وی کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی دارد و از جمله نویسندگان و مترجمان جوان کرمانشاهی است. وی از کودکی به ادبیات علاقهمند شده و با تحصیل در رشته مترجمی با ادبیات جهان آشنا و در نوشتن جدیتر شده است. در ادامه گفتوگوی همشهری را با این نویسنده جوان میخوانید.
- چه شد که به ادبیات روی آوردید؟
من از ۸ سالگی به ادبیات داستانی علاقهمند شدم و شروع به خواندن آثار فاخر کلاسیک کردم. از نوجوانی بود که به داستان کوتاه و ادبیات معاصر علاقهمند شدم. البته طی آن سالها به شعر نیز جذب شدم و شعر کلاسیک و معاصر فارسی را نیز دنبال میکردم. تقریبا از ۲۰ سالگی به بعد و با آغاز تحصیل در رشته مترجمی، داستان و شعر انگلیسی و دیگر زبانهای خارجی نیز توجهم را جلب کرد و همه روزه چندین ساعت به خواندن آثار متفاوت ادبی میپرداختم. این روند مطالعه هنوز هم قطع نشده و معتقدم که نویسنده باید تا پایان عمر مطالعه کند و از تحقیق و جستوجو دست برندارد.
- نقش ادبیات داستانی را در توسعه فرهنگی یک جامعه چقدر موثر میدانید؟
فرهنگ ایران پیوندی ناگسستنی و غیرقابل انکار با مقوله داستان و قصهگویی دارد. افراد در نخستین سالهای زندگی با شنیدن قصههای پیش از خواب با قصه آشنا میشوند و ممکن است در برخی افراد قصهخوانی تا پایان عمر هم ادامه یابد. اگر به سادهترین هدف داستان که همان ایجاد سرگرمی است بازگردیم، متوجه میشویم که همه ما از اوایل کودکی با آن برخورد داشتهایم و بهجرات میتوان گفت کسی را پیدا نمیکنید که در طول زندگی خود داستان یا قصهای نشنیده باشد.
معتقدم که ادبیات داستانی میتواند فرهنگ یک جامعه را شکل دهد و آن را از خمودگی و ناباروری نجات دهد. داستان برشی از زندگی روزمره است و نمیتواند از زندگی جدا باشد. زندگی هر شخصی میتواند داستانی شنیدنی باشد. گمان نمیکنم که چیزی مهمتر از فرهنگ مطالعه در یک جامعه وجود داشته باشد. در جهانی که توسط تکنولوژی تسخیر و مسموم شده داستانخوانی و داستاننویسی میتواند گریزی هنرمندانه باشد به دنیایی که هنوز هم اصول انسانی در آن ارزشمند تلقی میشود. ادبیات داستانی میتواند فرد را از گذشتهاش آگاه و او را در مسیر ناشناخته و مرموز آینده یاری دهد.
- ما نویسندههای بزرگی در ادبیات داستانی داشته و داریم. جایگاه ادبیات داستانی کرمانشاه را چگونه ارزیابی میکنید؟
بر کسی پوشیده نیست که استان کرمانشاه در زمینه ادبیات داستانی و پرورش نویسندههای متعهد و صاحب سبک و توانا حرفهای فراوانی برای گفتن داشته است. به عقیده من کرمانشاه به صدایی نو و جریانی جوان و تازهنفس در ادبیات نزدیک شده است و در آینده شاهد ظهور نویسندههای خوب و البته جوانی خواهیم بود. ناگفته نماند که تحقق این چشمانداز به حمایت همهجانبه نیاز دارد. نویسنده باید بتواند از راه نوشتن زندگی کند و تمام وقت به نوشتن بپردازد. نویسندهای که صدها دغدغه و درگیری دیگر در زندگیاش دارد، هرگز نمیتواند به موفقیتی در این زمینه دست یابد. طبیعی است که جایگاه ادبیات داستانی استان به میزان حمایت نهادهای فرهنگی بستگی دارد و بدون پشتیبانی نهتنها شاهد پیشرفتی نخواهیم بود، بلکه افت، سکون، ترویج هنر مبتذل و فاقد شعور و تعهد، عوارض آن خواهند بود.
- به عنوان یک نویسنده جوان نقش مطالعه را در زندگی یک نویسنده چگونه میبینید؟
بر این باورم که مطالعه جایگاهی برابر با نوشتن و تلاش برای خلق اثر هنری دارد. بدون بررسی و فهم آثار شاخص گذشته و آثاری که در دوران زندگی نویسنده آفریده میشوند امکان کامیابی و خلق اثری فاخر تقریبا نزدیک به صفر است. نویسنده باید شب و روز بخواند و مسیر فکری خود را بیابد. معتقدم که یک نویسنده صاحب سبک نمیتواند و نباید همهچیزخوان باشد. نویسنده باید قلمش را بیابد و در آن جهت پیش برود. به طور مثال، اگر نویسندهای به ادبیات ضد جنگ علاقهمند است و مایل است در این زمینه قلمفرسایی کند، باید میزان قابل قبولی از این آثار را مطالعه و بررسی کند.
نویسنده باید بسیار بخواند اما نباید دچار تقلید شود. عدم تقلید و تبدیل شدن به دیگری نکتهای فوقالعاده مهم در زندگی هنری یک نویسنده است. نویسندهای که تجربه خوانشی قابل توجهی نداشته باشد، درست مانند فیلمسازی است که شاهکارهای تاریخ سینما را هیچگاه ندیده باشد. بدون شک نویسندهای که مطالعه نکند، در تاریکی گام برمیدارد.
- از آخرین کتابی که مطالعه کردهاید، برای ما بگویید.
کتابی که بهتازگی مطالعه کردم نمایشنامه «دشمن مردم» از هنریک ایبسن، نویسنده نروژی است. این نمایشنامه بیش از دیگر آثار او مورد توجه قرار گرفته و دربارهاش بحث و گفتوگو شده است. قهرمان این نمایشنامه دکتر توماس استوکمان است که خصیصههای اخلاقی و عقاید او درباره مسائل اجتماعی، اخلاق و افکار خود نویسنده را به یاد میآورد. این کتاب با ترجمه میرمجید عمرانی از متن نروژی به فارسی برگردانده شده و انتشارات دنیای نو آن را چاپ کرده است.
- چرا آمار مطالعه در جامعه ما اندک است و چه کاری برای این موضوع باید انجام داد؟
چند عامل مهم در این باره مطرح است: فرهنگ مطالعه در ایران آنچنان که باید و شاید جا نیفتاده است و اغلب مردم مطالعه را کاری بیهوده میدانند. تعداد کتابخانههای عمومی در ایران یکبیستم میزانی است که باید در هر جامعهای موجود باشد. همچنین قیمت بالای کاغذ و عدم حمایت از نویسندگان و مولفان از دیگر عوامل تاثیرگذار در این زمینه است. همانطور که گفته شد نویسنده باید بتواند از طریق نوشتن امرارمعاش کند، اما این امکان در ایران به یک لطیفه تبدیل شده است. فرهنگ مطالعه ابتدا باید در مدارس پیاده شود و سپس به رسانهها و دیگر مجامع تاثیرگذار راه یابد.
رسانه میتواند با تولید برنامههایی در این زمینه بسیار تاثیرگذار باشد. قیمت کتاب نیز باید به گونهای باشد که تمامی اقشار توان تهیه و دسترسی به آن را داشته باشند. همینطور هم فرهنگ امانت دادن و یا هدیه دادن کتاب به دوستان و اطرافیان میتواند تاثیر شگرفی در گرایش افراد به مطالعه داشته باشد.
نظر شما