هنوز حرف میزند، رو به تماشاچیها التماس میکندکه کسی با اورژانس تماس بگیرد. پلیس هم جز چند تیر هوایی، کاری از پیش نمیبرد. صدای التماسهای مرد زخمی روی زمین افتاده ضعیفتر شده است. ۴۵دقیقه گذشته و از جوان خونآلود دیگر صدایی شنیده نمیشود؛ جوانی در میدان کاج در خون غلتیده و میمیرد. آن یکی روی پل عابر پیاده پل مدیریت ایستاده است. کوشا همکلاسی خود را با ۲۶ ضربه چاقو میکشد. هر دو دانشجوی سال آخر دانشگاه علامه طباطبایی بودند. دلیل قتل پاسخ منفی مهسا به کوشاست.
ظاهراً دختر دانشجویی هم پیش از این، در نزدیکیهای این پل به قتل رسیده است. آنسوتر در سعادتآباد راننده خودروی بیامدبلیو با سرنشین خودروی بنز درگیر میشود. راننده جوان بیامدبلیو در درگیری، راننده بنز را زیر گرفته و میکشد. اینطرف پسری همه اعضای خانوادهاش را قتلِ عام میکند و آنسو زنی شاهد مرگ شوهرش میشود. در خیابانی مردی با ضربههای چاقو جان میسپارد بیآنکه مشخص شود ضاربش کیست.
حالا میترا استاد در همین منطقه به ضرب گلوله کشته میشود. در این محله چه خبر است؟ چرا غرب تهران خصوصاً محلههایی مثل شهرک غرب و توابعش چون سعادتآباد در سالهای اخیر درگیر ماجراهای جنایی اینچنینی شدهاند؟ چه عواملی این مرگها را در ذهن و خاطره ساکنان آن ماناتر کرده و چرا خیلیها از این مناطق میترسند یا چندان حس امنیتی در آن ندارند؟ آیا منطقه هویت تازهای پیدا کرده است؟ چه کسانی این منطقه را برای زندگی انتخاب میکنند؟ این افراد سبک زندگی و هویت خاصی دارند؟ در اینباره با کورش ساسانی، روانشناس و رواندرمانگر صحبت کردهایم.
- اتفاقاتی که هویتساز است
ساسانی، معتقد است هر منطقهای که شکل میگیرد به مرور زمان صاحب هویتی میشود که در شکلگیری این هویت نوع ساختمانسازی، قیمت خانهها، نوع مغازهها، فضاهای خالی محله و تراکم جمعیت، رنگها و... مؤثر است. او میگوید: «در هر اتفاقی معمولا با مجموعهای از عوامل سر و کار داریم. در خلال فرایند شکلگیری هویت محله، اتفاقاتی که در آنجا رخ میدهند به نوعی به آن محله و هویت آن منطقه الصاق میشوند که مسیر هویت آن محله را تحتتأثیر قرار میدهند.
این رویه زمانی عجیب خواهد شد که مسائلی، تکرارشونده و مکرر میشود و مغز چون همواره در پی ایجاد رابطه علت و معلولی است دنبال دلایل وقوع این اتفاقات و ربط آنها به محله مورد نظر میگردد. هرچند نمیتوان الزاماً رخ دادن مکرر این فجایع در یک محله خاص را حاوی وجود رابطه علت و معلولی مشخصی دانست. شاید بتوان گفت این اتفاقات میتواند معنادار باشد و همین امر پرسشهای تازهای را مطرح میکند».
از آنجایی که محله سعادتآباد تصویر ذهنی پرحاشیه و چندان مخدوشی در ذهن مردم ندارد، نمیتوان رابطه علت و معلولی بین وقایع رخ داده پیدا کرد. شاید تمرکز بر اتفاقات خاص، مدل برخورد رسانهها و برهههای خاص اجتماعی ذهن را به این سو متمایل کند که ماجرایی پشت این اتفافات وجود دارد. ساسانی میگوید که باید بهخاطر داشته باشیم که سعادتآباد هم بخشی از پایتخت است و پایتخت همواره در معرض اخبار و دیدرس رسانهها بوده، اما محلات پایتخت ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند چون در هر بخشی عدهای با نحله فکری خاصی زندگی میکنند. شاید در اینباره استفاده از کلمه ناشناخته بودن محله جالبتر باشد.
اینکه اتفاقی در محلهای تکرار میشود، اتفاقاتی که ناشناخته هستند و ابهام خاصی دارند میتواند مورد توجه باشد. به گمان ساسانی نقطه مشترک همه این اتفاقات میتواند ابهام موجود در آنها باشد. البته دور از مرکز بودنِ این محله هم میتواند مورد توجه قرار بگیرد. در مجموع چون جنس اتفاقات این محله گنگ و تا حدودی ناشناخته باقی مانده، گویی ابهام و ایهام جزئی از هویت سعادتآباد شده است.
- باید دنبال رابطه محله و فجایع بگردیم؟
کورش ساسانی به اتفاق رخ داده در خیابان گاندی اشاره میکند: «دهه ۷۰ در خیابان گاندی اتفاقی افتاد که مردم آن را با ماجرای شاهرخ و سمیه میشناسند. آن زمان اینترنت وجود نداشت ولی برای ما این خیابان به ماجرای این دو جوان پیوست شده بود. دلیل هم این بود که ما اتفاقات دیگر را نمیدیدیم چون چندان در رسانهها منعکس نمیشدند. اما امروزه ما بهطور لحظه به لحظه در معرض اخبار و حوادث گوناگون قرار میگیریم بهطوری که انگار عمر ماندگاری حوادث در ذهنمان به نسبت گذشته کوتاهتر شده است. شاید چندبار تکرار فجایع مختلف در سعادتآباد باعث شده دنبال رابطه بین محله و فجایع بگردیم.
درحالیکه اطلاع چندانی از دلایل وقوع این فجایع در این محله نداریم». با اینکه بررسی فجایع سعادتآباد و محدودههای اینچنینی ما را از کلیشههای رایج جنایتهای معمول دور میکند و از سبک زندگی تازهای روایت میکند، آیا میتوان بهدنبال این فرضیه شواهدی را مطرح کرد که گروه خاصی سعادتآباد را برای زندگی انتخاب میکنند؟ میتواند چنین باشد اما چندان نمیتوان از این اتفاقات مدرک تازهای استخراج کرد. ساسانی میگوید:
«هر سطح و طبقهای از جامعه، نیازهای متفاوتی دارد. بنابراین مشکلات گروههای اجتماعی مختلف نیز با یکدیگر متفاوت است. انسان موجود پیچیدهای است و با دلایل تازهای میتواند دست بهکار جنایت شود. شاید این بخش از جامعه تا امروز چندان موضوع بررسی نبوده باشد. با این حال موارد مشترکی بین جنایتهای رخ داده وجود دارد. درحالیکه شناخت درستی از آدمهای این طبقه نداریم. به هر حال انسانی که در یک رفاه نسبی زندگی میکند هم مسائل، پیچیدگیها و مشکلات خاص خودش را دارد که برای فهم بهتر و دقیقتر این مسائل و پیچیدگیها به بررسیها و مطالعات بیشتری نیاز داریم».
نظر شما