به عبارت دیگر عصر جدید به نظر میرسد عصر ادیان باشد و این نکته در ورای عمده نظریههای نوین ارائهشده برای نظام بینالملل، حتی آنان که برآمده از درون گفتمان مخربی هستند، قابل مشاهده است.
کافی است نظریات اصلی ارائهشده در این زمینه را مورد تحلیل قرار دهیم تا میزان درستی این دیدگاه را دریابیم. برای مثال جوهره نظریه برخورد تمدنها را تقابل فرضی بین دو گونه از هنجارها (مرکب از هنجارهای اسلامی و کنفوسیوسی از یک طرف با هنجارهای لیبرال و دموکراسی از طرف دیگر) شکل میدهد.
این تلقی در نظریه پایان تاریخ نیز حضوری افراطی دارد؛ چرا که بر سلطه بلا منازع هنجار های لیبرال دموکراسی بر سایر هنجارهای متعارف تاکید دارد و چنین تصور میشود که لیبرال دموکراسی ، خود دینی الوهی شده است.
در ماهیت نظریه جامعه مدنی جهانی نیز میتوان با احتیاط بیشتر، همین رویکرد را ملاحظه کرد که از بازخوانی هنجارهای دینی در چارچوب هنجارهای لیبرال دموکراسی سخن میگوید. به عبارت دیگر رویکرد هابرماسی به لیبرالیزاسیون دین منتهی میشود.
بر این اساس آموزه، سکولاریزاسیون حیات و نظم بینالمللی در جهان معاصر چندان وجهی ندارد و الگوی دین (با همه لوازم و مقتضیاتش) مد نظر استراتژینها میباشد. در چنین فضایی اقدام دینداران (از هر نحله، گروه و مکتبی که باشند) در خصوص تشویه مبادی و صورت سایر ادیان، خطایی استراتژیک به شمار میآید که باید از آن پرهیز نمود. در نتیجه آن که:
1- اقدام پاپ خطایی استراتژیک به شمار میآید که نبایستی در واکنش به انجام خطایی استراتژیک مشابه، منتهی شود چرا که تضعیف هر بخشی از ادیان الهی به کاهش قدرت استراتژیک دین در نظم جهانی منجر میشود.
2- استراتژی مناسب جهت کاهش تهدیدات ناشی از اظهارات نادرست پاپ و تقویت فرصتهای احتمالی برآمده از این وضعیت، میتواند بر دو رکن زیر استوار گردد:
رکن اول: تنویر
با عنایت به حساسیت ذهنی – علمی ایجاد شده پیرامون ماهیت اسلام، هماکنون زمان مناسب برای اندیشهگران مسلمان و ابزارهای رسانهای کارآمد حاصل آمده تا نسبت به تحلیل اظهارات پاپ و ارائه تصویر روشن و صحیح از اسلام اقدام نمایند ؛ بدون آنکه تعرض به ماهیت و کارکرد سایر ادیان در دستور کار باشد. این رکن تفسیر عملی و جادلهم بالتی هی احسن (با ایشان به نحو احسن مجادله کن) میباشد.
رکن دوم: دعوت
اگرچه پاپ دچار خطای استراتژیک شده است، اما آنچه میتواند – و باید – مورد توجه قرار گیرد، تعلق ایشان به یک حوزه دینی بزرگ و جایگاه محوری ایشان است که مانع از آن میشود تا در نقد سخنان وی، مرزهای دینی و عقلانی نادیده انگاشته شوند.
به نظر میرسد که اصل دینی تعالوا الی کلمه سواء بینناو بینکم (بیایید بر حول محور واحد دین ما و شما اجتماع کنیم) کاربرد و تاثیر بسزایی داشته باشد. براین اساس اظهارات اخیر میتواند بهانه و زمینه مناسبی برای توسعه گفت و گوها و در نهایت (انشاءالله) تقویت مناسبات مبتنی بر وحدت ادیان باشد.
3- نتیجه آن که تلاش برای صیانت از هویت و مرزهای دین اسلام، اقدامی ارزشمند به شمار میآید که در عصر حاضر که به شدت متاثر از آموزههای دینی است؛ کاملا ضروری میباشد. اما روش مقولهای حساس ارزیابی میشود که به نظر میرسد با استفاده از اصول اسلامی بتوان به ترکیبی مناسب از مجادله و وحدت رسید.
در این صورت امید میرود که تصویر و تلقی پاپ از اسلام به صواب نزدیکتر گردد و بدین وسیله امکان اجتماع دینی بیشتر شود. اگر این مهم اتفاق افتد، آن گاه نیت فاسدی که به دنبال دینسازی بشری در مقابل ادیان توحیدی هستند، ناکام مانده و عصر ادیان خواهد توانست زمینه مناسب برای ایجاد نظمی عادلانه، منصفانه و اطمینان بخش را با کمک تمامی پیروان ادیان الهی حاصل آورد.
* معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)