این مضمون قدرتمند در آن سالها هنرمندان زیادی را درگیر خودش کرده بود و حتی تا سالها بعد هم به شکلهای مختلف دغدغه هنرمندان مختلفی بود.
در هنرهای تجسمی، هنرمندان کشورهایی چون روسیه، مکزیک و... الگوی تصویرکاران ایرانی قرار گرفتند تا آنها - البته به لحاظ مضمونی و حتی بعضا فرمی- سعی بر تولید آثار بومیو منحصر به انقلاب خودمان داشته باشند.
گذشته از آثاری که پس از انقلاب با موضوع انقلاب خلق شد، پیش از زمان شکلگیری انقلاب هم هنرمندانی بودند که با جریان انقلاب همراهی میکردند. بعضی ازآنها چهره شخصیتهای انقلاب را طراحی میکردند، بعضی شبیه شعارنویسی روی دیوارها، وقایع انقلاب را ترسیم میکردند و بعضی حتی در خیابان شبیه پردهخوانی، آثار انقلابیشان را برای مردم روایت میکردند.
ایرج اسکندری یکی از هنرمندانی است که تقریبا در 3 دوره مختلف (پیش، همزمان و بعد از انقلاب) آثاری با مضامین انقلابی دارد؛ از طراحی چهره امام گرفته تا نقاشی دیواری و طراحی نقش برجسته و آثاری که در دهه60 با موضوع انقلاب کار کرده است. با این دانشجوی سابق رشته نقاشی دانشکده هنرهای تزئینی که در حال حاضر دکترای پژوهش هنر دارد و رئیس دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه هنر است، درباره کارهایش و نقاشی انقلاب گپ زدهایم.
- شما تقریبا در دورههای مختلف انقلاب آثارتان را ارائه دادهاید. تفاوت هنری آثار این دورهها با هم در چیست؟
ببینید، جریان انقلاب باعث میشد اثری که عرضه میشد در ارتباط با همان زمینههای انقلاب باشد؛ مثلا برای تظاهرات، تابلویی با مضمون داستانی نمیشد حرکت داد یا تراکتها و شعارنویسیها را میبایست با عجله انجام داد.
قاعدتا آثار آن دوره جنبه شعاری داشت و به جای ارزش هنری، ارزش انقلابی داشت. کارهایی که سالهای بعد تولید شد، فکر بیشتری پشتش بود؛ مضمون پختهتر و جنبههای تصویریاش قویتر بود. هر چه هم جلوتر میرویم، کارها عمیقتر و تکنیکیتر میشوند. کارها دیگر از یک فضای عینی فاصله میگیرند و مضمون و تکنیک یا سبک کار بر مضمون غالب میشود.
- آثاری که هنرمندان ایرانی عرضه کردند، چه فرقی با آثار هنرمندان انقلابهای دیگر دنیا داشت؟
انقلاب ما یک بار مذهبی داشت؛ نکتهای که ما در انقلابهای دیگر نمیبینیم. ما فقط شکل کار را از آنها گرفتیم؛ مثلا نقاشی روسیه و مکزیک خیلی تاثیر گذاشت. خیلی از نقاشان انقلاب را میبینیم که کارشان ملهم از انقلاب فرانسه، چین و روسیه است ولی مضمون مربوط به جامعه انقلابی ایران است.
- یک سوالی که پیش میآید این است که اساسا در جامعهای مثل جامعه ایران، هنرهای تجسمی چقدر میتوانستند بر مردم تاثیرگذار باشند؟
به نظر من شعر و ادبیات تاثیر بیشتری داشته تا هنرهای تجسمی. اوایل انقلاب یک مقدار نگاه مثبتی به هنرهای تجسمی وجود نداشت. حتی بعضیها علنا اعلام کردند که شمایلکشی و تصویرسازی بتپرستی است.
دقیقا یادم هست که روزنامهای که مربوط به بنیصدر بود آن سالها اعلام کرد نقاشی و تصویرسازی از بزرگان انقلاب «کیش شخصیت» است و هنرمندان این کار را نکنند؛ به همین خاطر برای نشان دادن تاثیر هنر شروع کردیم به کشیدن تصاویر شهدا و بزرگان انقلاب و البته درباره مجسمه هم مسئله شدیدتر بود و تا چند سال پیش هم ادامه داشت.
