با این حال هیچکس از کسانی که حمایت و دلگرمیها و کمکهایشان قهرمانان را قهرمان میسازد، حرفی نمیزند. هیچکس از رنجها و دردهایی که بیسروصدا تحمل کرده، سخن نمیگوید.
شهرزاد هم از هم قهرمانهای افسانهای و بیرقیبی است که سالهاست داستان دلاوریاش ورد زبانمان شده، ولی شهرزاد که تنها و بییاور شهزاد قصهگو نمیشود... چه کسی همپیمانش بوده؟ با مصیبتها و کشتارهای شهریار جوان چه میکرده؟ چه نیرویی او را به این حماسهی هزارشبه پیوند داده و پس از همهی این فداکاریها، سرانجامش چه شده؟
«گمشدهی شهرزاد» کتابی است مملو از بازیهای عجیب سرنوشت و پایداری. پر از خطر و توطئه و خیانت. پر از کمبود و پذیرش و خاطرات دردآور... این کتاب برای تمام کسانی که دوست دارند بدانند چهطور کنیزی عوامزاده با عشق و استعداد، لایق لطف و دوستی ملکهی داستانها شده، کتابی خواهد بود درخشان و دوستداشتنی!
نگار مطیع
خبرنگار افتخاری نشریهی دوچرخه از اهواز
یاور شهرزاد
قصهها فقط برای سرگرمی و لذتبردن ساخته نشدهاند. فقط برای گذراندن اوقات فراغت نیستند. بعضیوقتها قصهها جان انسانها را نجات میدهند و دنیایی را تغییر میدهند؛ مثل دورهی شهرزاد قصهگو.
هزار و یکشب قصهگفتن خیلی سخت است. قصهها هرقدر هم زیاد باشند، بالأخره تمام میشوند. شهرزاد هم به همین مشکل دچار شده و از دختر نوجوانی به اسم مرجان (که از قضا پایش لنگ است و به سختی راه میرود) کمک میخواهد، اما قصه سر دراز دارد و ماجرای قصه (هم قصهی زندگی شهرزاد و هم قصهای که مرجان برایش تعریف میکند) به همین سادگی تمام نمیشود...
حدیث گرجی
خبرنگار افتخاری نشریهی دوچرخه از تهران
نویسنده: سوزان فلچر/
مترجم: حسین ابراهیمی/
ناشر: پیدایش
نظر شما