این سخنان درست در حالی مطرح می شود که شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن خود را برای سفر به کشورمان آماده می کند.
اما حقیقت ماجرا چیست و چرخش ظاهری پمپئو از مواضع سرسختانه قبلی خود چگونه قابل تفسیر است؟
واقعیت امر این است که متعاقب خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هسته ای، مقامات کاخ سفید، خصوصا جان بولتون و مایک پمپئو پروژه اعمال فشار مستمر اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران را مدیریت و اجرا نمودند.
این فشار، نه اساسا با هدف مذاکره با ایران و رسیدن به توافقی دیگر، که با هدف “تغییر نظام جمهوری اسلامی” صورت گرفت.
هم اکنون یکسال از آغاز این پروژه می گذرد و تصمیم اخیر شورای عالی امنیت ملی در خصوص متوقف ساختن بخشی از تعهدات برجامی ایران ( که مطابق بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام صورت گرفته است ) پیام آشکاری را به ایالات متحده آمریکا مخابره کرده است: اینکه جمهوری اسلامی ایران در برابر دولت ترامپ برخورد و مواجهه ای منفعلانه نخواهد داشت و از این پس، حکم یک “کنشگر فعال” را در این معادله ایفا خواهد کرد.
صدور این پیام، برای دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا بسیار شوک آور و در عین حال پرهزینه بوده است. افزایش اختلافات ترامپ با مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه خود طی یکماه اخیر، به گونه ای که بیشتر رسانه های غربی نیز نسبت به آن اذعان کرده اند، نشانه ای دال بر همین حقیقت است.
طی هفته های اخیر، از یک سو شاهد تغییر ادبیات ایالات متحده آمریکا و از سوی دیگر، شاهد افزایش تحرک بازیگران اروپایی و غیر اروپایی در قبال کشورمان هستیم.
بر اساس گزارش نور نیوز، مواردی که طی یک ماه اخیر در فضای سیاست خارجی کشورمان رخ داده است، به خوبی نشان می دهد که هر بار ما در لاک انفعال قرار گرفتیم دشمن پیشروی کرده و بالعکس هر زمان که رویکرد فعال و هشیارانه را انتخاب کردیم، دشمن منفعل شده است.
در طول ۴۰ سال اخیر، مثالهای متعددی از این دست داشته ایم. در دوران جنگ تحمیلی، تا زمانی که عراق به خاک کشورمان حمله می کرد، خبری از حضور بازیگران میانجی و قطعنامه های سازمان ملل نبود اما به محض آغاز عملیاتها از سوی جمهوری اسلامی ایران، هیاتهای میانجی گر و سازمان ملل متحد فعال می شدند.
همچنین مذاکرات هستهای با آمریکا زمانی در پایان دولت دهم آغاز شد که ما بی توجه به فشارهای جهانی، جهت دستیابی و استفاده از حقوق قانونی خود گام برداشتیم و نهایتا امریکاییها پیشنهاد دادند درقبال پذیرش “حق غنی سازی ایران” مذاکرات آغاز شود.
بنابراین، به رسمیت شناخته شدن “حق غنی سازی ایران” حاصل مذاکره نبود بلکه یک پیش شرط پذیرفته شده برای ورود به فضای مذاکرات هسته ای محسوب می شود.
در حال حاضر، مقامات آمریکایی سرمایه گذاری ویژه ای بر روی سفر شینزوآبه نخست وزیر ژاپن به تهران کرده اند. با این حال، نباید این مسئله مهم را فراموش کرد که “آبه” از طرف رئیس جمهور کشوری به ایران سفر خواهد کرد که بی تعهدی وی نسبت به میثاقنامه ها و پیمانهای بین المللی، از جمله برجام بر همگان محرز و مشخص است.
بر خلاف آنچه مقامات آمریکایی سعی در القای آن دارند، مسئله به هیچ عنوان پیچیده نیست! واشنگتن جهت بازگشت از تله ای که به دست خود ساخته و هم اکنون در آن گرفتار آمده، لازم است دو اقدام فوری و عملی صورت دهد: یکی بازگشت به برجام (بدون آنکه کمترین تغییری در توافق هسته ای ایجاد شود) و دیگری لغو تحریمهای غیر قانونی فراسرزمینی علیه ایران.
بدون شک تحقق این دو مورد، نیازی به مذاکره دوباره ندارد زیرا مذاکرات آن سالها میان ایران و اعضای ۱+۵( از جمله ایالات متحده آمریکا) صورت گرفته و خروجی آن در توافق هسته ای و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد منعکس شده است.
بنابراین، لازم است واشنگتن این دو گام مشخص را برای تغییر “وضعیت موجود” که مسلما استمرار آن به ضرر ایالات متحده خواهد بود، بردارد.
ایسنا
نظر شما