انوشه منادی - نویسنده و منتقد:  مجموعه داستان «زن‌ها به آسمان نگاه می‌کنند» اثر «سپیده زمانی» نویسنده اهل ساری چندی پیش از سوی نشر «سیب سرخ» به بازار کتاب عرضه شد.  

زن‌ها به آسمان نگاه می‌کنند

داستان «خانه نزدیک دریا»، راوی زنی است که به قصد انتقام بازگشته و از شخصیت نویسنده درون داستان می‌پرسد: «خلاصه نمایشنامه‌تان چیست؟ » نویسنده (مقتول) می‌گوید: «زن، سرگردانی زن در جهان معاصر» راوی می‌پرسد: «زن؟ شما از زن چه می‌دانید؟ بهتر نبود سراغ مردها می‌رفتید؟ سخت نیست برایتان از منظر زن دنیا را ببینید؟ » مرد می‌گوید: «نه، اتفاقا تجربه‌های ملموسی دارم که می‌شود رویشان مانور داد؛ زن‌ها...» توجه به این گفت‌وگو در چند جهت راهگشاست و نشانه‌های علت و معلولی روایت را عیان می‌کند. نویسنده در انتهای حرف‌هایش می‌گوید تجربه‌هایی دارد که می‌تواند رویشان مانور بدهد و این، نگاه ابزاری و ناقص و توهین‌آمیز نویسنده را نسبت به زن و زنان عیان می‌سازد و همین نوع نگاه در واقع موتور محرک داستان است که در ادامه با برش‌های زمانی مخاطب را با گذشته و حال و پایه اصلی طرح روایت آشنا می‌کند.

درونمایه اکثر داستان‌ها زنانی هستند که به حریم و به جسمشان تجاوز شده است. شخصیت‌های متنوع داستان‌ها منفعل نیستند، برای گرفتن انتقام دست به عمل می‌زنند و به نوعی زیر یوغ سرنوشت محتوم نمی‌مانند و حتی به قیمت از دست دادن زندگی، انتقام می‌گیرند. تنوع بسترهای داستان‌ها برهه‌های مختلف تاریخی و اجتماعی را در بر می‌گیرد. زمان داستان‌ها، به معنی مفهوم دوران، معاصر است و مشغله واقعی زندگی زنان داستان‌ها را در بر می‌گیرد.  

نکته مهم در مجموعه داستان «زن‌ها به آسمان نگاه می‌کنند»، روش صحیح به‌کارگیری عناصر داستان توسط نویسنده است. همه عناصر علاوه بر کاربرد تکنیکی و جایگاه درست خود در چند زمینه دیگر نیز به پیشرفت روایت یاری می‌رسانند. مثلاً همان گفت‌وگویی که در ابتدا به آن اشاره شد. کارکرد گفت‌وگو علاوه بر ایجاد لحن که به شخصیت‌پردازی کمک می‌کند در ضمن با نوعی کنایه و ابهام درونمایه داستان را نیز پیش می‌برد و به پرسش‌های احتمالی مخاطب ریزبین و فعال پاسخ می‌دهد. این رفتار در مورد مکان و توصیف شخصیت‌ها، تکرار شده است و در واقع هوشمندی نویسنده در به‌کارگیری عناصر تکنیکی به ساخت پیرنگ استوار در پایان هر داستان کمک کرده است. توجه به این روش مخاطب داستان را آگاهانه به سوی درک و شناخت راهنمایی می‌کند. به گمانم بنا بر توصیه مهم «آلن پو»، داستان‌های این مجموعه در روند شکل‌گیری وحدت تاثیر را برجای می‌گذارند.

مجموعه داستان «زن‌ها به آسمان نگاه می‌کنند»، دوازده داستان کوتاه دارد که در نخستین برخورد، اسم داستان‌ها از همان فهرست نظر را جلب می‌کند. با خواندن داستان‌ها و با توجه به جمیع پارامترهای اصولی مربوط به تکنیک،  آثاری قابل قبول می‌خوانیم و می‌توان مجموعه را در میان داستان‌های جدی و صحیح دسته‌بندی کرد. داستان‌ها در ایده، خاص و ویژه‌اند. داستان «شرم» بزنگاهی را انتخاب کرده است که زنان را با زنانگی طبیعی‌شان رودررو می‌کند؛ خصلتی که به شکل تابویی شرمناک در فرهنگ عامه رایج است. عادتی که بر همه زنان عارض می‌شود و خصوصیات و تبعات خاص دارد. هرچه هست طبیعی است و از آن گریزی نیست و باید فهمیدش. نویسنده کاراکترش را در این موقعیت خاص می‌سازد و برای مخاطب موقعیت عاطفی خاص شکل می‌گیرد.

