تعجب میکرد و بیشتر وقتها طاقت نمیآورد و میگفت که دوچرخه را سوار میشوند، ولی شما میگویی که به دوچرخه میروی؟ یا از دوچرخه میآیی؟ یا... بله ۱۸ سال از آن روزها گذشت و سهچهار نسل، نوجوانیشان را با دوچرخه گذراندند و خاطرههای گوناگون از نامهنگاری با دوچرخه و دیدن نام و اثرشان در دوچرخه، دریافت کارت خبرنگاری افتخاری، گرفتن بج سینه دوچرخه، شرکت در مسابقههای متنوع دوچرخه، حضور در دفتر دوچرخه و... دارند.
نوجوانهای روزهای نخست انتشار دوچرخه حالا سیوچند سالههایی هستند در جایجای ایران و جهان، با کولهباری از خاطرههای مشترک. نوجوانهای سالهای بعد هم همینطور. خیلی از آنها در چنین روزهایی، یعنی در سالروز تولد دوچرخه، از دوستیهای صمیمانه دوچرخهای و دوستان خوبی میگویند که از طریق دوچرخه پیدا کردهاند. از لذتهایی مینویسند که هنگام چاپ اثرشان یا دریافت پاسخ و توضیحی درباره کارشان گرفتهاند یا حسی که وقتی گرفتن پاکت کارت خبرنگاری یا کارت تبریک تولدشان داشتهاند یا دلگیر شدنشان بهخاطر چاپ نشدن یا دیر چاپ شدن کارشان و... این حسها در چند نسل و در میان نوجوانان و پدر و مادرهای نوجوانان در گوشه و کنار کشور، بهشکلهای گوناگون بارها و بارها متولد شده و زبان به زبان و قلم به قلم نقل شدهاند و حالا به جرأت میتوان گفت که خاطرات دوچرخهایها در شمار خاطرات جمعی یا خاطرات اجتماعی جای گرفتهاند.
برای تولد خاطرات جمعی بهگفته کارشناسان و پژوهشگران، به «امکان شکلگیری رویدادها و تعاملات اجتماعی» و «امکان ثبت و انتقال خاطره و تاریخ» نیاز است و هر دوی این امکانها در سالهای فعالیت دوچرخه فراهم بوده است. حضور نوجوانها در نشستها و جلسهها و شرکت آنها در کارگاههای گوناگون در دو فضای فیزیکی و مجازی، گرفتن عکسهای بسیار از رویدادهای مرتبط و نوشتن خاطرهها و نظرها و ثبت حسهای گوناگون در دوره ارتباط با دوچرخه و فعالیت در آن، بازگویی خاطرهها در دورهمیهای بزرگ و کوچک،یادآوری بخشهای فراموش شده رویدادها به یکدیگر و... آرامآرام زمینه شکلگیری خاطرات جمعی دوچرخهایها را فراهم آورده است.
حالا هزاران نوجوان و بزرگسال خاطرههای مشترک جمعی از دوچرخه و رویدادهای آن دارند. جالبتر اینکه تعبیر خاطرات جمعی و اجتماعی با زندگی شهری متولد شده و بهنوعی امروزه در ادبیات، موضوع خاطرات جمعی با شهر پیوند خورده است. دوچرخه هم دیماه ۱۸ سال پیش، در دل رویدادی خاطرهساز و خاطرهانگیز در فضای شهری، یعنی در دل «روزنامه همشهری» بهدنیا آمد. به تعبیری میتوان گفت در دو دهه اخیر، خاطره در خاطره شد برای نوجوانان و خانوادههایشان.
متخصصان گفتهاند فضاهایی که انسانها قبلاً آنها را تجربه کرده و با آنها آشنایی دارند، فضاهای خاطرهانگیز بهشمار میآیند؛ فضاهایی که یافتن آنها به انسان احساس امنیت و آرامش میدهد و تغییر، تبدیل یا از میان رفتن این فضاهای آشنا، حس گمگشتگی، بیریشهبودن و از دست دادن بخشی از زندگی را در او پدید میآورد.۱ از این منظر، مفهوم خاطره با حس تعلق و هویت همراه است و شکلگیری خاطره در گروِ روی دادن واقعهای یا کسب تجربهای است تا پس از آن خاطره در خیال آدمی نقش ببندد.
وقتی چنین شود خاطرهها به هستی ما معنی میدهند و...۲ با تأمل در این تعریفها و اظهار نظرهای پژوهشگران، بهتر میتوان واکنشها و دلتنگیهای نوجوانان امروز و دیروز به مشکلات پیش روی دوچرخه و تغییر و تحولات آن را درک کرد. درواقع ما با اتفاقی روبهرو هستیم که بخشی از هویت مشترک ما به واسطه آن معنا پیدا میکند و بهخاطر همین است که نوجوانها هشتگ میزنند #هم_چنان_رکاب_بزن و ما هم همگی دوست داریم دوچرخه همچنان در دل همشهری بماند و میگوییم و مینویسیم: با شما رکاب خواهیم زد.۳
۱ و ۲. برگرفته از مقاله «معیارهای سنجش امکان شکلگیری، ثبت و انتقال خاطرات جمعی در شهر»، اثر دکتر مهتا میرمقتدایی، عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، در شماره ۳۷ نشریه هنرهای زیبا
۳. تیتر یادداشت شهریار شمسمستوفی، سردبیر روزنامه همشهری در ویژهنامه ۱۸ سالگی دوچرخه ضمیمه روزنامه همشهری پنجشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۷
نظر شما