سینمایی که مهمترین سینمای پایتخت بود و خاطرات بسیاری از سینماگران و سینمادوستان با آن گره خورده بود. در طول این سالها، از آن سینمای خاطرهانگیز و البته سالن کوچک و دوستداشتنی «شهرقصه»، تنها گودالی زشت بر جای مانده بود که دیدنش هر علاقهمند به سینما را آزار میداد اما و حالا، همین روزها، دوباره میتوانیم به سینما آزادی برویم. در واقع به مجموعه سینما آزادی برویم، درست مثل سینماگرانی که خاطرات بسیاری از آن سالهای سینما آزادی دارند.
کمی پس از حادثه آتش گرفتن سینما آزادی، برخی از مدیران فرهنگی وقت، وعده دادند که بهزودی به جای این سینما و «شهرقصه»، مجموعهای مدرن با چندین سالن سینما ساخته خواهد شد. این بهزودی، البته نزدیک به یک دهه طول کشید و در نهایت هم این شهرداری تهران در دوره قالیباف بود که ساخت سینما آزادی را بر عهده گرفت.
حالا مدتی است کسانی که از خیابان شهید بهشتی گذر میکنند، به جای آن گودال زشت، بنایی را میبینند که به سرعت در حال ساخت است. مجموعه سینما آزادی با 5 سالن سینما، قرار است چند روز دیگر میزبان فیلمهای بیستوششمین جشنواره فیلم فجر باشد.
چیزی که پارسال همین موقع به آرزویی بعید میمانست، حالا امکانپذیر شده است.
سینماگران در آستانه بازگشایی سینما آزادی از خاطراتشان در این سینما میگویند. سینمایی که یک دهه جای خالیاش به شدت حس شد و بازگشتش به مجموعه سالنهای سینمای کشور؛ اتفاق مهمی است.
فریدون حسنپور:
بازگشت به دوران طلایی
«تعطیلات تابستانی» آخرین فیلمی بود که در سینما آزادی روی پرده رفت. فریدون حسنپور کارگردان این فیلم خاطره تلخی از اکران فیلمش در روزهای پایانی حیات سینما آزادی دارد: «جای تأسف است، افسوس که سینما آزادی از بین رفت، یادم میآید که فیلم «تعطیلات تابستانی» فروش خوبی داشت و استقبال از آن خوب بود، اما با آتش گرفتن سینما، فیلم یکی از بهترین سالنهایش را از دست داد.»
حسنپور به خاطر میآورد که روز آتشسوزی سینما آزادی خود را به محل رسانده: «خبر را که شنیدم به طرف سینما رفتم. جمعیت زیادی در محل بود و سر و صدا و همهمه از اطراف به گوش میرسید. دود غلیظی اطراف سینما را پر کرده بود، با از بین رفتن این دو سالن، سینمای ایران لطمهای بزرگ خورد.»
خاطرات حسنپور از این سینما به سالهای نوجوانیاش برمیگردد و زمانی که یکی از تفریحهایش فیلم دیدن در این سینما بوده: «در دوران مدرسه فیلمهای زیادی را در این سینما دیدم. معمولاً فیلمهای هنری و متفاوت را میشد در این سینما تماشا کرد.»
او خوشحال است که به همت محمدباقر قالیباف مشکل سینما آزادی حل شده و بالاخره این سینما دوباره زنده میشود: «آن سینما به خاطرهها پیوسته و وجهی نوستالژیک برای علاقهمندان سینما پیدا کرده، اما سالنهای جدید و مجهز سینمای جدید میتواند خاطرات خوش گذشته را دوباره زنده کند. فیلم دیدن در سینمای خاطرهها و رویاها لذت ویژهای دارد.»
حسنپور معتقد است سینمای جدید خیلی زود موقعیت استثنایی سینما آزادی را به دست میآورد: «این سینما موقعیت جغرافیایی مناسبی دارد. در مرکز شهر واقع شده و دسترسی به آن آسان است. سالنهای زیبا و مجهز امکان بهتر فیلم دیدن را برای مخاطبان فراهم میکند. به این ترتیب میتوان امیدوار بود که این سینما دوران طلاییاش را تکرار کند. احیای این سینما خدمتی به سینمای ایران است.»
فرزاد موتمن:
سینمای خاطرههای نسل من
در فیلم «شبهای روشن» سکانسی هست که شخصیت اصلی درباره سینما آزادی و خاطرههایش از این سینما صحبت میکند. فرزاد موتمن کارگردان این فیلم درباره این سکانس میگوید: «در قصه داستایوفسکی با نام «شبهای سپید» که فیلم از آن اقتباس شد، دو شخصیت اصلی داستان به کنسرت میروند.
من دوست ندارم در فیلمهایم نوازندهها را نشان بدهم، چون معمولاً میزانسن خوبی برای این صحنهها نمیشود طراحی کرد به جز در مورد موسیقیهای راک و جاز که در تصویر بهتر جواب میدهند. به هر حال به سعید عقیقی (فیلمنامهنویس) گفتم که به جای کنسرت، فضای دیگری را در قصه بیاوریم. او سینما را انتخاب کرد و فکر میکنم خاطرهای که من برایش از این سینما و روزی که آتش گرفت تعریف کردم را مدنظر داشته است. سینما آزادی برای من، سعید عقیقی و خیلی از همنسلهایمان به معنی بهترین خاطراتمان از سینما است.»
فرزاد موتمن به خاطره آن روز اشاره میکند: «آن روز با پرتو مهتدی بودم. در اطراف سینما قدم میزدیم و در تمام مسیر درباره فیلمهای خوبی حرف میزدیم که در این سینما دیده بودیم. دلمان نمیآمد به خانه برویم و به راحتی این همه خاطره و لحظههای در یادماندنی را فراموش کنیم. تا ساعت 11 شب در اطراف سینما آزادی و شهرقصه قدم زدیم و خاطرات سینماییمان را مرور کردیم.»
اولین فیلمی که در سینما آزادی دیدم «چیتی چیتی، بنگ بنگ» بود، این را کارگردان
«باج خور»، «جعبه جادویی» و «هفت پرده» میگوید و ادامه میدهد: «این فیلم یک کمدی موزیکال بود. زمانی که بچه بودم با خانوادهام برای دیدن این فیلم به سینما رفتم.»
یکی از آخرین فیلمهایی که موتمن در این سینما دیده از آثار فیلمسازان محبوبش است: «پری ساخته داریوش مهرجویی یکی از آخرین فیلمهایی است که در سینما آزادی دیدم.» موتمن در پایان صحبتهایش میگوید: «سینما آزادی و شهرقصه در دهه 50 فیلمهای خوبی نشان دادند که نسل من تحت تأثیر این فیلمها بود. «5 قطعه آسان»، «آمار کورد»، «ایزی رایدر»، «آنها به اسبها شلیک میکنند» و... تعدادی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما است که در سینما آزادی دیدم.»
فریبرز عربنیا:
لزوم ساخت سینماهای مدرن و مجهز
خاطرات فریبرز عربنیا بازیگر سینما، از سینما آزادی به دهه 50 برمیگردد: «در سالهای 53، 54 زمانی که اولین نشانههای ترافیک لاینحل در شهر بزرگ تهران ظاهر میشد، هفتهای یکی دو بار همراه خانوادهام به سینما میرفتم.» سینما آزادی در آن سالها «شهرفرنگ» نام داشت.
عربنیا در خاطرههایش جستوجو میکند و شهرفرنگی را به یاد میآورد که به یاد سالهای دور در این سینما قرار داشت: «سینما شهرفرنگ، یک شهرفرنگ واقعی هم داشت که برای کودک عاشق سینما دنیایی از رنگ، نور و خاطره بود.» عربنیا بازیگر نقشهای به یادماندنی در فیلمهای «شوکران»، «جهان پهلوان تختی»، «ضیافت»، «سلطان» و... ترجیح میدهد به جای صحبت از نوستالژی سینما آزادی و خاطراتی که از این سینما دارد، به موضوع دیگری اشاره کند: «اگرچه احساسم نسبت به سینما آزادی همراه با نوستالژی است، اما این سینما همیشه چیزهای دیگری را هم به یادم میآورد.»
عربنیا تأکید میکند: «با توجه به گذشت زمان و تغییراتی که جامعه از دهه 50 تا امروز پشت سر گذاشته، با در نظر گرفتن گسترش تکنولوژی میشد سالنهای دیگری ساخت؛ سالنهای متعدد و کاملتر از شهرفرنگ در تمام نقاط شهر و با نگاه به نیازهای جامعه امروز.»