اطرافیان وقت میخواستند. ولی انگار کار از کار گذشته بود. هیچ راه فراری در فرودگاه امام خمینی تعبیه نشده بود.
او باید از همان راهی میرفت که همه مردم، به آن هدایت میشوند. اما درست جایی که همه خبرنگارها در نزدیکی پلههای برقی، به فاصلهای نا خواسته از کلمنته، شفق و تاج تبعید شدند، سیف مترجم کلمنته، با رو کردن به تاج و شفق، خوشامد گویی آنها را این گونه برگرداند: «ایشان میفرمایند که من آمدهام تا همه چیز را خیلی خوب بررسی کنم.
حالا ببینیم به تفاهم میرسیم یا نه؟» همین جای ماجرا بود که ابهام را حتی برای تاج هم باقی گذاشت تا در خلوت شان برای این علامت سؤال جواب پیدا کنند. اما انگار شفق جواب این سؤال را خوب میدانست. تاج با اشاره سر و چشم خود و با روی شانه شفق زدن، او را به خودش خیره کرد و گفت: «این چی داره میگه؟» اما انگار شفق دوست نداشت که روی پلههای برقی به این سؤال تاج پاسخ داده باشد، با جواب موقتی به او کار را به چند ثانیه بعد موکول کرد: «فعلا چیزی نگو.» اما باید فرقی بین تاج و خبرنگارها میکرد.
او با اصرار دوباره به شفق، از او جواب میخواست. اما شفق نمیتوانست، دیگرتاج را بیخبر بگذارد. سرش را به گوش تاج رساند تا در عرض چند ثانیه، تاج چهره عوض کند. با پایان یافتن جلسه راه پلهای، نوبت ژست سه نفره بود تا از فلاش دوربین خبرنگارها استقبال کنند. اما درست در یک سوم آخر راهپلههای برقی و به خاطر ازدحام جمعیت، سرعت پله برقی دو برابر قبل شد تا با فرار کردن چند پله اولیها، بقیه چارهای جز زمین خوردن نداشته باشند. حتی در این میان، ابراهیم زاده، مربی تیم ملی که با گچ پایش به استقبال آمده بود هم نتوانست از این اتفاق فرار کند.
چشمانش را میبست. قد راست میکرد. کمر درد امانش را بریده بود. وقتی یادش میافتاد که نباید بقیه از این موضوع چیزی بفهمند، خودش را به حالت عادی میزد تا این موضوع دیگر باب گفتوگوی خبرنگارها نشود. وقتی که درفشار خبرنگارها قبل از پله برقیها، جلویش را گرفتند تا نکند با سابقهای که از بد قولیهای فدراسیون فوتبال، وجود داشت، حضور دراتاق کنفرانس هم منتفی شود.
اما تاج نگذاشت تا حرفهای کلمنته زیاد به درازا بکشد. «من جز 20 مربی برتر دنیا هم نیستم. اما آمدهام تا فوتبال ایران را بررسی کنم.» اما تاج میدانست که اگر قول اتاق کنفرانس هم به بدقولیهای قبلی به خبرنگاران اضافه شود، چه عاقبتی در انتظار اوست.
او چند بارهم در جمع از حرکت بعضی فدراسیونیها عذرخواهی کرد تا این بیبرنامگی مفرط را از دل آنها دربیاورد. در هر صورت راه اتاق کنفرانس، تنها راهی بود که آنها میتوانستند انتخاب کنند. اما استرس تاج بعد از جلسه راهپلهای، نگذاشت تا تجمع اتاق کنفرانس هم ازحدود 5 دقیقه بیشتر شود. اتاقی که به همه چیز شبیه شده بود.
به همین خاطر خبرنگارها از او خواستند تا از جای خودش بایستد، اما او با لحن آرامی گفت: «خسته ام. نمیتوانم ایستاده جواب گوی شما باشم.» اما با این همه بازهم کلمنته به سؤال خبرنگاران با روی خوش جواب میداد: «از همگی شما به خاطر خوشامد گویی تان تشکر میکنم. در این سرمای زمستان، واقعا استقبال گرمی کردید. اولین هدف من از این سفر، شناخت از فوتبال ایران است.
تا حالا فقط با مسئولان فدراسیون صحبت کردیم ولی آمدهام که همه چیز را از نزدیک ببینم. حالا چه از نظر فرهنگ ایران و چه نوع بازی.» در این میان بود که یکی از خبرنگاران در مورد قطعی بودن قرارداد با فدراسیون فوتبال ازاو سؤال کرد: «نهایی نهایی که نشده. اما همین که من حضور کامل پیدا کردم، خودش آمادگی بستن قرارداد از سوی من را نشان میدهد.»
دیگری از برنامه او در این مدت حضورش در ایران پرسید: «قرار بود که فدراسیون یک برنامه کامل به من بدهد. ولی در مجموع میخواهم که با همه چیز آشنا شوم. آخرین باری که فوتبال ایران را دیدهام در جام جهانی بوده. باید آخرین بازیهای ایران را در اختیار من بگذارند تا آنها را ببینم. دوم هم باید امکانات تان را از نزدیک ببینم.
سوم هم این که ببینم بازیکنان ایرانی به چه نوع تمرینی خو گرفتهاند.» بعد از این سؤال هم او باید در مورد یکی از بندهای قراردادش توضیح میداد. این که شرط مربی گری درایران، اقامت اسپانیا و حضور پاره وقت در ایران است: «مطمئنا تمام طول سال اینجا نیستم.»
بلافاصله پس از سکوت کلمنته، یکی دیگر از خبرنگاران از آقایی فوتبال ایران در آسیا صحبت کرد و این که با این رقم پرداختی از سوی مسئولان فدراسیون فوتبال، مردم توقع دارند که مربی تمام مدت را در ایران سپری کند.«ایران پول میدهد، پس مربی پاره وقت نمیخواهد. پول خوب میدهیم. مربیای میخواهیم که برای مان کار کند.»
اما همین جا بود که تاج جلوی مترجم را گرفت تا ادامه سؤال به گوش کلمنته نرسد. ولی او درباره همان آقایی فوتبال ایران جواب داد: «بله، زمانی که جوانتر بودم، یادم هست که ایران آقای فوتبال آسیا بود. آن موقع ژاپن هیچ چیزی نبود ولی الان پیشرفت زیادی داشته. آن موقع کره هیچ چیز نبود که ایران آقای فوتبال آسیا بود. الان چین خیلی پیشرفت کرده. داشتم داشتم حساب نیست؛ دارم دارم حساب است.
خیلی احترام میگذارم به ایران و فوتبالش. از اینکه این جا من را دعوت کرده واقعا خوشحالم. در این چند روز باید ببینم میتوانم آن فکری که در ذهنم دارم را پیاده کنم یا نه؟» بعد از این حرف بود که دیگر تاج نگذاشت تا کلمنته به بقیه سؤالها جواب بدهد و با هدایت او به سمت ماشین، به ماجرا خاتمه داد.