دیگر همه میدانند که خیل عظیم آوازخوانان جوان ما، گنگ وار و با فاصلهای بس بعید به دنبال آن چه که هم اکنون استاد «محمدرضا شجریان» در حوزهی آواز ایرانی بدان دست یافته (بی طی آن مراحل) در حرکتند و حاصل حرکتی این چنینی نیز، نشده است جز تکرارات دست چندم خواندههایی به تقلید از استاد و دور باطل و باز و باز .....
به راستی که وجوه popular موسیقی به شکلی عجیب و غریب، دست انداز موسیقی هنری ما شده و آن را با چالش مواجه کرده است. این وجوه در حوزه آوازخوانی سنتی ما آن چنان قوت و قدرت یافته که آوازخوانان جوان ما برای کسب وجهه، هیچ گونه رویگردانی از خواندن تقلیدوار (و نه تاثیرگرفته) به مثابه برجستهترین هنرمند آواز ایران ندارند و جنس صوت، حالات، آهنگ و حتی نحوه ادای حروف توسط او را ناشیانه و یا اصلا ماهرانه ! تقلید میکنند.
نتیجه کاملا مشخص است .... پیر و جوان آواز بیهده میکوشند تا مثل استاد بخوانند ... (البته نمیتوانند) ...تک رنگی و در نتیجه خمودگی بر آواز ایرانی سایه افکنده و گفتمانهای مستقل هنری محلی برای طرح ندارند .... دلیل نیز کاملا واضح است؛ قاطبهی آهنگسازان و نغمه آفرینان و رهبران ارکستر برای این که بازار را از کف ندهند، آنهایی را به میانه میآورند که بیشتر شبیه استاد بخوانند تا مخاطب مثلا بگوید: وه! دیدید که چه قدر شبیه شجریان میخواند و انگار نه انگار که "هنر" آن است که بیافرینی نه تقلید درجه پنج و شش باشی. شاید هم که میدانند و ....
کار از گلایه و طرح موضوع گذشته است ..... بی شک هم اکنون خواندن به شیوه های غیر از مد روز یک ارزش هنری و به مثابه دمیدن روحی تازه در کالبد نیمه جان هنر آوازخوانی است. موسیقی دانان نامدار اگر بیش از انتفاعات گذرا به انتفاعات اساسی متوجه موسیقی ایران میاندیشند، دریغ است که توجه را به این سوی معطوف ننمایند.
حتی بر استادان آواز ایران است که جریان آوازخوانی را متوجه این سوی نمایند ..... فخامت ادیب خوانساری، حماسه تاج اصفهانی، سوز و گداز محمودی خوانساری و حریر بنان و نادر گلچین ....دریغ است در خاکدان بیتوجهی فرسوده گردند.