یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۶ - ۰۵:۱۷
۰ نفر

الهام اناری: گفت و گو با رامین محسنی کارگردان فیلم « از دور دست».

رامین محسنی دانش آموخته دوره عالی فیلمنامه نویسی حرفه ای از مرکز آموزشی باغ فردوس است که فیلم های کوتاه و مستند «دیدار»، «در برابر خود» و «لاتاری ایرانی» را در پرونده کاری دارد و همچنین مجموعه برنامه های مستند تلویزیونی را درباره سینمای نوین ایران تهیه و کارگردانی کرده است.

محسنی در اولین فیلم بلند خود،  «از دور دست» سه موقعیت مختلف از زندگی یک جوان امروزی ایرانی در شهر تهران را به نمایش می‌گذارد و در سه اپیزود کتابسوزان،   تنفس و طلوع او به‌عنوان یک دانشجوی سینما،  یک تاجر علاقمند به نقاشی و یک آرشیتکت سفری درونی به سوی احساسی معنوی را تجربه می کند. «از دور دست» یک فیلم تجربه‌گراست و در دسته فیلم‌های با مخاطب خاص قرار می‌گیرد.

  • چه شد که پس از سالها فعالیت در تلویزیون به سینما آمدید؟

من در اصل کارم را با سینما شروع کردم. در سال 63 با ورود به انجمن سینمای جوان شروع به ساخت فیلم کوتاه کردم و بعد از آن وارد عرصه سینمای حرفه‌ای شدم. در این بخش ابتدا دستیاری را تجربه کردم و بعد با گذراندن دوره‌های عالی فیلمنامه نویسی،   در ساخت حدود 15 فیلم سینمایی با مسئولیت‌های مختلف مشارکت داشتم.

 با ساخت فیلم مستند در تلویزیون به سراغ دلبستگی خودم رفتم؛ یعنی برنامه‌های تخصصی درباره  سینما ساختم  ولی با همه اینها از ابتدا هدفم ساخت فیلم سینمایی بود که البته ده سال درگیری با تلویزیون و مستند آن را به تأخیر انداخت.

  • «از دور دست» ساختاری اپیزودیک دارد. چگونه به این ساختار رسیدید؟

من قصد داشتم سه داستان مختلف و سه موقعیت مختلف را که برای سه شخصیت شبیه به هم رخ می‌دهد، به تصویر بکشم. این موقعیت‌ها البته تفاوت‌هایی از جنبه‌های ظاهری و بیرونی با یکدیگر دارند. ولی از نظر تماتیک چون ارتباط مشخصی بین این سه داستان وجود داشت فکر کردم بیننده را به تعمق وادار می‌کند تا از کنار هم گذاشتن این سه داستان که سه موقعیت مختلف بر سه کاراکتر می‌گذرد به نتیجه خوبی برسد.

در قصه اول ما داستان یک دانشجوی سینما را می‌بینیم. در داستان دوم او مدیر یک شرکت تجاری است و در آخری او یک آرشیتکت است. در واقع ما نمی‌توانستیم این سه موقعیت را متعلق به یک نفر بدانیم اما به دلایل مفهومی فیلمنامه،   ما باید سه داستان می‌داشتیم به همین خاطر فیلم را اپیزودیک کردیم.

به بیانی دیگر من می‌خواستم داستان زندگی یک جوان ایرانی را در سه مقطع متفاوت در این جامعه متلاطم روایت کنم. این سه موقعیت متعلق به سه کاراکتر مختلف با موقعیت‌های شغلی متفاوت بود اما در نهایت اینها یک مفهوم کلی را ایجاد می‌کرد که تماشاگر به آن می‌رسید. در این میان قطعا یک دانشجو،  مدیر و آرشیتکت نمی‌توانستند یک نفر باشند به همین دلیل با ساختار اپیزودیک بین آنها ارتباط برقرار کردم و علاوه بر آن از یک بازیگر برای هر سه این نقش‌ها‌ استفاده کردم.

  • اما در نسخه‌ای که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد این اپیزود‌ها به هم پیوسته بودند ولی در نسخه‌ای که به اکران عمومی درآمده آنها را از یکدیگر جدا کرده‌اید. دلیل این کار چه بود؟

در نسخه اکران عمومی با یک زیرنویس شروع هر اپیزود را مشخص کردم که بیننده ارتباط بهتری از نظر زمانی با فیلم برقرار کند؛ یعنی بیننده می‌داند که اول یک داستان می‌بیند که در سی و چند دقیقه به پایان می‌رسد و بعد از آن به همین ترتیب دو داستان دیگر را می‌بیند. از نظر تدوین این دو نسخه هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد. ما فقط با تمهید استفاده از زیرنویس تغییراتی ایجاد کردیم.

  • «از دور دست» در بعضی صحنه‌ها لحن شعاری به خود می‌گیرد. به نظر می‌رسد تأکید شما روی پیام فرهنگی فیلم باعث ایجاد چنین تلقی شده است. با این تعبیر موافقید؟

من هیچ کجا قصد شعار دادن نداشتم. شاید بعضی از سکانس‌ها نظیر کلاس درس باعث چنین برداشتی شده،  به‌عنوان مثال در کلاس شاید حرفهای استاد این تلقی را ایجاد کند. البته در جامعه شعار‌زده ما،  وقتی مسائلی مطرح می‌شود که به نوعی با معنویت در ارتباط است دافعه در بین مردم ایجاد می‌کند. این به خاطر مشکلات و گرفتاری‌های مردم است چون آنها خودشان با گرفتاری‌های زیادی دست به گریبانند و به همین دلیل روبه‌رو شدن با مسائل اساسی زندگی برای آنها دشوار است.

 نمونه چنین صحنه‌هایی در فیلم هست و شاید چنین برداشتی ایجاد شود. ولی اینها همه صحنه‌های واقعی از زندگی بعضی از مردم مثلا یک دانشجوی ادبیات است که البته طبیعی است که چنین صحنه‌هایی شعاری به نظر برسد.

  • بر فیلم شما فضای سردی حاکم است؛ به گونه‌ای که این فضا باعث شده تماشاگر با هیچ کدام از شخصیت‌های داستان همذات پنداری نکند. آیا تعمدی در به وجود آوردن چنین فضایی داشتید؟

موقعیت‌هایی که شخصیت‌های فیلم درگیر آن هستند موقعیت‌های تلخی است و اصلا دل چسب نیست. همیشه آگاهی باعث رنج است یعنی هر چه آدمها بیشتر بدانند و بفهمند و مطالعه کنند و روشنفکرتر باشند بیشتر زجر می‌کشند. کاراکترهای روشنفکر این فیلم،   در موقعیت‌های تلخی گرفتار می‌شوند پس نمی‌توانیم از این فیلم انتظار شور و حال و گرما داشته باشیم.

تلخی ناشی از آگاهی اضافی شخصیت‌هاست،   کسانی که نمی‌توانند کاری انجام دهند. البته این مسئله در ابتدا و انتهای فیلم یعنی زمانی که قهرمان داستان فرار می‌کندو سفر نهایی هر داستان شکل می‌گیرد، به گونه دیگری است. در بخش اعظم هر داستان شخصیت‌‌ها در موقعیت سختی قرار می‌گیرند که این سردی فضای فیلم از همین موقعیت‌ها نشات می‌گیرد.

  • چه اصراری به نمایش کتاب‌سوزی و حمله مغول‌ها داشتید. به نظر می‌رسد به خاطر کمبود امکانات این سکانس ابتدایی چندان خوب از کار در نیامده؛  ضمن اینکه مغول فیلم شما اصلا باور‌پذیر نیست؟

اتفاقا برخلاف نظر شما بسیاری عقیده‌ دارند سکانس ابتدایی فیلم، بسیار قوی است. من خودم سکانس کتاب‌سوزان را دوست دارم اتفاقا با امکانات محدودی که در اختیار داشتیم،  خوب در آوردن این سکانس سخت بود.