داستانِ «رد خون بر هِرّه چاه»، ایده و موقعیت خاص دارد. ساختی ترکیبی در تکنیک داستان که توسط نویسنده ساخته می‌شود. نوع و فرمی که در چند گونه داستانی یا همان ژانر در نوسان است؛ ناتورالیسم و رئالیسم در موضوع جنگ. راوی-نویسنده، مسلط است و در شخصیت‌پردازی و ساخت فضا و مکان در سطح خوب و پیشرفته عمل می‌کنند و می‌تواند در سطح داستان‌های جدی در داستان‌نویسی فارسی قرار گیرد. سرنوشت زنان در موضوع‌های متنوع، داستان شده‌ است. مضامینی که درونمایه داستان‌های این مجموعه را در بر می‌گیرد؛ زنانی معمولی و فراموش شده. در داستان «زرین تاج»، نویسنده به تاریخ نیز نظر دارد و عبور زنان از مراحل و برهه‌های مختلف تاریخی در قالب داستانی کوتاه پرداخت شده است.

مجموعه «زنان به آسمان نگاه می‌کنند» با لحن و زبانی هماهنگ نوشته شده و نثر داستانی با توجه به موضوع پیچش‌هایی دارد که در حوزه لحن کارکرد مناسب دارد. اما هماهنگی زبان داستان‌ها در نوع توصیف‌ها و روش شخصیت‌پردازی و ساختن عناصر تکنیکی، نمایانگر ذهن درست و درک مناسب نویسنده از زبان است. در این مجموعه ایده‌های خاص باعث شده تا بسترهای متنوعی در اختیار نویسنده قرار گیرد و همین موضوع به همراه خود تنوع و تفاوت‌های قابل قبولی نصیب خواننده کرده است. مثلاً داستان «سربینه» در ساخت داستانی مدرن و به‌روز است. کاراکتر اصلی و راویِ داستان با نویسنده به جدل می‌پردازد، به نحوی در سرنوشت خودش دخالت می‌کند و درباره وقایع داستانی و پیشبرد آنها نظر می‌دهد و در واقع از تصمیم نویسنده درباره سرنوشت خود شاکی است. دخالت می‌کند تا به نحوی از تقدیر و سرنوشت محتوم بگریزد.

در تمام داستان‌ها مخاطب با چند موقعیت روبه‌رو می‌شود و با پیشرفت داستان کم‌کم ماجراها در ذهن خواننده مرتب می‌شود و شکل نهایی‌اش را می‌گیرد، به بیان دیگر پیرنگ شکل می‌گیرد. ترکیب عنصر زمان در روایت، برش‌های لازم با توجه به شرایط شخصیت‌ها و روند پیشرفت ماجرا و طرح داستان همه باعث شده با داستان‌هایی بدون نقص مواجه شویم. در ابتدا به خاص بودن ایده داستان‌ها اشاره کردم و اضافه می‌کنم همین ویژگی باعث شده داستان‌ها کشمکش و هول و ولای خوبی ایجاد کنند و خواننده را به دنبال خود بکشانند. تنوع همین بستر در روان بودن کارها نیز مؤثر شده است.

مجموعه داستان «زن‌ها به آسمان نگاه می‌کنند» در مجموع به یک دور تسلسل اشاره دارد؛ تکرار و تقدیر غالب بر سرنوشت شخصیت‌ها، اما با نتایج متفاوت. تفاوتی که نشان زمانه و زیست در جهان معاصر را همراه دارد. شاید بتوان گفت جبر، بیشتر از صد سال قبل بر زندگی انسان معاصر حاکم بوده و این حاکمیت بر زندگی زنان تاثیر عمیق و تراژیک‌تری گذاشته است. با این تفاوت که در مجموعه داستان «زنان به آسمان نگاه می‌کنند» زنان داستان، پنجه در پنجه تقدیر و جباریت سرنوشت افکنده‌اند و اراده آگاهانه خویش را تحمیل می‌کنند.

کد خبر 449879

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha