حتی توان فنی برای آمادهسازی زمین چمن را هم نداریم و بدتر از آن این که اعتقاد به نگهداری زمین هم نداریم و تازه بدتر از این اگر زمین خراب شود به نفع ماست! مشکل دیگر این که کل فوتبال کشور خلاصه شده به تیم ملی و تیمهای پرسپولیس و استقلال! سهم دیگر تیمها در سایه است و این رشدی برای جامعه فوتبال به ارمغان نمیآورد.
* ظاهراً شما در دورهای در مقابل بازیکن سالاری ایستادید اما پیروز نشدید؟
- بله، در زمانی چند ماهی در تیم پرسپولیس مربی بودم. به نظر من بازیکن سالاری یعنی توجهی به نظر دیگران ندارم و در یک کادر دسته جمعی میخواهم به هر شکل ممکن اراده خودم را به اثبات برسانم. به خاطر این اصول اعتقادی من بیش از سه ماه دوام نیاوردم. اما همواره بر این باور بودهام که جای تربیت و اصلاح رفتار یک قهرمان در همان حوزه قهرمانی و ورزش است و اگر در زمین این کار نشود هیچ جای دیگر هم نباید منتظر معجزه بود و طبیعی است که باید بهای آن را هم بدهیم!
* به نظر شما مهمترین مشکلات امروزی فوتبال کدام است؟
- فوتبال در درون و بیرونش با مشکلات بسیاری رودرروست و مجموعهای از شرایط فوتبال امروزی تأثیرگذار بوده است. به نظر من در حوزه مدیریتی هیچ کس و هیچ چیز سرجایش نیست.دلیل آن را فقط باید در تعدد مراکز تصمیمگیری جستجو کرد. لذا حوزه مدیریت بسیار پراهمیت است و میتواند مانع بروز مسائل یا تشدید مسائل موجود شود.در اینجا ضروری میدانم که بگویم طی 113سال، فدراسیون فوتبال انگلیس3 تا رئیس عوض کرده است و اما ما چه کار میکنیم!
* ما سه دوره به جام جهانی راه یافتهایم دلایل این پیروزیها را چه عنوان میکنید؟
- مقدار زیادی کار شده و مقداری هم شانس آوردیم! البته قصدم بیانصافی نیست و یا بیارزش کردن کار گروهی. اما اگر بخواهم بگویم که کار ریشهای شده و این نتیجه را گرفتیم باید بگویم خیر. باید بررسی کرد پس چرا در سایر سالها این توفیق به دست نیامد.
* فوتبال کدام کشور با معیارهایی که شما از فوتبال اخلاقی و پیشرفته یاد کردید منطبق است؟
- در انگلیس دیدم که فوتبال آنها حرفهای شده اما تعصب و اخلاقیات هم سرجایش مانده است. تمرینات آرسنال را از نزدیک دیدهام و این نکات را از نزدیک حس کردهام.
* کدام مربی بر روی فوتبال ایران بیشترین تأثیر را در دوران شما گذاشت؟
- در تاریخ فوتبال ما آقای مبشر خیلی نقش داشتند و مشهور بود که هر تیمی که از بالای آسمان ایران رد شود ایشان میآورند پایین و یک بازی برگزار میکنند! این تعداد بازی خارجی به فوتبال ما در آن زمان که مربی خارجی نداشتیم غنای تجربی خوبی داده بود.
مربیانی که به ایران آمدند هر یک به نوعی اثرگذار بودند. اما کلاس دتمار کرامر پدر فوتبال آلمان اساسیترین تأثیرات را در بخش مربیگری و فوتبال ایران گذاشت. اگر به هر کدام از افرادی که در فوتبال آن زمان حضور داشتند از بازیکن تا مربی، سرپرست، مدیر باشگاه میگفتید درباره فوتبال حرف بزن به سختی میتوانستند نیم ساعت حرف بزنند، اما بعد از کلاسهای کرامر بحثها همه تخصصی شد.
* در دورههای اخیر از چه کسی یاد میکنید؟
- لیادین مربی روسی ذوبآهن هم خیلی خوب کار کرد. یکی از خصوصیات او این بود که دو تمرین او هرگز یک شکل نبود. اما در شرایط فعلی اظهار نظر دقیقی ندارم. زیرا از نزدیک در جریان کار تیمها و یا مربیها نبودهام و لذا اظهار نظر کارشناسی نمیتوانم داشته باشم.
اما یادم هست که روزی در ارتباط با دو مطلب این که مربی ایرانی روی نیمکت بنشیند و برانکو خوب است یا بد از من نظرخواهی کردند و من فقط به این نکته اشاره کردم که چون فوتبال ما از دنیا عقب است خوب مربیگری هم به عنوان بخشی از فوتبال همین شرایط را داراست. ما داریم میبینیم که سنتیترین مردم دنیا یعنی انگلیسیها که حتی حاضر نشدهاند رانندگی خود را تغییر دهند، رفتهاند مربی خارجی آوردهاند!
* پس شما اعتقاد به مربی خارجی دارید؟
- بله. در سال 1998 جلال طالبی را روی نیمکت گذاشتیم اما به فوتبال ما چی اضافه شد! بیاییم مضار و منافع را بدون پیشداوری بررسی کنیم و ببینیم چه چیزی به فوتبال ما اضافه میشود و یا چه چیزهایی را از دست میدهیم. پس بهتر است از آدمهای تواناتر استفاده کنیم و هدفگذاریها را روشنتر کنیم. مگر ترکیه نکرد، یک تیم باشگاهی به نام گالاتاسرای به مربیگری فاتح تریم ترکیه کار را به جایی رساند که در جام یوفای اروپا آرسنال را زد و اول شد. اما ما تاکنون چه تیمهایی را در دنیا بردهایم. تیمهای آسیایی را. آسیا خودش در فوتبال دنیا در کلاس سه است یا حداکثر با ارفاق کلاس دو است، اما کلاس اول که نیست! این عین سادهاندیشی است که واقعیتها را نادیده انگاریم. الگوبرداری از پیشرفتهای دنیا که کار سختی نیست مسیر فوتبال قهرمانی دنیا شناخته شده است و فقط باید با تدبیر و هدفگذاری آن را به دست آورد و با شرایطی داخلی منطبق و اجرا کرد.