  • چطور به این ترکیب از بازیگران رسیدید. کورش تهامی و جمشید هاشم‌پور انتخاب اول شما بودند؟

بله. آقای هاشم‌پور که انتخاب اول بود و از زمان پیش تولید کورش تهامی را برای اپیزود اول مد نظر داشتم. با توجه به فیزیکی که دارد او را برای نقش دانشجو مناسب دیدم ولی در ادامه که تصمیم گرفتم برای وحدت بیشتر اجزا هر سه نقش را به یک نفر بسپارم،  با توجه به توانایی تهامی و ارتباطی که با فیلمنامه برقرار کرده بود و شرایط تولید،  هر سه نقش را به او سپردم. در نهایت من قصد داشتم یک فیلم خاص برای مخاطب عام بسازم و سعی کردم «از دور دست» از نظر ساخت و ترکیب بازیگران یک فیلم حرفه‌ای طراز اول باشد.

  •  گویا از اکران محدود فیلم‌تان ناراضی هستید؟

بله،  این نحوه اکران یک جور خودکشی بود. به اصطلاح دوستان سینمای بدنه،  این فیلم را سوزاندند.

متأسفانه این فیلم فرهنگی بدون هیچ تبلیغی روانه اکران شد،  با اینکه حتی در جشنواره فجر نامزد دریافت سیمرغ بهترین فیلم اول بود. این فیلم متعلق به سینمای مستقل بود ولی به مهجور‌‌‌ترین شکل ممکن و در بدترین موقعیت زمانی متصور،  یعنی زمانی که سرما به اوج رسیده بود و مشکل قطعی گاز و تعطیلات و... وجود داشت روی پرده رفت.

  • چرا سیما فیلم که یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم است،  هیچ حمایتی برای تبلیغات تلویزیونی نکرد؟

سیما فیلم بعد از اتمام تولید این فیلم،   خود را از مقوله اکران کنار کشید،  با تغییر مدیریت سیما فیلم هم به نظر می‌رسید دوستان،   فرم و لحن فیلم را چندان جذاب ندیده‌اند و از آن حمایت چندانی نکردند.

  • با همه این صحبت‌ها آیا قبول دارید که با توجه به کمبود سالن‌های سینما،  طبیعی است به فیلم‌هایی که رویکرد تجربی دارند سالن‌های کمتری اختصاص گیرد؟

درست است  اما به نظر من در این میان سهم تبلیغات بسیار مؤثر است. در یک شهر  12 میلیونی اگر به مردم و مخاطبان بالقوه چنین فیلمی اطلاع‌رسانی هم بشود کافی است. در این دو هفته‌ای که فیلم اکران شده،   حدود 7 میلیون فروخته که برای چنین فیلمی این مبلغ امیدوار‌کننده است. این فیلم حتی یک آگهی در مطبوعات هم نداشت. من مطمئنم اگر تبلیغات مؤثری صورت می‌گرفت مردم می‌آمدند،  فیلم را می‌دیدند و با من در این گفت‌و گوی فرهنگی شریک می‌شدند. 

  • با توجه به اکران مهجور «از دور دست» همچنان قصد دارید در حیطه سینمای تجربه گرا فعالیت کنید؟

من در حیطه سینمایی که به آن اعتقاد دارم فعالیت می‌کنم،  یعنی سینمای اجتماعی و سینمایی که داستان آدم‌های واقعی این جامعه را اعم از آدم‌های معمولی و یا روشنفکرها و نخبه‌ها  به تصویر می‌کشد. مشخصا برای من تجربه در زبان و بیان سینمایی بسیار جذاب است ولی به سینمای داستان‌گو و متکی به بیان تصویری اعتقاد دارم و سعی می‌کنم این را در فیلم‌هایی که خواهم ساخت به کار بگیرم.

کد خبر 42656

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز