در دوران استبداد پهلوی دوم به ویژه پس از شهریور1320 با احزابی مواجه میشویم که از هیچ بستر عقیدتی و ایدئولوژیکی برخوردار نبوده و بدون اتکا به حمایت مردم تنها به دستور عوامل قدرت از بالا تشکیل میشدند و وظیفه ای جز حفظ و تقویت قدرت سیاسی حاکم نداشتند.
این احزاب از اجزای ساختار سیاسی و حکومتی دوره پهلوی بودند که به دفاع همه جانبه از قدرت و حکومت مرکزی میپرداختند و خود از وسایل استبداد داخلی به شمار میرفتند.
بررسی وضعیت احزاب و گروههای سیاسی در دوره پهلوی دوم موضوعی است که گروه سیاسی در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به بررسی آن میپردازد.
دکترعلی اصغرداودی عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاداسلامی مشهد احزاب و خرده فرهنگهای سیاسی ایران در دوره پهلوی دوم را به 4 دسته تقسیم میکند، دسته بندی که در آن فقط یک گروه در خلق انقلاب اسلامی سال 57 نقش دارد.
وی تصویری از وضعیت احزاب ایرانی در دوره پهلوی را ترسیم میکند.
- حزب پدیدهای متعلق به دنیای مدرن است.آیا زمینهای برای ایجاد آن در ایران وجود داشته است؟
حزب پدیدهای سیاسی در تاریخ نوین ایران است که بهدنبال نهضت مشروطه وارد فضای سیاسی ایران شد. از منظر جامعهشناسی سیاسی پیششرطهایی برای تحزب لازم است که از آن جمله میتوان به روی دادن پیشرفت و تنوع در جامعه اشاره کرد و اینکه به منظور تأمین منافع عمومی در چارچوب تقابلات اجتماعی احزاب بهعنوان نماینده بخشهای مختلف جامعه تشکیل و شناخته شوند.
- جامعه ایران تا قبل از مشروطه دارای چه ویژگی بود؟
جامعه ایران تا دوره مشروطه بسیط بود و تحولات شدیدی در آن رخ نداده بود و با آغاز نهضت مشروطهخواهی و آغاز تحولات و بروز شکافهای اجتماعی و تعمیق آن زمینههای پیدایش احزاب ایجاد شد.
هر چند در دوره دوم و سوم مجلس، اعتدالیون و عامیون به وجود میآیند؛ اما در دوره رضاشاه امکان اینکه حزب سیاسی ایجاد شود وجود نداشت و گروه 53 نفره که هسته اولیه توده را ساختند لو رفته و متلاشی شدند.
دوره رضا شاه زمانی برای حذف تمامی صداها از جامعه و عرصه سیاسی است، آیا با خلع قدرت و تبعید رضاشاه از ایران تغییری در زمینه ایجاد شدن احزاب رخ میدهد؟
با رفتن رضاشاه از شهریور 1320شرایط جدیدی ایجاد شد؛ تحولات دوره رضاشاه تمایزها و تغییراتی را ایجاد کرد که منجر به یک سری شکافهای اجتماعی در بدنه ایران شد که به تبع آن ایجاد جناحها و احزابسیاسی را فراهم کرد.
- جریانهای اصلی ایجاد احزاب در ایران را به چه دستههایی میتوان تقسیم کرد؟
عمده خرده فرهنگهای اصلی که در ایران به وجود آمد را میتوان در 4دسته اصلی سلطنتطلبی و محافظهکاری، ناسیونالیسم و ملیگرایی، سوسیالیسم که وجه بارز آن در ذیل مارکسیسم قرار میگیرد و چهارمین خرده فرهنگ که اسلام سیاسی است تقسیم کرد.
در قالب خرده فرهنگ سلطنتطلبی تشکلها بیشتر در قالب دربار شکل میگیرند و حزبی چون آریا و اتحاد ملی بعد از شهریور 1320 حول محور سلطنت فعالیت میکنند و خواهان سلطنت هستند که بیشتر در راستای تقابل با گروههای چپ ایجاد میشوند.
دربار بعد از شهریور 20بهدنبال استحکام خود است و تا کودتای 1332 دربار توان ایجاد احزاب را ندارد.
در دهه 40 شاهد 3حزب هستیم؛ حزب ملیون به رهبری منوچهر اقبال، حزب مردم که توسط اسدالله علم ایجاد شد و سومین حزب که از اواخر دهه40و اوایل 50ظاهر میشود حزب ایران نوین بود که توسط حسنعلی منصور ایجاد شد و پس از او هویدا تا سال53 آن را اداره کرد.
- موضعمحمدرضا شاه در قبال این احزاب چه بود؟
این احزاب سه گانه توسط شاه ایجاد و با تشویق او پایهگذاری شده بودند، اما وقتی شاه احساس کرد که موقعیتش مستحکم شده است حتی این احزاب خود فرموده را نیز تحمل نکرد و با ایجاد حزب رستاخیز و ادغام آن احزاب رسماً اعلام کرد که هر کس به حزب رستاخیز نپیوندد در طیف حزب توده قرار دارد.
بر اساس تقسیم بندی شما ملیگرایان طیف دیگر خرده فرهنگ سیاسی در دوره پهلوی را تشکیل میدهند.
در دوره پهلوی اول و قبل از آن گرایشات ناسیونالیستی مشاهده میشود، اما حزب آنچنانی وجود ندارد و بعد از شهریور 1320 احساسات ضدایرانی ترغیب میشود و منجر به شکلگیری احزاب ایرانی بر اساس ناسیونالیسم میشود و برخی احزاب با گرایشات راستی و چپی ایجاد میشوند.
حزب ملیون ایران، پان ایرانیست و زحمتکشان -که گرایش چپ و سوسیالیستی داشت- حزب ایران، حزب ملت ایران که بر بنیاد پان ایرانیسم شکل گرفت و حزب مردم ایران از جمله احزاب این خرده فرهنگ و دوره هستند.
حزب ایران در شهریور 1320 توسط جوانان تحصیل کرده ایجاد شد و در سال 1321به کانون مهندسین ایران تغییر نام داد.
حزب ملت ایران که دارای گرایشهای پانایرانیسم بود، در شهریور 1326 ایجاد شد و در جریان مبارزات ملی شدن صنعت نفت فعالیتهایی داشت و بعدها داریوش فروهر به عضویت آن در آمد و بهعنوان پان ایرانیسم فعالیت کرد.
بعد از کودتای 28مرداد عمده این احزاب یا از میدان خارج شده یا فعالیتهایشان زیرزمینی میشود و تا زمان انقلاب اسلامی اینگونه فعالیت کردند.
- حزب توده نماد مارکسیسم در ایران است، این خرده فرهنگ سیاسی چه جایگاهی در دوره پهلوی داشت؟
در میان خردهفرهنگ مارکسیستی مهمترین جریان سیاسی حزب توده است که توسط بازماندگان گروه 53 نفر پس از دوران رضاشاه و آزادی از زندان در مهرماه 1320 ایجاد شد.
نقش این حزب در تاریخ ایران قابل توجه است و بزرگترین ضعف آن وابستگی به شوروی و پیروی از سیاستهای استالین است و با توجه به گرایشات ضدمذهبی توفیقی نمییابد و به نیروی اجتماعی برتر تبدیل نمیشود.
سیاستهای دوگانه در مقابل ملی شدن صنعت نفت باعث انشعابهایی در این حزب میشود و گروه طوفان و سازمان انقلابی از جمله گروههای انشعابی هستند.
بعد از 28مرداد فعالیت حزب توده قدغن میشود و همزمان با انقلاب اسلامی دوباره به عرصه سیاسی وارد میشود.
غیر از حزب توده، گروههای چریکی مارکسیستی، فدائیان خلق بهدنبال کودتای 28 مرداد و با این استدلال که از طرق مسالمتآمیز نمیتوان مقابل رژیم شاه ایستاد اقدامات چریکی و براندازانه را در دستور کار قرار دادند و بعداً به گروههای اقلیت و اکثریت تقسیم شدند.
البته گروههای گمنامتری همچون مائوئیستهای ایران نیز پس از پیروزی مائو در چین با گرایشات کمونیستی در ایران به فعالیت میپرداختند.
- خرده فرهنگ اسلام سیاسی چه جایگاهی در این میان داشت؟
از حزب فدائیان اسلام میتوان بهعنوان مهمترین حزبی که دارای تشکیلات منسجم است در این گروه نام برد که در دهه 20 ایجاد شد و رهبری آن را نواب صفوی برعهده داشت و جوانان مسلمانی که در این حزب جمع شده بودند نقش بسیار مهمی در پیروزی نهضت صنعت نفت داشتند و اگر ترور رزمآرا رخ نمیداد احتمالاً دربار با ملی شدن صنعت نفت موافقت نمیکرد.
فدائیان اسلام گرایشاتی شبیه اخوان المسلمین داشته و عملگرا بودند. هیاتهای موتلفه اسلامی که از تعدادی از هیاتهای مذهبی تشکیل شده بودند نیز در این دسته قرار میگیرد.
نهضت آزادی نیز در دهه 40 به وسیله مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی در جریان اعتراض روحانیون به انقلاب سفید شاه ایجاد میشود و رسالت تاریخی خود را بیشتر مدرنیزم در قالب اسلامی دنبال میکند، هرچند گرایشاتی چون مجاهدین خلق نیز از میان این گروه انشعاب میکنند.
- باتوجه به تقسیمبندی که از احزاب و خرده فرهنگهای سیاسی ایران داشتید، آنها چه نقشی در شکلگیری انقلاب اسلامی داشتند؟
تأثیر جریانات سلطنتطلب این بود که به گرایش تکحزبی دامن زده و امید گروههایی که به سلطنت امیدوار بودند را به یاس تبدیل کردند.
برخی گروههای چپ و مسلح نیز با اقدامات مسلحانه توانستند فضای رعب و وحشت بعد از کودتای 28مرداد را بشکنند، بهطور مثال مسئله سیاهکل توانست اسطوره شکستناپذیری شاه را بشکند.
اما جریان اصلی و مهم انقلاب، جریان اسلام گرایانه بود که با حرکت امام خمینی و توسط روحانیت از 15خرداد 42 آغاز شد.
- احزاب و گروههای سیاسی دیگر چه جایگاهی در مسیر انقلاب داشتند؟
گروههای مارکسیستی و چپ اقبالی از سوی مردم نداشتند و مردم به آنها بهعنوان ضد دین و مذهب و بیگانهپرست نگاه میکردند.
جبهه ملی و جریانات ملیگرا هرچند در جریان ملی شدن صنعت نفت منسجم شدند ولی در دوره مصدق اختلافاتی پیدا کردند و افرادی چون مظفربقایی و خلیل مکی با مصدق در میافتند و بعد از 28مرداد این گروهها قلع و قمع میشوند و بخشی نیز هضم در دولت میشوند.
این گروهها اعتقادی به انقلاب نداشتند و بهدنبال رفرم در چارچوب سلطنت مشروطه بودند و در قاموس آنها روحیه انقلابی جایگاهی نداشت.
- در این میان جریان اسلام گرا دارای چه هویت و کارکردی بود؟
در میان روحانیون نیز طیفی منفعل وجود داشت، - افرادی که قائل به حفظ سلطنت بودند، ولی عدهای با محوریت و رهبری امامخمینی در جریان اسلامگرا، سرنگونی رژیم شاه را دنبال میکردند و رفرم را برنمیتابیدند که طلیعه آنان از 15خرداد است و به چیزی جز حذف سلطنت نمیاندیشیدند.
شرایط به گونهای بود که تنها گروههای اسلامگرا به رهبری امام وارد صحنه میشدند هرچند بعد از جرقه انقلاب گروههای دیگر نیز وارد میشوند و حزبی چون توده نیز بعد از پیروزی از انقلاب حمایت میکند.
ملیگرایان میگفتند باید تا حدی برویم و از آن جلوتر نخواهیم رفت و تنها گروهی که به حذف سلطنت میاندیشد نیروهای اسلامگرا بودند.
- چرا نیروهای سیاسی مسلمان، در بررسیها از قلم افتاده بودند ومراکز تحقیقاتی و اطلاعاتی جایگاهی برای آنان در اطلس سیاسی ایران زمان شاه قائل نشده بودند؟
آن چیزی که نمیتوانستند پیشبینی کنند این بود که روند آتی تحولات را نمیدانستند و ظاهرا شاه با موقعیت ممتاز نقش خود را تثبیت شده میدانست و برنامههای تبلیغاتی و اقدامات بلند پروازانهاش را دنبال میکرد و با نظام اطلاعاتی و سرکوب به حیات سیاسی رژیماش ادامه میداد.
- شاه چه چیزی را نتوانسته بود بفهمد و درک کند؟
رژیم شاه نتوانسته بود اعتراضات سرکوب شده مردم را که در سالهای متمادی نهفته شده بودند کشف کند و فکر میکرد با سرکوب و زندانی کردن میتواند مسئله را حل کند؛ بر این اساس بود که کارتر پرداختن و توجه به حقوق بشر را برای ایران تجویز میکند چرا که فکر میکردند شاه ایران میتواند وضعیت راکنترل کند.
شاه نتوانسته بود مسائل بینالمللی، اعتراضات و فشار بر اقشار خاص در جامعه و تودهها با گرایشهای مذهبی را بررسی کند.
- چه ارزیابی از وضعیت فعلی احزاب دارید؟
با وجود اینکه حزب باید در کشور وجود داشته باشد ولی هنوز به معنای واقعی ایجاد نشده است و اقدامی در جهت ایجاد ساختار حزبی انجام نگرفته است. هنوز زمان نیاز داریم تا احزاب ایجاد شوند.
عملکرد نادرست احزاب باعث شده که مردم تمایلی به احزاب نداشته باشند؛ نبود بسترهای اجتماعی-فرهنگی باعث شده است که ضرورت احزاب احساس نشود و نیاز آن در عرصه حاکمیت نهادینه نشود تا از طریق ساز و کار حزبی در قدرت مشارکت داشته باشد.
دلایل شکل گرفتن احزاب
احزاب کار ویژههایی در ایران نداشتند چرا که نمایندگی منافع بخشهایی از جامعه در عرصه حکومت کارویژه حزب است که خواسته مردم را جمع کرده، با زبان سیاسی و قابل فهم به دولت اعلام کرده و به حکومت فشار میآورد؛ احزاب در ایران نتوانستهاند چنین جایگاهی داشته باشند، جز احزاب و گروههایی که توانستهاند تودهها را بسیج کنند.اکثر احزاب در ایران پایگاه اجتماعی نداشتهاند و بیشتر مدافع آرمانهای رهبران خود و نه مردم، بودهاند و ضعف پایگاه اجتماعی باعث شده که نتوانند نماینده مردم باشند.
بعد از کودتای 28مرداد و بسته شدن فضا، حکومت به هیچ عنوان احزاب سیاسی را برنتابید، در حالیکه به احزاب در دولتهای مدرن بهعنوان شریک حکومت نگاه میشد ولی در ایران چنین شرایطی برای احزاب وجود نداشت و احزاب دولت ساخته نیز به خاطر اینکه دولت میخواست به دنیا نشان دهد که دمکراتیک است به نمایش در میآمدند.
مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیز از جمله عواملی است که منجر به شکل گرفتن احزاب در ایران شد.
پیدایش احزاب نیاز به فرهنگ سیاسی، مدارا، تساهل، رقابت، مذاکره و مفاهمه دارد ولی چنین فرهنگی در این دوره وجههای ندارد.