- ماندگاری چطور؟ اصولا آثار هنری انقلابی توانستند ماندگار باشند؟
به نظر من این مجموعه کارها در زمان خودشان مصرف خودشان را داشتهاند و از آنها استفاده شده و امروز ممکن است انتقادات زیادی به آنها وارد شود اما به نظر من کارهای مفیدی بوده. با تحلیل این کارها میشود به حال و هوای خلق آنها نزدیک شد و به تحلیل های خوبی رسید. این آثار در دل یک اتفاق شکل گرفتهاند و این اهمیت دارد. مثلا کارهای جنگی که در بحبوحه جنگ انجام شده، با کارهایی که آدم با سالها فاصله بخواهد انجام دهد، فرق میکند. الان اگر آدم بخواهد اثری را تولید کند، دیگر آن اصالت را ندارد.
درباره ماندگار بودن یا نبودن هم باید بگویم کار گویا در زمان جنگ اسپانیا یا گوئرنیکای پیکاسو را میتوان گفت در تاریخ خودشان ماندگار شدهاند. البته ماندگاری آثار به قضاوت تاریخ نیاز دارد. مسئله دیگر کمک به ماندگاری فیزیکی آثار است که وابسته به این است که مسئولین چقدر بخواهند و چقدر اهمیت حفظ آثار را درک کنند. کارهای من اغلب از بین رفتهاند چون متولیان این احساس را نداشتهاند که کارها را حفظ کنند؛ مثالی برایتان بزنم؛ قطعنامه 598 که پذیرفته شد، تمام کارهای دیواری جنگ مرا از بین بردند؛ گفتند جنگ تمام شد و آثارش هم باید از بین برود!
اینجا ساختمانی سر خیابان اسکندری است. بعدها وقتی امام از پاریس میآیند، در زمان سخنرانی بهشت زهرا، این طرح روی گلدستهها قرار میگیرد.
این طرح از چهره امام در تظاهرات اربعین شهدای 17 شهریور روی چرخی نصب شده بود و دانشجویان دانشکده هنرهای تزئینی آن را حمل میکردند. این عکس مربوط به بعد از تظاهرات و بازگشت آنهاست.
کوراوغلو
این اثر پروژه لیسانس ایرج اسکندری است؛ در خرداد 57 و نزدیک به 7 ماه قبل از انقلاب کار شده. اثر، روایت قیام مردم چندلبی است که یکی از داستانهای اسطورهای مردم آذربایجان را نشان میدهد. هنرمند میگوید میخواستم حال و هوایی امروزی به این قصه بدهم. ارائه این کار زیاد با سیاستهای دانشکده که بیشتر آثار مدرن را میپذیرفت مطابق نبود اما در دفاعیه چنان دفاعی از نقاشی رئالیستی کردم که نمرهام 20 شد. این اثر تا قبل از انقلاب در رستوران دانشکده هنرهای زیبای تهران نصب بوده.
انقلاب اول دوم سوم
ابعاد این کار 21×8×3 متر است و تا 10 سال پیش در انبار مجموعه فرهنگی آزادی نگهداری میشده و نقاش زیاد امیدی به سالمماندن آن ندارد. در آن سالها تصویرسازی و حتی حضور شخصیتهای مؤثر انقلاب، یکی از عناصر ثابت نقاشیها بود و در این اثر هم نقاش این کار را کرده است. نقاش میگوید گفته میشد که انقلاب اول ما انقلاب 57 بود، انقلاب بعدی تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب بعدی هم واقعه 7تیر. من هم این 3 انقلاب را روایت کردهام.
17 ـ 3 شهریور
این اثر بعد از انقلاب کار شده. هنرمند اتود آن را در پاریس زده و متاثر از طرحی از دلاکروا- که در موزه لوور نگهداری میشود- بوده است. این اتود تبدیل به اثری به ابعاد 6×3متر میشود که مدتی در مجموعه حوزه هنری بود و در حال حاضر مفقود شده است.
این اثر را حتما زیاد دیدهاید. ایرج اسکندری طراح این کار بوده. قضیه به سال 64 برمیگردد و قرار هم بوده که روی دیوار و در سطح به صورت نقش برجسته انجام شود که سفارشدهندگان تصمیم میگیرند آن را استوانهای اجرا کند. اجرای این کار را هم فریدون صدیقی (پسر ابوالحسن صدیقی، سازنده مجسمه فردوسی) انجام داده است.
در حال حاضر به خاطر ایجاد ایستگاه مترو در میدان انقلاب دیگر از این کار خبری نیست.